نکته
زنها این مشکل رادارند که نمیتوانند درباره نگرانی هایشان در مسائل_جنسی باشریکشان ارتباط برقرارکرده وصحبت کنند بنابراین وانمود میکنندبه ارگاسم رسیدند به خودارضایی دچار میشوند.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
کوهنوردی که خیلی به خود ایمان داشت قصد بالا رفتن از کوهی را کرد.
تقریباً نزدیک قله کوه بود که مه غلیظی سراسر کوه را گرفت.
در این هنگام از روی سنگی لغزید و به پایین سقوط کرد.
کوهنورد مرگ را جلوی چشمانش دید و در حال سقوط از صمیم قلب فریاد زد: «خدایا کجایی!»
ناگهان طناب ایمنی که او را نگه میداشت دور کمرش پیچید و او را بین زمین و هوا معلق نگه داشت. مه غلیظ بود و او جایی را نمیدید و نمیتوانست عکسالعملی انجام دهد. پس دوباره فریاد زد: «خدایا نجاتم بده!»
صدایی از آسمان شنید که میگفت: «آیا تو ایمان داری که من میتوانم نجاتت دهم؟»
کوهنورد گفت: «بله.»
صدا گفت: «طناب را ببر!»
کوهنورد لحظهای فکر کرد و سپس طناب را محکم دو دستی چسبید. صبح زمانی که گروه نجات برای کمک به کوهنورد آمدند چیز عجیبی دیدند؛ کوهنورد را دیدند که از سرمای هوا یخ زده بود و طنابی که به دور کمرش بسته شده است را دو دستی و محکم چسبیده است ولی او با زمین فقط یک متر فاصله داشت!
http://eitaa.com/cognizable_wan
بهتره این کارها رو عقب نندازی:
۱- به عزیزانت بگی که چقدر دوسشون داری.
۲- اگر غمگینی به خودت اجازه بدی که گریه کنی.
۳- اگر اشتباه کردی عذر خواهی کنی.
۴- به دنبال چیزی که لایقش هستی بری.
۵- اگر خواسته یا نیازی داری درخواست کنی.
۶- تصمیمات مهم زندگیت رو بگیری.
۷- از جسم و روانت مراقبت کنی.
۸- در روابطتت حد و مرزی تعیین کنی.
۹- نه گفتن رو یاد بگیری.
۱۰- خودت رو ببخشی.
۱۱- خودت رو بپذیری.
۱۲- مهارت های ارتباطی رو یاد بگیری.
۱۳- تکیه کردن به خودت رو یاد بگیری.
۱۴- در جهت شناخت بیشتر خودت و رفتن به مسیر زندگی سالم قدم برداری.
۱۵- با کتاب آشتی کن.
۱۶- برای خودت هدف تعیین کن.
۱۷- گذشت کردن رو یاد بگیری.
۱۸- در برابر مشکلاتت مقاومت کن.
۱۹- از شکست هات نا امید نشی و ازشون درس بگیری.
۲۰- خودت باشی.
http://eitaa.com/cognizable_wan
زن باید همیشه در خانه برای همسرش پوششی شیک و جذاب داشته باشد ولی نه پوشش س,ک,سی و نیمه عریان...
برای زمان س,ک,س و اتاق خوابتان باید چیزهای جدیدی برای رو کردن داشته باشید!
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
همه زن ها میتوانند....
يک زنِ واقعى و كامل باشند...
يک مادرِ مورد اعتماد باشند...
اگر مَرد زندگى شان،به اندازه كافى مَرد باشد ...
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم،...
دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود.
در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت.
دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد
او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت
و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت !
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟
چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟
اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد :
۱ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
۲ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
۳ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند
تا پدرش به زندان نیفتد.
لحظه ای به این شرایط فکر کنید.
هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است
که اصطلاحا جنبی نامیده می شود.
معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟!
و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم ! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است….
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. نتیجه ای که ۱۰۰ درصد به نفع آنها بود.
۱ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
۲ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.
