eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
فقط یه مرد ایرانیه که بعد از چپ کردن ماشینش و قطع چند تا درختو تیر چراغ برقو کندن چندین متر گارد ریل؛ با اعتماد به نفس از ماشین پیاده میشه و میگه : جمع نکرده بودم، مرده بودیما!!!!! 😐😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
طرف میره وام بگیره دو تا سوال ازش میپرسن ۱) وقت شام که گرسنه هستی سفره رو تو میندازی یا خانمت؟ میگه: خودم! ۲) تموم که میشه کی جمع میکنه؟ میگه: خودش! وام به شما تعلق نمیگیره😔😔 چون خرت که از پل بگذره قسطاتو نمیدی!!! 😐😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁🍁🍁🍁 دردسر_عاشقی صدای گریه همه میومد.همسایه ها.همکارهای بابام وآشناها.الهی مامان بمیرم برات که یکدونه فامیل هم نداشتی.دستمو که روی زمین بود مشت کردم یک مشت خاک توی دستم جمع شد اوردم بالا و به خاکا نگاه کردم یعنی باید باور کنم که مامان نیست دیگه بابا حالش خیلی خراب بود من اینوره قبر وبابا اونورش نشسته بود وگریه میکرد درست برعکسه من.خیلی حالم خراب بود ولی حتی نمیخواستم جلوی بقیه یک قطره اشک بریزم نمیخواستم برام دل بسوزونن ولی انقدر این بغضه لعنتیو قورت داده بودم که احساس میکردم نفسم داره میگیره احساس خفگی شدیدی داشتم هرچی نفسه عمیق میکشیدم انگار وارد ریه هام نمیشد.بهتر بزار بمیرم راحت شم .باورش برام سخت بود چجوری این همه غم میتونه یه روزی وارده وجودم بشه.احساس خیلی بدی داشتم مثله حسه مرگ صدای گریه اون زنا رو مخم بود بلند شدم.همه نگاهاشون چرخید سمته من.توی همون حالت گفتم من-فضایه اینجا اذیتم میکنه میخوام یکم این دورو بر هوا بخورم. یکی از همسایه ها اومد سمتم که گفتم من-میخوام تنها برم. همه با غم نگام میکردم.بدم میومد از این نگاه ها از اینکه بگن الهی وبا تاسف نگام کنم.رومو برگردوندم و رفتم یک سمته دیگه قبرستون نمیتونستم درست راه برم تلوتلو میخوردم.وقتی میخواستم قدمی بردارم زانو هام خم میشد از اونجا دور شده بودم ولی نمیخواستم واستم داشتم همینجوری گیج راه میرفتم که دیگه نتونستم خودمو روی پاهام نگاه دارم و افتادم روی زمین.بالاخره بغضم سر باز کرد واشکام روی گونه هام ریخت.صدام بلند شده بود ولی خداروشکر کسی اون دورو بر نبود حتی قدرته اینو نداشتم که پاشم ویکجا بشینم همون جور روی زمین زانو زده بودم وگریه میکردم.خدایا این بدترین کاری بود که میتونستی در حق من انجام بدی تو که میدونی من چقدر دوستش داشتم.میدونستی من چقدر وابستش بودم.دستامو روی زمین گذاشتم وسعی کردم بلندشم ولی واقعا نمیتونستم حتی نمیتونستم زانو هامو راست کنم.همینجوری داشتم با گریه با خودم کلنجار میرفتم که یکی دستشو به سمتم دراز کرد به صورتش نگاه کردم یه پسره جذاب وخیلی خوش پوش بود پوسته گندمی وچشم ابرو مشکی بود دماغ کوچیک و لب های غنچه ای وصورتی رنگ داشت همراهه ته ریش یک تای ابروشو انداخت بالا که فهمیدم مثله خل ها زل زدم بهش وقتی دید دستشو نگرفتم بازوم رو از روی لباس گرفت وکمک کرد بلند بشم و روی یک صندلی اون اطراف بشینم خودشم با فاصله از من کنارم نشت و یک پاشو روی پای دیگش انداخت به تیپش نگاه کردم یک پیراهن طوسی رنگ پوشیده بود با شلوارو کت مشکی واقعا که خوشتیپ بود سرمو زیر انداختم وبا صدایی که به زور در میومد گفتم من-ممنون پسره-خواهش میکنم.از دور که دیدمت معلوم بود حالت چندان خوب نیست. با این حرفش چونم لرزید ودوباره اشکام سرازیر شد با صدایی که توش بغض موج میزد گفتم: من-اصلا. پسر-تسلیت میگم بهت با چشم های اشکی با تعجب نگاش کردم وگفتم: من-تو از کجا میدونی؟ لبخند کوچیکی زد وگفت: پسر-خب دخترجون کی لین موقع روز با این حال وروز و لباس های مشکی اونم توی اینجا کسیش فوت نکرده. سرمو انداختم پایین.بازم خنگ بازیت گل کرد هستی.اینم سوال بود که تو پرسیدی.به صورتش نگاه کردم وگفتم: من-مادرم یک تای ابروشو بالا انداختو گفت: پسره-چی؟ من-مادرم.مادرم فوت کرده. با یاد آوری این حرفم دوباره زدم زیر گریه.پسره کلافه گفت: پسر-من میتونم کمکت کنم؟ سرمو به طرفین تکون دادم آخه چیکار میتونست برای من بکنه.بلند شد لباسشو تکوند وگفت: پسره-ببخشید ولی من کار دارم باید برم. من-بازم ببخشید اعصابتو خورد کردم پسره-نه بابا این چه حرفیه. اومد بره که گفتم: من-میشه اسمتو بدونم؟ برگشت سمتم لبخندی زد وگفت: پسره-من احسان هستم.احسانه آرمان لبخندی زدم که رفت.شاید اگه زمان دیگه ای بود محلش نمیدادم واونو در حده اینکه بخوام اسمشو بپرسم نمیدونستم.ولی الان واقعا حوصله این مسخره بازی هارو نداشتم.نیم ساعتی همونجا نشستم تا یکم حالم بهتر شدم وبرگشتم پیش بقیه http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁🍁🍁🍁 دردسر_عاشقی درو با کلید باز کردم ورفتم تو.وای خدا عذاب بیشتر از این ممکن نبود بعد ۱۰ روز برگشته بودم توی خونه ای که مامان توش نبود.اگه الان رسیده بودیم ترکیه دقیقا باید همچین روزی برمیگشتیم خونمون با کلی ذوق وشوق وانرژی خوشحال با کلی سوغاتی.رفتم توی حال روی مبله جلوی تلویزیون دست کشیدم یادش بخیر هروقت میخواست فیلم نگاه کنه روی این مبل مینشست.سمته آشپزخونه رفتم خونه رو تازه تمیز کرده بودیم وهمه چیز سره جاش بود فقط یکم روشون خاک نشسته بود.مامانمو هر گوشه اشپزخونه میدیدم.وقتی اشپزی میکرد وقتی روی صندلی مینشست تو چیزی پوست میکند وقتی چایی میریخت قلبم داشت میگرفت سریع رفتم توی اتاقم ولی چه فایده هم رفتم عکسه خودمو مامانو که قاب کرده بودم روی دیوار دیدم همونجا کناره در سر خوردم ونشستم روی زمین دستمو روی قلبم گذاشتم؛احساس میکنم دیگه نمیزنه.واقعا هم نمیزد دیگه این قلب کار نمیکرد.دوهفته از مرگ مامان گذشته بود وما برای اولین بار اومدیم تو خونه.مرگ مرگ چه کلمه ای دست وپام سست شده بودن ومیلرزیدن.حالم خوب نبود. اصلا.بلند شدم واز توی اشپزخونه یه لیوان آب خوردم که صدای در اومد.اومدم بیرون بابا بود چقدر شکسته وافسرده شده بود من-سلام بابا جوابمو نداد ورفت بالا عادت کرده بودم توی لین دوهفته حتی ذره ای توجه به من نداشت.انگار منو فقط برای مامان میخواست ومن تنها ارزشی براش نداشتم.غمگین روی مبل نشستم وزانوهامو توی بغلم گرفتم نمیدونم چرا ولی ماشینامون غیب شده بود یعنی غیب که نشده بود بابا یه روز اومد وگفت میره از خونه ماشینارو برداره.ولی دیگه ماشینارو برنگردونت خونه هرچی هم پاپیچش میشدم.جواب نمیداد وفقط اخرش یه داد میزد.بابا به معنیه واقعی شبیه مرده ها شده بود شرکت برشکست شده بود ومجبور شدیم برای دادن پول کارگرا شرکتو بفروشیم تا حقوقه همشونو بدیم مقداری از پولم مونده بود که بابا اونو برای کارهای دفنه مامان خرج کرد.واای باز گفتم مامان.مامان کجایی که ببینی چقدر بدونه تو داغون وبیچاره شدیم.