eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸حضرت عيسى علیه الســلام بـا اصحـاب خود نشسته بود که هیـزم‌ شکنی از کنـار آنهـا گذشت حضـرت به اطرافیـان فرمود این به زودی خــواهد مــُرد ♦️پس از مدتی، هیزم ‌شکن با كوله ‌بارى از هيزم برگشت. اصحاب‌به حضرت عیسی علیه السلام عرض کردند شما خبر داديد كه ايــن مَرد بـه زودی میميـرد ولی او را زنده میبينيم 🔻حضرت به آن هیزم‌ شکن فرمود هيزمت را زمین بگذار . وقتی هيزم را باز كردند، ى سیـاه كـه سنگى در دهان گرفته بــود را دیدند 🔻حضـرت از هیزم‌ شکن پرسيـد امـروز چه عملی انجـام دادی که ایـن بلا از تـو دفـع شـده؟ هیـزم ‌شکن پاسخ داد دو عدد نان داشتم. فقيرى دیدم ، يكى از نان‌ها را به دادم . 📚 منبع : عده الداعی و نجاح الساعی ، صفحه ۸۴ 🌸 به جمع ما بپیوندید👇 🔥 http://eitaa.com/cognizable_wan
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 🌷شروع کردیم به گشتن، کل خونه رو زیر و رو کردیم، تا پیدا شد. سعید رفت سمتش برش داره که کشیدمش عقب. – سعید مطمئنی این زهر نداره؟ علی رغم اینکه سعید اصرار داشت مارش بی خطره، اما یه حسی بهم می گفت اصلا این طور نیست. آرومی بود و یه گوشه دور خودش چمبره زده بود، آروم رفتم سمتش و گرفتمش. ـ کوچیک هم نیست، این رو کجا نگهداشته بودی؟ ـ تو جعبه کفش 🌷مار آرومی بود ولی من به اون حس، بیشتر از چیزی که می دیدم اعتماد داشتم. به سعید گفتم سینک ظرف شویی رو پر آب کنه و انداختمش توی آب، به سرعت برق از آب اومد بیرون و خزید روی کابینت. 🌷ـ سعید شک نکن مار آبی نیست. اون که بهت دروغ گفته آبیه. بعید می دونم بی زهر بودنش هم راست باشه. چند لحظه به ماره خیره شدم. – خیلی آروم برو کیسه برنج رو خالی کن توی یه لگن و بیارش. 🌷سعید برای اولین بار، هر حرفی رو که می زدم سریع انجام می داد. دو دقیقه نشده بود با کیسه برنج اومد. خیلی آروم دوباره رفتم سمتش و با سلام و صلوات گرفتمش و انداختمش توی کیسه، درش رو گره زدم. رفتم لباسم رو عوض کردم. ـ کجا میری؟ 🌷ـ می برمش ، اونها حتما می دونن این چیه. اگر زهری نبود برش می گردونم. ـ صبر کن منم میام. و سریع حاضر شد. ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 صد_و_بیستم 🌷اول باور نمی کردن. آخر در کیسه رو باز کردم و گفتم: ـ خوب بیاید نگاه کنید، این که دیگه این همه سر به سر گذاشتن نداره. کیسه رو از دستم گرفت، تا توش رو نگاه کرد، برق از سرش پرید. 🌷– بچه ها راست میگه، ماره، زنده هم هست. یکی شون دستکش دستش کرد و مار رو از توی کیسه در آورد و بعد خیلی جدی به ما دو تا نگاه کرد. – این مار رو کی بهتون فروخته؟ این مار نه تنها مار آبی نیست، که خیلی هم سمیه. گرفتنش هم حرفه ای می خواد، کار راحتی نیست. سعید بدجور رنگش پریده بود. 🌷– ولی توی این چند روز، هر چی بهش دست زدم و هر کاریش کردم، خیلی آروم بود. – خدا به پدر و مادرت رحم کرده. مگه مار، ؟ که به جای حیوون خونگی خریدی بردیش؟ رو کرد به همکارش 🌷ـ مورد رو به ۱۱۰ اطلاع بده، باید پیگیری کنن. معلوم نیست طرف به چند نفر دیگه مار فروخته، یا ممکنه بفروشه. سعید، من رو کشید کنار – مهران من دیگه نیستم، اگه پای خودم گیر بیوفته چی؟ دلم ریخت 🌷ـ مگه دروغ گفتی یکی بهت فروخته؟ ـ نه به قرآن ـ قسم نخور، من محکم کنارتم و هوات رو دارم. تو هم الکی نترس. خیلی سریع، سر و کله پیدا شد. ✍ادامه دارد... 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبحان الله😱 🔻بترسید از وقتی که خداوند بعد از هم به چنین عذابی انسان رو دچار کنه😱 بیرون اومدن بیش از 15 بزرگ از قبر یک http://eitaa.com/cognizable_wan
🟩معنی آنقدر مار خورده تا افعی شده یعنی چه؟ 🔹 یعنی انقدر سختی ها را تحمل کرده، شخصی با تجربه و کارآزموده شده است و دیگر مشکلات او را شکست نمی دهد. ۲- به فرد با تجربه ای می گویند که همه راه ها و چاه را می شناسد و کسی نمی تواند او را فریب دهد. http://eitaa.com/cognizable_wan
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد🌿💚 در داستان‌هایی از گذشته، آورده شده که تعداد زیادی موش به خانه‌ای حمله‌کرده بودند. یک گربه متوجه حضور آنها شد و به آنجا رفت. گربه تا می‌توانست موش‌ها را شکار کرد و دلی از عزا درآورد. کشتار بی‌رحمانه گربه، به گوش موش‌ها رسید و همه را به وحشت انداخت. موش‌ها که یکدیگر را از این واقعه خبردار کرده بودند، همگی از ترس به سوراخ‌هایی پناه بردند. گربه که متوجه ترس و پنهان شدن موش‌ها شد فکری کرد تا با یک ترفند و حیله آنها را از سوراخ‌ها بیرون بکشد. بنابراین بالای دیواری رفت، از میخی آویزان شد و خود را به مردن زد. اما یک موش که کمی زرنگ‌تر از بقیه بود مخفیانه گربه را پاییده و متوجه نیرنگ او شده بود. موش کوچک رو به گربه کرد و به او گفت :” این کار تو بی‌فایده است. من حتی از مرده تو هم فاصله می گیرم.” موشی که از چنگ گربه ای خلاصی یافت، حتی از جنازه گربه هم میترسد! ♦ حالا داستان مارگزیده هم داستان مردی است که در حادثه ای ماری او را گزیده بود. پس از آن حتی اگر ریسمانی را هم می دید، از ترسش فریاد می زد: مار مار !! اینگونه شد که ضرب المثل: “مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد” بر سر زبان‌ها افتاد. http://eitaa.com/cognizable_wan
زبان سرخ مار را از سوراخ بیرون میکشد💠🌿 ✳️ «زبانِ خوش، مار را از سوراخ بیرون‌می‌کشد» (دربارهٔ قدمتِ این مَثَل) ◀️ در ادبیات فارسی، دربارهٔ مار، حکایت و مثل و تعبیر، فراوان پرداخته‌شده‌است. شاید مشهورترین و پرکاربردترین ضرب‌المثلی که در زبانِ فارسی دربارهٔ مار داریم، «مومن از یک سوراخ دوبار گَزیده‌نمی‌شود» باشد؛ مثلی که البته از عبارتی عربی به فارسی برگردانده‌ شده‌است. در تاریخ‌الوزراء نوشتهٔ نجم‌الدین ابوالرجاء قمی (سدهٔ ۶) که گنجینه‌ای سرشار از ضرب‌المثل‌ها و کنایاتِ زبانِ فارسی است، مثل‌ها و تعابیرِ گوناگونی دربارهٔ مار آمده، ازجمله: _ مار چون اژدها گشت، مردم‌خوار گردد (به‌کوششِ استاد محمدتقیِ دانش‌پژوه، موسسهٔ مطالعات و تحقیقاتِ فرهنگی،۱۳۶۳، ص ۱۰۱). _ مار را چون آخرِ کار باشد، در رهگذار خوابگاه سازد (همان، ص ۲۰۵). از دیگر ضرب‌المثل‌های مشهور پیرامونِ مار می‌توان به این نمونه‌ها اشاره‌کرد: _ مارگزیده از ریسمانِ سیاه و سفید می‌ترسد. _ به دستِ کسان مار باید‌گرفت. _ مار تا راست‌نشود، در سوراخ نرود. گرچه برخی از این ضرب‌المثل‌ها، امروزی می‌نماید، اما در متونِ کهن پیشینه‌ دارد. و در پیشینه‌پژوهی ضرب‌المثل‌ها بسیار باید محتاط بود. مثلاً مثلِ «موش به سوراخ نمی‌رفت، جارو به دُمبش می‌بست»، که بسیار امروزی به‌نظرمی‌رسد، در این بیتِ صائب آمده: موش با جاروب در سوراخ نتوانست‌رفت خواجه با چندین علائق چون به حق واصل شود؟! یا همان مثلِ «مار تا راست نشود، در سوراخ نرود» نیز، در این بیتِ صائب آمده: رسیده‌ای به لبِ گور، کجروی بگذار نگشته راست به سوراخ هیچ مار نرفت! ◀️ یکی از ضرب‌المثل‌های مشهور که با مضمونِ مار پرداخته‌‌شده، «با زبانِ خوش، می‌توان مار را از سوراخ بیرون‌‌‌کشید» است. تعبیرِ «مهرهٔ مار داشتن» (با زبانِ چرب و چاره‌اندیشی دیگران را مُجاب‌کردن و به‌مقصودِ‌خود‌رسیدن) نیز تاحدّی به این مثَل نزدیک است.‌ مثَلِ «با زبانِ خوش ...» نیز گرچه امروزی می‌نماید اما دست‌کم قدمتی هزارساله دارد. این مثَل در «آفرین‌نامهٔ» ابوشکورِ بلخی، که از کهن‌ترین منطومه‌های زبانِ فارسی است، آمده‌است. شهید به گواهی ابیاتی که از مثنویِ او بازمانده (به‌ویژه در «لغتِ فرس»)، هم‌چون بسیاری از شاعرانِ سدهٔ سوم و چهارم، شاعری است اندرزگو. به‌نظرمی‌رسد فردوسی، به‌ویژه در اندرزهای به‌هنگام و تأثیرگذارش، بسیار از او تأثیرپذیرفته‌باشد. در این دو بیت از آفرین‌نامه مثَلِ یادشده دیده‌می‌شود: شنیذم که باشذ زبانِ سَخُن* چو الماسِ برّان و تیغِ کَهُن سخن بفکنذ منبر و دار را ز سوراخ بیرون‌کشذ مار را (اشعارِ پراکندهٔ [قدیمی‌ترین شعرای فارسی‌زبان]، با تصحیح و مقابلهٔ ژیلبر لازار، انجمنِ ایران‌شناسیِ فرانسه در تهران، ۱۳۶۱، ص ۱۱۷). و گویا این ضرب‌المثل، اشاره‌ای دارد به شیوهٔ غریبِ مارافسایان که با عباراتی مار را افسون می‌کردند. و این همان شیوه‌ای است که بعدها ماربازها نیز از آن بهره‌گرفتند و با نواختنِ نی، ‌مار را از «سلّه» یا سبد بیرون می‌کشیدند. از حکایتی که در مصیبت‌نامهٔ عطار آمده، بهتر می‌توان با شیوهٔ افسون‌‌‌کردنِ مار و از سوراخ بیرون‌کشیدنش آشنا شد: مارافسایی یکی حربه به‌دست کرده بُد بر مارْسوراخی نشست هرزمان می‌ساخت معجونی دگر هرنفس می‌خواند افسونی دگر ناگهی عیسی بر آن‌جا برگذشت مار آمد پیشِ او در سرگذشت: گفت: «ای روح‌الله، ای شمعِ انام هست سیصد‌سال عمرِ من تمام مردِ سی‌ساله مرا افسون‌کند تا ز سوراخم مگر بیرون‌کند» رفت عیسی عاقبت زان جایگاه چون دگرباره فرودآمد به راه مرد را گفتا: «چه کردی کار را؟» گفت: «اندر سلّه کردم مار را» شد سرِ آن سلّه عیسی برگرفت چون بدید او را سخن ازسرگرفت گفت: «ای مار از چه طاعت داشتی؟ خاصه چندانی شجاعت داشتی، آن‌ همه دعوی که کردی ازنخست ازچه افتادی چنین در دام سست!» گفت: «من نفریفتم ز افسونِ او می‌توانستم که ریزم خونِ او لیک چون بسیار حق را نام‌بُرد نامِ حق خوش‌خوش مرا در دام بُرد چون به نامِ حق شدم در دامِ او صد چو جانِ من فدای نامِ او» (تصحیحِ استاد شفیعیِ کدکنی، انتشاراتِ سخن، چ دوم ۱۳۷۶، ص ۱۶۹). • در پیشاهنگانِ شعرِ پارسی، «زبان و سخن» آمده‌است (به‌کوششِ استاد دبیرسیاقی، شرکتِ سهامیِ کتاب‌های جیبی، چ سوم، ۱۳۷۰، ص ۸۵ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 داشتن میخوندن که یهو چند تا بهشون حمله میکنه 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan