○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان{داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی}
#توضیح:🌹سلام دوستان، داستانی که در پیش رو دارید واقعی است. نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به شیوۀ رمان به رشتۀ تحریر در آورده است🌹
#مقدمه
🌹این داستان و رخدادهای آن براساس حقیقت و واقعیت می باشند ... و بنده هیچ گونه مسئولیت و تاثیری در این وقایع نداشته ... و نقشی جز روایتگری آنها ندارم ...با تشکر 🌹
#قسمت_اول
سرزمین زیبای من:✍
🌱استرالیا ... ششمین کشور بزرگ جهان ... با طبیعتی وسیع... از بیابان های خشک گرفته تا کوهستان های پوشیده از برف ...
🌱یکی از غول های اقتصادی جهان ... که رویای بسیاری از مهاجران به شمار می رود ... از همه رنگ ... از چینی گرفته تا عرب زبان ... مسیحی، یهودی، مسلمان، بودایی و ...
🌱در سرزمین زیبای من ... فقط کافی است ... با پشتکار و سخت کوشی فراوان ... تاس شانس خود را به زمین بیاندازی... عدد شانست، 4 یا بالاتر باشد ... سخت کوش و پر تلاش هم که باشی ... همه چیز به وفق مرادت سپری خواهد شد... آن وقت است که می توانی در کنار همه مردم ... شعار زنده باد ملکه، سر دهی ... هم نوا با سرود ملی بخوانی ... باشد تا استرالیای زیبا پیشرفت کند ... .
🌱این تصویر دنیا ... از سرزمین زیبای من است ... اما حقیقت به این زیبایی نیست ... حقیقت یعنی ... تو باید یک سفید پوست ثروتمند باشی ... یا یک سفید پوست تحصیل کرده که سیستم به تو نیاز داشته باشد ... یا سفید پوستی که در خدمت سیستم قرار بگیری ... هر چه هستی ... از هر جنس و نژادی ... فقط نباید سیاه باشی ... فقط نباید در یک خانواده بومی متولد شده باشی ...
🌱بومی سیاه استرالیا ... موجودی که ارزش آن از مدفوع سگ کمتر است ... موجودی که تا پنجاه سال پیش ... در قانون استرالیا ... انسان محسوب نمی شد ... .
در هیچ سرشماری، نامی از او نمی بردند ... مهم نبود که هستی ... نام و سن تو چیست ... نامت فقط برای این بود که اربابت بتواند تو را با آن صدا کند ...
🌱شاید هم روزی ... ارباب سفیدت خواست تو را بکشد ... نامت را جایی ثبت نمی کردند ... مبادا حتی برای خط زدنش ... زحمت بلند کردن یک قلم را تحمل کنند ... سرزمین زیبای من ... .
✍ادامه دارد...
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
📝 #سرزمین_زیبای_من
#قسمت_دوم
🌱سال 1967 ... پس از برگزاری یک رفراندوم بزرگ ... قانون ... بومی ها را به عنوان یک انسان پذیرفت ... ده سال طول کشید تا علیه تبعیض نژادی قانون تصویب شد ... و سال 1990 ... قانون اجازه استفاده از خدمات بهداشتی -
🌱پزشکی و تحصیل را به بومی ها داده شد ... هر چند ... تمام این قوانین فقط در کتاب قانون ثبت گردید ... .
برابری و عدالت ... و حق انسان بودن ... رویایی بیشتر باقی نماند ... اما جرقه های معجزه، در زندگی سیاه من زده شد ... زندگی یک بومی سیاه استرالیایی ...
🌱سال 1990 ... من یه بچه شش ساله بودم ... و مثل تمام اعضای خانواده ... توی مزرعه کار می کردم ... با اینکه سنی نداشتم ... اما دست ها و زانوهای من همیشه از کار زیاد و زمین خوردن، زخم بود ...
🌱آب و غذای چندانی به ما نمی دادند ... توی اون هوای گرم... گاهی از پوست های سیاه ما بخار بلند می شد ... از شدت گرما، خشک می شد و می سوخت ... و من پا به پای خانواده و سایر کارگرها کار می کردم ...
🌱اگر چه طبق قانون، باید حقوق ما با سفید پوست ها برابر داده می شد ... اما حقوق همه ما روی هم، کفاف زندگی ساده بردگی ما رو نمی داد ...
🌱اون شب، مادرم کمی سیب زمینی با گیاه هایی که از کنار جاده کنده بود پخت ... برای خوردن شام آماده می شدیم که پدرم از در وارد شد ... برق خاصی توی چشم هاش می درخشید ... برقی که هنوز اون رو به خاطر دارم ... با شادی و وجد تمام به ما نگاه کرد ...
🌱- بث ... باورت نمیشه الان چی شنیدم ... طبق قانون، بچه ها از این به بعد می تونن درس بخونن ... .
مادرم با بی حوصلگی و خستگی ... ودر حالی که زیر لب غرغر می کرد به کارش ادامه داد ... .
🌱- فکر کردم چه اتفاقی افتاده ... حالا نه که توی این بیست و چند سال ... چیزی عوض شده ... من و تو، هنوز مثل مدفوع سگ، سیاهیم ... هزار قانون دیگه هم بزارن هرگز شرایط عوض نمیشه ...
🌱چشم های پدرم هنوز می درخشید ... با اون چشم ها به ما خیره شده بود ... نه بث ... این بار دیگه نه ... این بار دیگه نه... .
✍ادامه دارد....
http://eitaa.com/cognizable_wan
⭕️"آقایان، بیشتر توضیح بدهید"
🔹برای اجتناب از #سوءتفاهم سعی کنید با همسرتان بیشتر صحبت کنید. هرگز #احساسات و عقایدتان را پنهان نکنید.
🔹مثلا :در پاسخ به #پیشنهاد همسر برای رفتن به مهمانی، بهتر است به جای گفتن «نه، نمیتوانم بروم»
به #همسرتان بگویید: «امروز خیلی خستهام، خیابانها شلوغ است و ترافیک برایمان بسیار آزاردهنده است و...»🦋
🔹بیان دلایل و #توضیح مشخص در مورد تصمیمگیریها باعث میشود حتی اگر با همسرتان #مخالفت کنید، کمتر تنش به وجود آورید و همسرتان را سریعتر متقاعد کنید.🦋
🦋 #همسرداری
💠 🇮🇷🌸🌹🌸
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
#ضرب_المثل
نه شیر شتر نه دیدار عرب
#توضیح
از قدیم مشهور بوده که اعراب قبایلی بیابان گرد بودند و چهار پایانی که مورد استفاده شان قرار میگرفت شتر بود.
ظاهرا دیدار عرب آنقدر درد سر و سختی و بدی به همراه داشت که بین ایرانی ها مشهور شد که نمی ارزد انسان برای به دست آوردن شیر شتر با همه فوایدی که دارد به سراغ آنها برود.
#کاربرد
وقتی انسان از کسی بدی ببیند یا دیدار آن فرد بسیار پر دردسر و همراه مشکلات باشد حتی اگر آن فرد خصلت نیک یا چیز مهمی داشته باشد که انسان مجبور باشد به آن فرد رجوع کند؛ از این کار منصرف میشود و می گوید:
نه شیر شتر نه دیدار عرب
#ضرب_المثل
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan