🍂🌺🍂🌺🍂🌺
🔻#حکایتداروغهظالمنیشابور و شیخ ابوسعیدابوالخیر
✍روزی در نیشابور شیخ ابوسعید به خادم خود حسن فرمود که به نزد داروغه برو و به وی بگوی که شیخ میفرماید خرج سفره درویشان امروز با شما است.
داروغه سخت دشمن صوفیان بود.
حسن گفت من روانه شدم و در راه با خود میگفتم که در نیشابور کسی ظالم تر از این داروغه نیست.
چگونه پول خواهد بود؟
چون نزدیک داروغه نیشابور رسیدم دیدم که کسی را به چوب می زند و جمعیتی بسیار به نظاره ایستاده اند.
من متحیر ماندم‼️
🔸ناگاه چشم داروغه بر من افتاد گفت: چه میکنی؟ من نزدیک او رفتم و سلام شیخ رسانیدم و گفتم که شیخ می فرماید که تو باید ترتیب سفره صوفیان بکنی.
او به مسخره سخنانی چند بیان کرد و آنگاه کیسه پولی را به سوی من انداخت و گفت مگر شیخ می خواهد که سفره با پول حرام بنهد؟
شیخ را بگوی این کیسه سیم همین ساعت به ضرب چوب از این مرد به اجبار گرفتم.
خودت میدانی ؟!
من پول را از داروغه گرفتم و پیش شیخ بردم و آنچه که دیدم و شنیدم را به شیخ بیان کردم
🔹شیخ گفت برو و با این وجه سفره عالی برای درویشان ترتیب بده.
درویشان که حکایت دریافت این پول را شنیدند تعجب کردند و در دل منکر بودند.
من سفره را آماده کردم و ابتدا شیخ دست دراز کرد و طعام تناول نمود. درویشان به متابعت از شیخ با کراهت تناول کردند.
دیگر روز شیخ مجلس میگفت در میان مجلس جوانی برخاست و به خدمت شیخ آمد و می گریست و پای شیخ را بوسه می زد.
🔸دیدم آن جوانی است که دیروز داروغه وی را چوب میزد و به شیخ میفرمود که مرا حلال کنید من به شما خیانت کرده ام و چوب این خیانت رانیز خورده ام
شیخ گفت چه خیانت در حق ماکرده ای؟ برای این درویشان باید شرح بدهی.
وی گفت پدرم به وقت وفات مرا خواند و دو کیسه سیم به من داد و گفت بعد از وفات من این دو کیسه سیم را به خدمت شیخ ابوسعید برسان تا در وجه درویشان صرف کند.
🔹من وصیت پدر را به جای نیاوردم و گفتم میراث حلال من است و من مستحق تر از شیخ و درویشان او هستم
تا اینکه داروغه شهر به تهمتی دروغ مرا گرفتار کرد و مرا مواخذه کرد.
صد چوب بر من زد و یک کیسه از آن دو کیسه را به زور از من گرفت
من هنوز آنجا بودم که خادم تو آمد و پیغام را رسانید و شحنه زر را به وی داد.
آن یک کیسه سیم حلال و از ان شیخ بود.
و اینک کیسه دیگر را آورده ام و کیسه را به خدمت شیخ نهاد و گفت مرا بدانچه خیانت کرده ام حلال کنید.
🔸شیخ گفت ای جوانمرد دل مشغول مدار که مال ما بما رسید و تو نیز چوب خیانت خود را خوردی و ترا این بلا در راه بود؟
پس شیخ رو به جماعت مجلس کرد و فرمود : هر چه بدین درویشان خانقاه مارسد جز حلال نباشد.
و این خبر به داروغه رسید و توبه کرد و ترک ظلم کرد و مرید شیخ شد.
─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan