♡﷽♡
#رمان_رؤیاےوصال❤️
#قسمت53🌱
دوباره پلڪہایم روے هم رفت ، اینقدر گیج بودم کہ باز نگہ داشتنش برایم سخت بود.
وقتے چشم باز ڪردم صداے دو نفر در حال صحبت ڪردن مے آمد.
حاج آقا و آقاے شریفے بودند.
حاج آقا_عملش خوب بوده ولے بہ هوش نیومده .میگن درجہ هوشیاریش پایینہ احتمالا تا یڪے دو ساعت دیگہ منتقلش میڪنند تهران .شوهر خواهرش اینجاست.
اینقدر از بدنش خون رفتہ کہ زنده موندنش فقط ڪار خداست.
آقا محمود _خدا خودش کمڪش کنہ.
بازهم خداروشڪر از دست اون وحشے ها نجات پیدا ڪردیم.
این دختر هم منتظره همش میپرسہ سید ڪجاست؟
_پس طوفان زنده بود .خدایا شڪرت...
حاج آقا را صدا زدم.
پرده را ڪنار زدند
_خانم حڪیمے خوبید؟خداروشڪر ...همه ے ما رو نگران ڪردید.
_حاج آقا شما ڪجا بودید؟سیدطوفان ڪجاست؟
حاج آقا پناهے بہ آقا محمود نگاهے ڪرد و گفت :
شما بفرمایید برید بہ حاج خانم برسید .
دنبال نخود سیاه فرستادش ، مگہ چے میخواد بهم بگہ.
حاج آقا_شما بهترید ان شاء الله؟
_ممنون .میشہ بگید چے شد چطورے ما رو آوردید ؟الان آقاسید ڪجاست؟
حاج آقا _چے بگم ... وقتے شما بیهوش شديد . بہ اصرار سیدطوفان دنبال ڪمک رفتیم .با تماسے کہ قبلا آقا سید با شوهر خواهرش گرفتہ بود ، نیروهاے سپاه قدس متوجہ شده بودند کہ چند نفر ایرانے اینجا هستند و بخاطر مسایل امنیتے مربوط بہ سیدطوفان دنبالش بودند ڪہ حتما سریع پیداش ڪنند.
من با دوتا از نیروها با ماشین اومدیم سمت شما .وقتے رسیدیم دیدم سیدطوفان هم ڪنار شما افتاده و بیهوش شده بود.
سریع برگردوندیمتون و اومدیم بغداد .
_حال طوفان چطوره؟راستشو بگید،من حرفاتون رو شنیدم.
حاج آقا سڪوت ڪرد .
_توروخدا بگید حالش چطوره؟
حاج آقا_بخاطر خونریزے داخلے ،درجہ هوشیاریش پایینہ باید منتقل شہ تهران
_میخوام ببینمش ...
سرش رو بالا آورد.میخواست چیزے بگہ ولے حرفش رو میخورد.
_چے شده حاج آقا؟
حاج آقا_خانم حڪیمے ...نمیشہ .چطور بگم ...حاج محسن ڪمالے با چندتا از نیروهاے وزارت دفاع و سپاه قدس اونجا هستند.
نباید شما رو ببینند.
میدونید ڪہ شرط سیدطوفان این بود.نباید هیچڪس از ازدواج شما خبردار بشہ.
چقدر ساده باید همہ چیز را فراموش ڪنم.
چشمہایم را بستم .
_مےدونم ...مے دونم حاج آقا،
فقط میخوام براے بار آخر ببینمش و باهاش... خداحافظے ڪنم.
اشڪے از گوشہ چشمم چڪید.
نمیدونم در صورتم چہ دید کہ دلش بہ حالم سوخت
حاج آقا_باشہ ...سعے میکنم ولے قول نمیدهم.
🍁و من بہ انتظار دیدن روےِ تو ، تا سحر بیدارم...
↩️ #ادامہ_دارد....
☕️🍃☕️🍃☕️🍃
╭─┅═♥️═┅╮
http://eitaa.com/cognizable_wan
╰─┅═♥️═┅╯