مامان دست وپاهام داره از غم وغصه میلرزه شاید باورت نشه مامان ولی هنوزم بعده دوهفته نمیتونم درست نفس بکشم.چطوره اگه قرص بخورم وبخوابم ودیگه بیدار نشم.اره پیشنهاد جالبیه.خاک توسرت هستی فقط همینکار مونده که انجام بدی.سرمو به مبل تکیه دادم وچشمامو بستم.مغضم درد میکرد نیاز به یکم استراحت داشتم http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁🍁🍁🍁 دردسر_عاشقی پوزخندی زدم وگفتم من-حالت خوبه بابا؟ بابا-من اعصابه کلکل با تو یکی رو ندارم هاا من-بابا یعنی چی تو یکی.من هستی دخترتم مثلا دستشو تکون داد وزیر لب گفت(بروبابا) از حرص احساس میکردم دارم خفه میشم خیلی پررو بود.گیر داده بود از ۴ عصر برو بیرون تا۱۰ شبم برنگرد قشنگ معلوم بود میخواد رفیقاشو برداره بیاره خونه نمیگفت که این هستیه بدبخته فلک زده کدوم گوری بره تا ۱۰ شب.عصبی رفتم تو اتاق خدایا یه صبر بده بتونم تحملش کنم یک شلوار مشکی با پالتو تنم کردم دیگه مانتو نپوشیدم یک شاله مشکی هم روی موهای خرمایی رنگم انداختم با کتونی طوسی.گوشیمو توی جیبم گذاشتم وزدم بیرون به بهار پیام داد بیاد کافی شاپ نزدیکه خونه ده دقیقه ای توی کافی شاپ معطل شدم تا بالاخره رسید پاشدم وباهاش روبوسی کردم. بهار-چطوری دختر؟ سرمو پایین انداختم وخیلی اروم وگفتم: من-داغون بهار-اینجوری نگوو.من عادت ندارم هستیه ناراحتو ببینم با چشمایی که پره اشک شده بود نگاش کردم وگفتم: من-بهار دیگه چجوری خوب باشم؟میشه به نظرت.میتونم؟ سرشو با افسوس تکون داد وگفت: بهار-اره قبول دارم سخت ترین اتفاقیه که افتادیه ولی واقعا با گریه زمان بر میگرده؟ من-نمیتونم هرچی تلاش میکنم نمیشه.هنوز نمیتونم باور کنم.بعدشم بهار بابام خیلی بد شده شاید بابام اگه دلداریم میداد وکنارم بود بهتر کنار میومدم ولی بابا.. بهار-هستی نامرد نباش.اونم زنشو از دست داده.اونم یه زنه مهربونو دلسوزو از دست داده.درکش کن! اشکمو که روی گونم جاری شده بودو با دست پاک کردمو گفتم: من-پس کی باید منو درک کنه بابا منم ۲۲ سال باهاش بودم.بچشم مثلا دیگه نمیتونستم خودمو نگه دارم اشکام داشت دوباره سر باز میکرد برای همین سریع بحثو عوض کردم. من-تو چه خبر؟ بهار سرشو بالا اورد لبخنده غمیگینی زدوگفت: بهار-آخه دختر مگه تو مهلت میدی من یک کلام حرف بزنم. سرمو با شرمندگی انداختم پایین که گفت: بهار-خوبه خوبه نمیخواد حالا خجالت بکشیندیدمت تاحالا تورو با خجالت عجیبی برام لبخندی زدم که گفت: بهار-حالا بزار یه چیزی بهت بگم که شاخ دربیاری. منتظر نگاش کردم. بهار-امیر ازم خواستگاری کرده. یک لحظه همه ی ناراحتی هامو فراموش کردم وباصدا اروم ولی پرهیجان گفتم: من-چی؟ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✅ زهر مار چه بلایی سر انسان می آورد ✍️ درمان مارگزیدگی توسط استاد حسین خیراندیش: 1- سم از هر کجا وارد بدن بشود از جای حجامت خارج می شود. 2- حجامت ناحيه نيش؛ يعني محل گزيدگي را به صورت خط عمودي برش دهيد، اگر دندانتان خراب نيست با دهان و يا با بادكش(حدود 20 دقيقه) مك بزنيد(بعد از حجامت، نمك زده و با سركه مي شوييم چون نمك سم را از عمق بيرون مي كشد) 3- و در آخر حجامت عام كنيد تا هر چه سم وارد بدن شده خارج شود. 4- سركه انگبين هر 4 ساعت يك ليوان و بعد از 24 ساعت، هر 8 ساعت يك ليوان تا هفت روز. .
🎀🌱 🌱🎀 بانو؛ دوست داشتن را با هرڪس تجربہ نڪن...🚫 ➖سال ها صبر ڪن... ➖آن قدر صبرڪن تا ڪسے را بیابے ڪہ 👈تو را براے رنگ و صورت و بدنت نخواهد❌ 👈تو را براے خاص بودن و معرفتت بخواهد✔️ http://eitaa.com/cognizable_wan
خواهرم، این انگشتان باید سالها بر سر فرزندم کشیده می شد تا بزرگ شود و در پیری عصای دستم باشد. من به این امید فرزندم را از نوازش این انگشتان محروم کردم که تو با انگشتانت چادرت را سفت سفت بگیری... http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫💫 هنوز برای توبه کردن دیر نیست 💫💫 دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من به ما درد دل افشا کن، مداوا کردنش با من اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من بیفشان قطرۀ اشکی که من هستم خریدارش بیاور قطره ای اخلاص و دریا کردنش با من به من گو حاجت خود را اجابت می کنم آنی طلب کن آنچه می خواهی، مهیا کردنش با من بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را بیاور نیک و بد را، جمع و منها کردنش با من چو خوردی روزیِ امروز ما را شکر نعمت کن غم فردا مخور، تامین فردا کردنش با من به قرآن آیه رحمت فراوان است ای انسان بخوان این آیه را، تفسیر و معنا کردنش با من اگر عمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت تو، توبه نامه را بنویس، امضا کردنش با من http://eitaa.com/cognizable_wan
🔶🔸 🔰آیت الله حائری شیرازی ♨️به دل نبندید. 🔸. به خوش نامی دل نبندید. را هفتاد سال لعنش میکردند، که برای هیچ انسانی این کار را نکردند⁉️ هفتاد سال لعن اختیاری! نه زیر شمشیر و ترس‼️ 🔸 عمر بن عبد العزیز اعلام کرد که دیگر بس است. مردم به او گفتند که ما نذر داریم. نذر مجرب است‼️ ⭕️ لعنش که می کنیم، حاجت می گیریم! ما نذرهایی کرده ایم، نصفش را ادا کرده ایم و نصفش مانده. اجازه بده ما این لعن هایی که نذر داریم را انجام بدهیم، بعد دیگر نذر نمی کنیم.‼️‼️ 🔸ببینید! این است! عالَم این است! تا صد و پنجاه سال، ایشان اگر می شد، آتش می زدند! از بین می بردند! صد و پنجاه سال گذشت تا اجازه ی آشکار شدن قبر ایشان داده شد.😔 ✨ می خواهد به اهل عالَم بگوید که این است. ⬅️اگر نزد من است به این دلیل است. او می دانست وقتی عمرو بن عبدود را می کُشد، پشت سرش یک خبرهایی است،‌ وقتی عتبه را می کشد پشت سرش با نواده اش چه کار می کنند. 💫 علی علیه السلام می دانست که این ها رئیس می شوند، در دستش بود. این کارهایش را می دانست؛ ⬅️ اما به ،‌ و اینکه لعن کنند یا نکنند . 🔶http://eitaa.com/cognizable_wan
تلنگر🔻🔻 🔴امان از اینستاگرام .......وای بر ما !! 👈 این روزها طرفداران اینستاگرام خیلی زیاد شدند ، چرا؟ 👈 اینستاگرام برنامه ای است که در آن عکس و فیلم گذاشته میشه و دیگران میان نگاه می کنند و لایک می زنند. حالا هر عکسی لایک بیشتری بخوره یعنی قشنگ تر هست. 🔴 متاسفانه همین برنامه باعث ترویج_بی_حیایی و بی_غیرتی_زنان و مردان جامعه اسلامی ما شده. 👈 متاسفانه مشاهده می کنیم که دامادهای جوان ما ، در شب عروسی عکس نیمه_برهنه_عروس خانم یا همان همسرشون را در اینستاگرام می گذارند ، تا لایک بخوره !! 👈 متاسفانه این یک مسابقه شده بین برخی زوج های جوان ، تا ببینند زن کی خوشکل تر هست و لایک_بیشتری میخوره این بی غیرتی مدرن هست !! 👈 متاسفانه می بینیم دختران جوان و نوجوانی را که عکس_برهنه_خودشون را در اینستاگرام می گذارند تا خاطر خواه پیدا کنند، تا لایک بیشتری بخوره و احساس کنند ، طرفدار زیادی دارند.!! متاسفانه عکس هنرمندان و بازیگران زن سینما هم که پوشش زننده و بی_حجابی دارند ، فراوان هست . میدونید شعار_اینستاگرام چیه ؟؟ شعارش اینه :  رضا_خان_نتوانست ... اما_اینستاگرام_توانست ! 👈 یعنی رضاخان قلدر با زور سر نیزه نتوانست حجاب را از سر زنان و دختران مسلمان ایران برداره ......اما برنامه اینستاگرام توانست ، بی_حجابی ، بی_حیایی و بی_غیرتی را در بین جوانان  ما رواج بده !!!!   عاجزانه_خواهش_میکنم ، کمی تفکر کنیم. واقعا ما مسلمان هستیم.؟؟!!! http://eitaa.com/cognizable_wan اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج
یه روز خسرو و دوستش 👳👳‍♀ دو تا خر🐴🦄 میخرن‼️ دوست خسرو میگه: چه طوری بفهمیم کدوم ماله منه کدوم ماله تو⁉️ خسرو میگه خوب من یه گوش خرم رو میبرم اونی که یه گوش داره مال من اونی هم که دو گوش داره مال تو‼️ فرداش میبینن خر خسرو گوش اون یکی خره رو از سر حسادت خورده❗️ دوست خسرو میگه :حالا چیکار کنیم خسرو میگه: من جفت گوش خرمو میبرم‼️‼️ فرداش میبینن بازم قضیه دیروزیه... دوست خسرو میگه :حالا چیکار کنیم خسرو میگه: من دم خرمو میبرم‼️ فرداش بازم قضیه دیروزی میشه.. دوست خسرو با عصبانیت میگه: حالا چیکار کنیم خسرو هم میگه: عیبی نداره خب حالا خر سفیده مال تو خر سیاه مال من...😐😐😂😂 Ⓜ️𝕵𝖔𝖎𝖓 ↯ http://eitaa.com/cognizable_wan
. ✅ پنج دلیل علمی که 90 درصد بیماریهای کرونایی اصلاً کرونا نیست ✍️ ۱ . بیماریهای نادری مثل سندروم کاوازاکی که یک در چند صد هزار نفر رخ میداد، یهو شد یک بیماری رایج! علت این بیماری همون استاف و استریت هستن! وقتی عوارض یک بیماری از یک در یک میلیون میشه یک در هزار نفر پس قطع ا شیوع اون بیماری هم هزار برابر شده و هیچکس حواسش نیست درست نمیگم؟ ✍️ ۲ . دارویی که خود رهبران و مسئولین اعتراف کردن فوق العاده جواب داده (از ترامپ گرفته تا جهانپور خودمون) آزیترومایسینه! که این دارو آنتی بیوتیکی از خانواده ماکرولید هاست به نام آزیترومایسین که مکانیسم اثرش روی ریبوزوم باکتریه! روی قطعه ۵۰ s ریبوزوم باکتری! دقیقا دقیقا روی چیزی که نه در سلول انسانی هست، نه اصلا در ویروس! عزیزان میکروبشناس و پزشکا بیان جواب بدن که چجوری یک داروی ضد باکتری، بیمار رو خوب کرده اگه از اولش عفونت باکتریال نداشته؟ پس کرونا چیه؟ ✍️ ۳ . ابلاغیه سازمان بهداشت جهانی در حذف تست اختصاصی PCR و اعلام حساسیت ۵۰ درصدی اون، تنها تستی که میتونه اختصاصی بگه فرد کرونا داره یا عفونتای دیگه همین تکنیکه! سازمان بهداشت جهانی حذفش کرد گفت ملاک سیتیاسکن و بالین! ساده بگم یعنی هرکس علائم تنفسی داره بزنید کرونا گیر ندید! چون مشخص میکرد کرونا نیست. ✍️ ۴ . فرمول رئیسی رو یادتونه؟ شما میتونید با ارائه عدد و رقم توی رسانه مثلا بگید توی شیراز این تعداد از کرونا فوت کردند و ساکنین تهران و تبریز بگن وااای چه وحشتناک! ولی خود اهالی شیراز که میدونن داستان چیه (این جادوی رسانه ست)! اونی که تلویزیونا نشون میده میگه بر اثر کرونا فوت کرد رو برید از نزدیکانش بپرسید شرایط و سابقه شو! حالا شما این سد رو بشکنید، برید تو طایفه و قبیله و فامیل خودتون ببینید چند نفر مبتلا شدند و چند نفر فوت کردند، همین الان این تحقیقو انجام بدید و این جوابو میشنوید از همه: فامیل ما چند نفر مریض شدن اما یکی فوت کرد(نهایت دوتا) و اکثریت میگن کسی از نزدیکان ما از کرونا نمرده و اونیم که مرده مریض احوال بوده بنده خدا، پس این آمار از کجا درمیاد؟ که نه مای توی بیمارستان دیدیم نه مردم توی بستگانشون؟! ✍️ ۵ . اینهمه افراد داریم که کاملا توی قرن قرنطینه بودن و شبانه روز همه چیزو استریل کردن و از خونه بیرون نرفتن اونا هم گرفتند، پس علت مریضیشون کرونا نبوده که از افراد بیاد، علت عفونتای میکروبی غیر کرونایی در اثر رعایت افراطی بهداشته! ⭕️ حامد رئیسی- ایمنولوژیست و دانش آموخته دانشکده پزشکی دانشگاه ایران- مدیر، مسئول مرکز ایمنولوژی / ژنتیک عفونی بیمارستان فوق تخصصی مدرس http://eitaa.com/cognizable_wan
ریشه که داشته باشی لبه پرتگاه هم که باشی، سقوط نمیکنی ریشه تربیت، انسانیت، شرافت و اخلاق است و ربطی به پول و مدرک تحصیلی ندارد 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔳انعطاف پذیری و تغییر بیش از حد، به همان اندازه برای یک استراتژی مخرب و فاجعه بار است، که انعطاف پذیری بسیار پایین میتواند استراتژی را تهدید نماید. 👤مایکل پورتر 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
⭕️ پیام یک عکس برای ما ... . ♨️ در روایات مختلف آمده که انسان های بزرگ از دیگران خواسته اند که آنها رو موعظه کنند. . 🔸سلیمان نبی از مورچه خواسته که او را موعظه کند. . 🔸حضرت محمد (ص) از جبرئیل خواسته تا او را موعظه کند. . 🔹روایات دیگری از این دست بسیار داریم . . 🔸من سندش را ندیدم اما روایتی هم داریم که محمد(ص) به سلمانِ ایرانی می گوید : ای سلمان مرا موعظه کن ... . 🔸من در تصویر فوق فقط یک شنونده می بینم و آن هم سید علی حسینی خامنه ای است . . 🔴 از نظر من این تصویر یعنی : رهبرِ موثر ترین ایرانِ طولِ تاریخ هم که باشی، باید آن قدر افتاده باشی که خود را مستحق موعظه شنیدن بدانی... . 🔻در جهانِ امروز کدام لیدر را سراغ دارید که این چنین بنشیند تا او را موعظه کنند ؟ در شرق و غرب عالم اگر نمونه ای هست بیان کنید؟ ‌. 💢 فارغ از پیام های مختلف این تصویر و این مراسم ها ، این پیام مهم محرمِ امسالِ آیت الله خامنه ای برای همه ماست . 🆔 @cognizable_wan