۳ـ روزگار شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد
http://eitaa.com/cognizable_wan
#سياست_هاي_مردان
دوای دردهای دوران پریود همسرتان نوازش و عشق ورزی شماست
آغوش شما بهترین مسکن است
👈با آغوش و نوازش شما ،خانمها هیچوقت بی حوصله و پرخاشگر نمیشوند.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
💑یک زن هرگز از ابرازعشق همسرش خسته نخواهد شد،دوست دارداز عشق او نسبت به خودش مطمئن شود
💞بابه زبان آوردن دوستت دارم زن به عشق واقعی مردزندگیش پی برده و آن را احساس میکند
#آقایان_بخوانند
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
آنچه مردها از زنها انتظار دارند و بیشتر به آن علاقه مند هستند
#صفات_زنانگی خانمهاست.
و #زینت_و_زیبایی جزء یکی از این صفات زنانه خانمهاست.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
❌ هرگز از روغن زیتون برای سرخ کردن استفاده نکنید❗
🔹روغن زیتون درجه دود پایینی دارد و در دمای بالا ترکیبات سرطانزا تولید میکند؛از آن فقط بصورت خام یا برای تفت كوتاه استفاده كنید
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃 شیخ رجبعلی خیاط (ره) :
اگر ما به قدر ترسیدن از یک عقرب، از عِقاب خدا بترسیم، عالَم اصلاح می شود.
👇👇👇💙💙
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله تسلیت
http://eitaa.com/cognizable_wan
هیچی سخت تر از این نیست که
منطقی فکر کنی وقتی احساساتت دارن خفت میکنند...
👤داستایوفسکی
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله تسلیت
#کلام_رهبری
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍋به این دلایل هر روز صبح لیموترش با آب میل کنید:
🍋بهبود گوارش
🍋افزايش ايمنى بدن
🍋افزايش انرژى
🍋كمك به كاهش وزن
🍋ضد سرطان
🍋افزايش قدرت مغز
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله تسلیت
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #ایده_معنوی
💠 گاهی به همراه همسرتان به #زیارتگاه و یا #گلزار شهدا رفته و در مکانهای معنوی با همسرتان صحبتهای #معنوی و عرفانی داشته باشید.
💠 اینگونه کارها و سخنان، بسیاری از #دلخوریها، کینهها و زنگار قلب را شسته و حتی #سختیها و گرفتاریهای زندگی را #آسان میکند.
💠 اتصال به #معنویت، مدتها به شما انرژی داده و به زندگیتان #آرامش میبخشد.
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
عصبانیت
بی حوصلگی
خستگی
در آقایان نشانه ی کمبود ویتامین E می باشد
🔻 با مصرف فلفل دلمه ای می توانید این کمبود را جبران کنید.
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ در زندگی ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : « ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﮔﻔﺘﻨﺪ :ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ ،
ﮔﻔﺖ : ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ ، ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ...
ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ
ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻧﺪ
ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ.
ﭘﻨﺠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ و ﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
پس کودکانه زندگی کنید ...
🍃
🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
آیا میدانستید⁉️
خیار باعث دفع سموم بدن میشود ولی بهتر است برای جلوگیری از نفخ معده بدون پوست استفاده شود! 🥒
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله تسلیت
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله تسلیت
#مداحی
http://eitaa.com/cognizable_wan
✨سالمنـدی می گفت
من چهار فرزندم را
در تنها اتاق منزل کوچکم
بزرگ کردم
اکنون آنـها
در چهار منزل بـزرگ خود
برای من
یک اتاق کوچک ندارند
http://eitaa.com/cognizable_wan
اسکارِ قشنگ ترین تعریف میرسه به هوشنگ ابتهاج که گفت:
«ما لالیم!»
تلاش میکنیم یه چیزیو به طرفمون بفهمونیم ولی نمیشه!
این زبان برای بیرون از ما ساخته شده!
شما درد رو چطوری میخوای به بقیه حالی کنی؟
ما در بیان احساساتمان بیچارهایم...
http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ برای پیشگیری از سرطان پياز بخوريد!
پیاز از خانوادهی آلیاسه ها میباشد یعنی خانوادهی سیر، پیازچه، تره فرنگی و موسیر
پیاز خواص ضدسرطانی دارد و روند رشد و گسترش تومورها را بهم میریزد..
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
برایتان آرزو می کنم
بعضی از صداها را هیچگاه نشنوی
بعضی از افکار را هیچگاه نفهمی
و بعضی از حالات را هیچگاه
حس نکنی...
