eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
♡﷽♡ ❤️ ★طوفان ازڪلینیڪ بیرون اومدم ، چہار روز از گم شدن موبایلم میگذشت .هرچے زنگ میزدم بہ گوشیم یڪے برمیداشت ولے جواب نمیداد. اعصابم بہم ریختہ بود. شماره سعید را گرفتم : سعید_سلام بر جناب سید مهندس خودمون خوبے برادر ؟ _سلام نہ خوب نیستم. سعید_اتفاق جدیدے افتاده ؟ _آره ، گوشیم گم شده سعید_ڪِے گم شده ؟ڪجا بوده؟ _چہار روزه ، اصلا نمےدونم ڪجابوده زنگ میزنم طرف گوشیو برمیداره ،جواب نمیده صداے دادش بلند شد سعید_چہار روزه گوشیت گم شده اون وقت الان بہ من میگے؟ طوفان ڪِے میخواے سر عقل بیاے با ما همڪارے ڪنے؟اطلاعاتے هم داخلش بوده ؟ _از اون لحاظ نہ سعید _عجب آدمے هستے تو ، باشہ بہ بچہ ها میگم پیگیرے ڪنند . بعد مدتہا براے اولین بار سوار ماشین شدم از در ڪلینیڪ میخواستم راه بیفتم ڪہ حُسنا رو دیدم .داشت بہ سمت پارڪینگ میرفت. سوار ماشینش شد .تا از پارڪینگ بیرون اومد چشمش بہ من افتاد . هردومون بہ هم نگاه میڪردیم . یہ دفعہ سرشو برگردوند ، ماشینو بہ حرڪت درآورد و سریع از ڪنارم رد شد. منم راه افتادم بہ سمت خونہ، هم مسیر بودیم پشت سرش میرفتم .انگار داشت از من فرار میڪرد. گاهے یه نگاه بہ آینہ مینداخت وقتے میدید من پشت سرش هستم سرعتش را بیشتر میڪرد.چندبار ڪنارش اومدم، اشاره ڪردم چے شده ولے اون بدون توجہ بہ من رانندگے میڪرد. سر چہار راه ڪہ چراغ زرد بود من ایستادم و اون جلوتر از من رفت. باید بعدا باهاش صحبت ڪنم . صبح ڪہ سر ڪار رفتم ، بعد بازرسے امیر رو دیدم . امیر _سلام سید خوبے؟ اون طراحے رو آوردے؟ _سلام ڪدوم طراحے؟ امیر_طراحے مغزے موشڪ ، مگہ فراموش ڪردے ؟ میخوام تڪمیلش ڪنم . بہ پیشونیم زدم و گفتم _اے واے فراموش ڪردم . این روزها سرم شلوغہ ، حواسم نیست. حواسم پرت همہ جا ویڪ جا بود. **** ★حُسنا از پارڪینگ ڪلینیڪ خارج شدم ،ماشین پژو پارس نوڪ مدادے جلوے در پارڪینگ پارڪ شده بود. نمیتونستم راحت رد بشم بہ راننده اش نگاهے انداختم. سیدطوفان ... واے نہ بہ سختے نگاهم را ازش گرفتم. یہ ڪم هول شدم . حُسنا باید مسلط باشے ، همہ چیز تموم شده ، اون هم میدونہ پس آروم باش. راه افتادم و از ڪنارش گذشتم. یہ ڪم ڪہ گذشت از تو آینہ متوجہ شدم داره دنبالم میاد. از سمت چپ با ماشین ڪنارم مے آمد من اما سعے ڪردم هیچ توجہے نڪنم. طوفان چرا تمومش نمیڪنے؟ مگہ بهت نگفتم دیگہ راجع بہش فڪر نڪن. نہ نباید بزارے سراغت بیاد. باید بدونہ تو هیچ تمایلے ندارے. سرعتم را زیاد ڪردم سر چہار راه قبل از اینڪہ چراغ قرمز بشہ رد شدم. و اون جا موند. اینہم یہ جور رنج هست .ولے رنج مفید خوشحال شدم از اینڪہ خودم را نباختم. بہ یاد پیامم افتادم ، شب قبل از عید نوروز با چہ حالے برایش نوشتم .اشڪ میریختم و مینوشتم: «_سلام نمیخوام مزاحمت بشم ، این آخرین پیامم هست . مامان دیشب خواب دیده داشتے میرفتے مڪہ و من تو خواب مانع رفتنت بودم. میدونم من مانع خوشبختے تو و فاطمہ ام . برام سختہ گفتنش ولے با تمام علاقہ اے ڪہ بہ هم داشتیم ، همہ چیز رو تموم شده بدون . شما بہ من مدیون نیستید. هر اتفاقے افتاد با میل خودم بود. خاطرات تلخ اسارت را فراموش ڪن دعا میڪنم خوشبخت شے خداحافظ ...» آن شب را با گریہ بہ صبح رساندم. «آرے آواز عاشقانہ ما در گلو شڪست ...» ↩️ .... ☕️🍃☕️🍃☕️🍃 ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