🔳⭕️زندگی عمر کردن نیست، بلکه "رشد" کردن است عمر کردن کاری است که از همه‌ی حیوانات برمی‌آید. اما رشد کردن هدف والای انسان است که عده‌ی معدودی می‌توانند ادعایش را داشته باشند. 👤 جورج برنارد شاو 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ 😇 این همه ثواب باور نکردنیه 😇 ❣روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شاهدپاک کردن عدس توسط امام علی وخدمت ایشان درمنزل بودند، سپس به ایشان فرمودند: 💖یاعلی هیچ مردی نیست که درخانه کمک همسرش کند مگربه اندازه هر مویی که در بدن اوست عبادت یک سال را که روزها روزه وشب ها نماز شب بخواندخداوندبه او عطامیکند. 💖وثواب صبرانبیاءصابرکه داوود و یعقوب وعیسی باشدبه او داده میشود. 💖ونام اودردفتر شهدا ثبت میشود ودر هر روز و شبی ثواب هزارشهیدبرای اوثبت میشود. 💖به ازای هرقدمی ثواب حج وعمره مقبوله به اومیدهند. 💖خداوندبه عدد رگی که دربدن اوست شهری دربهشت به اوعطامیکند. 💚یاعلی یک ساعت خدمت به همسر بهتراست از: 🌷هزارسال عبادت 🌷هزارحج 🌷هزارعمره 🌷هزارمرتبه جهاددررکاب پیامبران اولواالعظم 🌷هزارنمازجمعه 🌷هزارعیادت مریض 🌷هزارتشییع جنازه 🌷هزاردینارصدقه 🌷سیرکردن هزارگرسنه 🌷آزادی هزاربنده 🌷پوشانیدن هزاربرهنه 🌷عطای هزاراسب جنگی 🌷صدقه هزارشترسرخ موبهتراست ازقرائت تورات وانجیل وزبوروقرآن 💛یاعلی خدمت به عیال درخانه کفاره گناهان کبیره وخاموشی غضب خداست ❣یاعلی خدمت عیال نمی کندمگرصدیق یا شهیدیا مردی که خداوند خیردنیا وآخرت رابرای اوکنارگذاشته است. ✍مستدرک الوسائل ج۱۳، ص۴۸ 💖💖💖💖💖💖💖 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚛توصیف مقاومت و روشنگری (سلام الله علیها) بعد از شهادت (علیه السلام) توسط خانم بانی ایونز هیل روحانی ⚛ 🎞توصیه میکنم کلیپ رو ببینید. 🚩🚩 http://eitaa.com/cognizable_wan
یه روزایی هست؛ آدم اینقدر حالش خوبه که هیچ اتفاقی نمیتونه حال خوبشو خراب ڪنه ! از این روزا واسه همتون آرزو میڪنم حال دلتون خوب عالی ❤️✨❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺 یکی از عارفان بزرگوار می‌فرمود: وقتے گرفت و گرفتار شدید ذڪر «یارئوف» را زیاد بگویید و با این ذڪر به امام (علیه‌السلام) متوسل شوید. "گویا خدا وقتے بخواهد براے این ذڪر شما اثرے بگذارد ڪارتان را به امام رضا‌(علیه‌السلام) می‌سپارد! " 👇👇👇 🆔 @cognizable_wan
* * 👈❌ کنترل و تذکر بیش از حدّ به کودک و نوجوان ‼️تأثیر معکوس داشته و اعتماد به نفس آنها را از بین می برد. 👈 والدین باید یعنی آنقدر خوب ومهربان باشی که فرزندت تحمل ناراحتی ات را نداشته باشد. ❤️💫❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 چرا خلیفه‌کشی باب شد؟ 🔴 در دوران خلافت ، به قدری گذاشته شد، حلال ها حرام و حرام‌ها حلال شد که مردم و به منزل او هجوم آوردند و او را کشتند و از آن روز در امت اسلامی خلیفه کشی باب شد! ⁉️ آیا چنین خلیفه‌ای که صحابه از کارهای او چنین به خشم آمدند صلاحیت جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) را داشت؟! ⁉️ چه اتفاقاتی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله ) رخ داد که خلیفه اسلامی اینقدر با احکام اسلام مخالفت کرد؟! 🎤 آیت الله http://eitaa.com/cognizable_wan