آنچه حس می کنی
تنها عشق باشد و خوشبختی...
آرزو می کنم چشمانتان اگر تر شد
به شوق اجابت آرزویت باشد
نه تکرار غم دیروز...
💞http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻 جالبه بدونید که 🍊
🍊 پرتقال خونی تقویت کننده سیستم ایمنی بدن و نسبت به نوع معمولی آن تا ۷ برابر در سلامت و ایمنی بدن موثرتر عمل میکند!
👈 روزی 1 عدد توصیه میشه!
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه بسیار سوزناک در محضر مقام معظم رهبری
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂 ﴾﷽﴿
🍂🍂
🍂
💠 #رمان_من_با_تو ❤️
💠 #قسمت_۵۳
وارد حیاط دانشگاہ شدم،چند قدم بیشتر برنداشتہ بودم ڪہ بهاربدوبدوبہ سمتم اومدودستش روزدروے شونہ م:بَہ عروس خانم!
چپ چپ نگاهش ڪردم وگفتم:اولاً سلام،دوماًنہ بہ بارہ نہ بہ دارہ چراجار میزنے؟!
با شیطنت نگاهم ڪردوگفت:سلام عروس! اگہ بہ دار و بار و در و پنجرہ نبود ڪہ مامانش نمے اومد خونہ تون شمام اجازہ نمے دادے بیان!
همونطور ڪہ قدم بر مے داشتم گفتم:بیا بریم ڪلاس دیر میشہ!
بهار نگاهے بہ ساعت مچیش انداخت و گفت:دہ دیقہ موندہ بیا تعریف ڪن ببینم چے شد!
پوفے ڪردم و گفتم:وا چے بشہ؟! هیچے نشد!
بهار چشم هاش رو ریز ڪرد و گفت:خب بابا حمیدے رو نخوردم!
خواستم ڪلاس بذارم و شوخے ڪنم همونطور ڪہ با دست گوشہ ے چادرم رو گرفتہ بودم گفتم:بهار من ڪہ قبول نمے ڪردم مامانش خیلے گیر بود ڪم موندہ بود بگم سمج بسہ دیگہ چقدرم بداخلاق و بد عُنق!
همونطور ڪہ دست هام رو تڪون میدادم ادامہ دادم:هے اصرار پشت اصرار آخر قبول ڪردم بابام اجازہ بدہ بیان،از این زناے ڪَنہ بود!
بهار همونطور ڪہ بہ پشت سرم زل زدہ بود گفت:شنید!
با دهن باز بہ صورتش خیرہ شدم،چندبار دهنم رو تڪون دادم بہ زور سرم رو برگردوندم ڪسے رو ندیدم چندتا از بچہ هاے دانشگاہ در حال رفت و آمد بودن رو بہ بهار گفتم:حمیدے پشت سرم بود؟!
زل زد بہ چشم هام و گفت:نہ بابا توام،وگرنہ الان مچالہ شدہ بودے ڪف زمین! سهیلے رو میگم،انگار بلندگو قورت دادے!
داشت مے اومد صداتو ڪہ شنید مڪث ڪرد پروندہ ے غیبتم پیش سهیلے رد ڪردے!
نفسم رو بیرون دادم و گفتم:درد نگیرے فڪر ڪردم حمیدے پشت سرم بودہ!
بازوم رو گرفت،با تعجب گفتم:راستے بهار من اصلا تو مغزم نمیگنجہ حمیدے اومدہ خواستگاریم آخہ چیزے ازش حس نڪردہ بودم.
بهار با شیطنت نگاهم ڪرد و گفت:از آن نترس ڪہ هاے و هوے دارد از آن بترس ڪہ سر بہ توے دارد!
با چشم هاش بہ جایے اشارہ ڪرد،رد نگاهش رو گرفتم حمیدے نزدیڪ ما راہ مے اومد با دیدن نگاہ من لبخند ڪم رنگے زد،خواست بیاد سمتمون ڪہ سهیلے از پشت دست روے شونہ ش گذاشت و گفت:مهدے بیا ڪارت دارم!
قیافہ ے سهیلے جدے و ڪمے اخم آلود بود.
