#خاطرهایازشفایافتنفرزندیکرانندهنیسان🌱
نقل کننده می گوید: در سال 93 که یک راننده نیسان برای مرکز ما بار آهن آورد وقتی وارد اتاق کار من شد برای گرفتن فاکتور، عکس ابراهیم هادی را که دید گفت: خدا رحمتت کنه آقا ابراهیم. من گفتم با آقا ابراهیم جبهه بودید یا بچه محلتون بود؟ راننده گفت: هیچکدوم. ماجراش طولانیه و باورش هم سخت. من پرسیدم جریان چیه؟ راننده گفت من ساکن ورامین هستم حدود پانزده سال قبل بار زده بودم برای خیابان 17 شهریور تهران. وقتی آمدم خانه با صدای همسایه ها متوجه شدم دخترم افتاده داخل استخر کشاورزی که در زمین مجاور ما بود. بلافاصله او را به بیمارستان رساندیم. حال دخترم اصلاً خوب نبود. دکتر گفت: ما تلاش خودمان را انجام می دهیم اما از ریه اش که عکس گرفتند گفتند: آبهای آلوده وارد ریه اش شده و بعید است این مشکل حل شود خیلی ناراحت شدم و برای رساندن بار مشتری به خیابان 17 شهریور تهران رفتم و در حوالی پل اتوبان شهید محلاتی که در حال تخلیه بار بودم نگاهم به چهره یک شهید افتاد. چهره جذاب و ملکوتی داشت. به تصویر شهید نگاه کردم و گفتم یقین دارم شما پیش خدا مقام دارید از شما می خواهم برای دخترم دعا کنی و از خدا بخواهی او را به ما برگرداند. از پایین عکس نام شهید را دیدم نوشته بود شهید ابراهیم هادی. آن شب در بیمارستان بودیم و در نمازخانه از فرط خستگی لحظاتی خوابم برد که جوانی خوش سیما وارد شد و گفت: دختر شما حالش خوب شده پیش دخترت برو.بیدار شدم و با عجله به طرف بخش مراقبت های ویژه رفتم، همه در تکاپو بودند دخترم هوش آمده بود و گریه می کرد پرستارها بودند، دکتر بخش هم آمد. دوباره از ریه اش عکس گرفتند و گفتند آب داخل ریه جذب بدن شده و از بین رفته. اما من می دانستم آن جوانی که در خواب دیدم همان ابراهیم هادی بود فقط چهره اش نورانی بود و شلوار کردی پایش بود. و از دعا و کرامت او دخترم شفا گرفت. از آن به بعد ما ارادت عجیبی به ایشان داریم و خانه ما پر از تصاویر این شهید است و از پانزده سال پیش تا حال عکس های ریه دخترم را نگه داشته ام که عکس اول نشان می دهد که ریه پر از آب است و در عکس بعدی اثری از آب در ریه نیست. من پرسیدم دخترت الان چکار می کنه؟ راننده گفت دانشجوی رشته مهندسی است
#کرامتشهیدابراهیمهادی
🍃http://eitaa.com/cognizable_wan