اگه فردی در کما باشد ؛ خانوادش همه منتظرن که برگرده... خیلیامون تو رفتیم ؛ اهل بیت منتظرمون‌َند... وقتش نشده که برگردیم؟! http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍁🍁🍁 دردسر_عاشقی لبخنده گشادی زدوگفت بهار-واااااااای توهم باورت نمیشه مگه نه؟من خودم لحظه ای گفت هنگ کردم بعدش رفتم شروع کردم با ذوق برای مامانم تعریف کر... یا کلمه ای که آورد دوباره پنچر شدم وتکیمو دادم به صندلی خودشم حرف تو دهنش ماسیده بود.ساکت تکیه دادو ناراحت جوری که نزدیک بود اشکش در بیاد گفت: بهار-هستی جونم ببخشید بخدا اصلا حواسم پرت شد معذرت لبخنده تلخی زدم تقصیره اون چی بود تازه بیچاره میخواست با ذوق تعریف کنه که من زدم تو پَرِش. من-نه بابا.خب دیگه چیشد اون دوباره شروع کرد تعریف کردن ومن سعی کردم خوشحال نگاش کنم تا غمه توی چشمامو نبینه شاید اگه مامان الان بود منم یه روز میرفتم پیشش واز همینجور چیزا براش میگفتم.شاید اگه بود الان با ذوق زیااد نشسته بودم وبه حرفای بهار گوش میدادم ومسخرش میکردم. شاید بعدش سریع میرفتم خونه وآماره همه ی حرفامون با بهارو موبه مو براش تعریف میکردم.شاید.. بهار-هستی داری گریه میکنی؟؟ وای خدا اصلا حواسم به بهارو حفاش نبود. من-نه بابا گریه چیه خوب داشتی میگفتی تو میخوای چه جوابی بهش بدی؟ بهار چشاشو گرد کردو گفت: بهار-هستی خوبی تو؟به نظرت من با این همه ذوق وشوق میخوام بهش جوابه نه بدم. خنده کوتاهی کردمو گفتم: من-شاید. سریع برای تاسف تکون داد وشروع کرد به خوردن بستنی شکلاتی که سفارش داده بود.امیر یکی از پسرهای خوشگل وبانمکه دانشگاه بود با اینکه الان ۱ماهی بود دانشگاه تموم شده بود ولی بهار وامیر چون خونه هاشون خیلی از هم دور نبود بعضی مواقع همو میدیدن البته خیلی کم.تا اونجایی که یادمه بیشتر دخترای دانشگاه از امیر خوششون میومد چون خیلی قیافه بامزه ای داشت البته من که واقعا به چشمه خواهری نگاش میکردم ولی بهاره بیشعور چشمش دنباله امیر بود اخرم انقدر عشوه خرکی اومد تا امیرو عاشقه خودش کرد.منم از فکر بیرون اومدمو شروع کردم به خوردنه ابمیوم.تا ساعته ۹با بهتر بودیم ورفتیم پارک ورستوران بعدشم که از هم جدا شدیم یکم توی خیابونا وجلوی مغازه ها قدم زدم تا رسیدم به اون پاساژه شوم همونجایی که مامان اومد وازش مانتو خرید خدالعنت کنه سازندشو.حالم گرفته بود.احساس میکنم دیگه هیچوقت نمیتونم اون هستیه سابق باشم اون دختره شاد وپرانرژی وخوابالو.ساعت یک ربع به ده بود بهتر بود دیگه برگردم خونه برای همین برای اولین تاکسی دست تکون دادم وراهی خونه شدم http://eitaa.com/cognizable_wan