متوجہ نگاہ خیرہ م شد سرش رو بلند ڪرد اما نگاهش بہ من نبود!
سریع نگاهم رو ازش گرفتم و با بهار وارد ساختمون دانشگاہ شدیم.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
جلوے آینہ مشغول مرتب ڪردن شالم بودم ڪہ مادرم وارد اتاق شد.
همونطور ڪہ با دست چادرش رو گرفتہ بود با حرص گفت:هانیہ!هانیہ!هانیہ!
خونسرد گفتم:جانم.
از تو آینہ زل زدم بهش و ادامہ دادم:جانم
برگشتم سمتش و با لبخند باز گفتم:جانم!شد سہ بار،بے حساب!
مادرم پوفے ڪرد و گفت:الان میان!
چادرم رو از روے رخت آویز برداشتم و گفتم:مامان خواستگارے منہ ها،تو چرا هول ڪردے؟
مادرم همونطور ڪہ در رو باز مے ڪرد گفت:اون از بابات ڪہ نشستہ سریال میبینہ این از تو ڪہ تازہ یادت افتادہ آمادہ شے،پدر و دختر لنگہ ے هم بیخیال!
با گفتن این حرف از اتاق خارج شد،بے تفاوت برگشتم جلوے آینہ و آخرین نگاہ رو بہ خودم انداختم.
با صداے زنگ در صداے مادرم هم بلند شد!
هانیہ اومدن! آمادہ اے؟
نفس عمیقے ڪشیدم و از اتاق خارج شدم.
پدرم ڪنار آیفون ایستادہ بود آروم گفت:باز ڪنم؟
مادرم با عجلہ اومد بہ سمت من و بازوم رو گرفت،همونطور ڪہ من رو بہ سمت آشپزخونہ مے ڪشید گفت:باز ڪن دیگہ!
با تعجب بہ مادرم نگاہ ڪردم و گفتم:مامان شهیدم ڪردے،میدونستم اینطور هول میڪنے قبول نمیڪردما.
مادرم بازوم رو رها ڪرد و گفت:میمونے همینجا هروقت صدات ڪردم چاے میارے،اول بہ خانوادہ ے پسرہ تعارف میڪنے بعد من و بابات بعدم آروم ڪنار من میشینے!
چند بار پشت سر هم سرم رو تڪون دادم و گفتم:از صبح هزار بار گفتے!
با پیچیدن صداے یااللہ مردونہ اے مادرم چادرش رو مرتب ڪرد و از آشپزخونہ خارج شد.
نشستم روے صندلے و مشغول ور رفتن با انگشت هاے دستم شدم.
ڪمے استرس گرفتہ بودم،صداهاے ضعیفے از سالن مے اومد.
دستم رو گذاشتم زیر چونہ م و زل زدم بہ ڪترے و قورے.
آروم گفتم:اصل ڪارے منم اونوقت تنها نشستم اینجا،خب دامادوبفرستیداین ور!
با گفتن این حرف خندہ م گرفت و آروم شروع ڪردم بہ خندیدن!
استرس بہ مغزم فشار آوردہ بود!
تو ذهنم سپردم وقتے خواستم اتفاقات امشب رو براے بهار تعریف ڪنم حرف خودم رو حذف ڪنم!
دستے بہ شال بنفش رنگم ڪشیدم و لبم رو بہ دندون گرفتم،حوصلہ م سر رفتہ بود.
بلند شدم ایستادم و چادرم رو انداختم روے شونہ هام.
هانیہ جان،عزیزم چایے بیار!
ادامه #قسمت_۵۳ 👇👇👇
ادامه #قسمت_۵۳ 👇👇👇
ابروم رو دادم بالا و گفتم:چہ عجب! فڪر ڪردم منو یادتون رفتہ.
خواستم فنجون بردارم ڪہ لبم رو ڪج ڪردم و آروم گفتم:چند نفرن؟
نمیدونم چقدر ڪار سختے بود مادرم بیاد آشپزخونہ و حداقل بگہ چندتا چاے بریزم!
یڪ دست فنجون برداشتم،شیش تا میریزم،عقد ڪہ نیست لشڪرے اومدہ باشن!
💠 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍂
🍂🍂
🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