eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
مهسو +مهسومطمئنی‌همه‌چیو‌جمع‌کردی؟ _وااااای‌طناز‌ازوقتی‌مهیاروسایلموآورده‌یک‌سره‌داری‌اینومیپرسی...کچلم‌کردی‌پلانگتون +خب‌چه‌کنم استرس دارم،دست خودم که نیست...اه.. دستش رو گرفتم و به سمت آشپزخونه بردمش.... _الان یه لیوان آب خنک بخور تا بهترشی... آب رو یک نفس سر کشید .... +آخییییش،خداخیرت بده ها... صدای زنگ آیفن اومد...لیوان ازدست طناز رها شد _چتهههه تو...ای واویلاااا...برو درروبازکن،من اینوجمع میکنم... +باشه... به سمت در دویید روی زمین نشتم و مشغول جمع کردن خورده شیشه ها شدم.... _آخخخخ،لعنتی.... یه تیکه شیشه نسبتاکوچیک رفت توی دستم... دستی دستمو گرفت... سربلندکردم و یاسررو دیدم... حواسش کامل به شیشه ی توی دستم بود... درش آورد و روش دستمال گذاشت _پاشو ،پاشو بیا بشورش بدون سوال و جواب از سر جام بلندشدم و به سمت سینک رفتیم ،دستم رو که شست...ازجعبه ی امداد روی یخچال چسب زخم گذاشت روی بریدگی دستم وگفت _اولاسلام...دوما اینجورمراقب خودتی؟ +سلام...چیزی نشده که..یه بریدگیه ساده است... _بخاطرهمین بریدگی ساده مهیار سر منو جدامیکنه....بله پس چی.... خنده ای کردم و نگاهش کردم.... حس میکردم بعداز دوروز بهم اکسیژن رسیده.... اونم با لبخندمحوی خیره نگاهم میکرد... +وسایلت آماده است؟ _آره.. تک سرفه ی کاملا مصنوعی زد و باکلافگی گفت _خب برو وسایلتو بیار که دیرمون شده...خونتونم باید بریم... دارد http://eitaa.com/cognizable_wan