eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 .... 🌷همه در جبهه‌ها سعادت روزه‌داری نداشتند. خیلی‌ها مسافر بودند و جای مشخصی مستقر نبودند. یک روز در مرز بودند و یک روز در بخش تدارکات و پشتیبانی. بعضی‌ها هم که بومی منطقه بودند یا قصد بیش از ۱۰ روز ماندن داشتند روزه می‌گرفتند و در گرمای داغ تابستان با زبان روزه می‌جنگیدند و چه رزمنده‌هایی که با زبان روزه شهید شدند. 🌷بعضی‌وقت‌ها غذا کم بود و مجبور بودیم گاهی کمی از غذای شام برای وعده سحر خود نگه داریم. از سفره‌های رنگین سحری و افطاری در جبهه خبری نبود و غذاها به نان و پنیر و کنسرو سرد محدود می‌شد. چون رادیو و تلویزیون نداشتیم سحرها زودتر دست از خوردن می‌کشیدیم و افطارها دیرتر غذا می‌خوردیم و گاهی قبله را از محل ستاره‌ها پیدا می‌کردیم. 🌷گاهی رزمنده‌ها سر پست یا عملیات بودند و افطار را چند ساعتی دیرتر می‌خوردند و یا حتی بدون سحری روزه می‌گرفتند. چون در زمان جنگ هر لحظه امکان شهادت وجود داشت عبادت‌ها‌ و روزه گرفتن‌ها خالصانه‌تر بود و افراد بیشتر به خدا نزدیک بودند. ما برای احیای دین خدا جنگیدیم و هرچقدر که با زبان روزه جنگیدن سخت بود، اما همه سختی‌ها را در راه خدا تحمل کردیم. : رزمنده دلاور حسین رضوان مدنی منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ❌️❌️ همین هشت سال طول کشید!! ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی: اگر انسان می خواهد فکر کند که این دنیا آخرش چیست، بهترین راه این است که به گذشته فکر کند. به این فکر کند که عمری که کرده است، در این مدت چه شده است؟ باقی عمرش هم همین خواهد بود دیگر! چرا غفلت می کنیم و غافلیم؟ چرا فکر مردن نیستیم. ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این چند روزه دریابی گاهی خودمان را نصیحت کنیم. به خود بگوییم که رفقای ما همه مرده اند، آنها که از ما قوی تر و پول دارتر بودند مردند، پس ما هم می میریم. راجع به گذشته ی خود فکر کنیم که چه کردیم؟ بقیه اش هم همان خواهد بود. دل خود را به دنیا خوش نکنیم. به خود بگوییم قدیم تر که ما جوان و قوی بودیم، این همه گرفتاری داشتیم، بقیه ی عمر که بدتر است. دل خود را به چه چیز خوش کنیم؟ و ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 زرنگی در وقت نماز !! ✍️آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا می‌کردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره می‌خواند مثل اين که خدا را می‌بيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا می‌کرد. بعدها در مورد نحوه‌ نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت می‌ذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع می‌خونيم و فکر می‌کنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقت‌‌ها برکت می‌ده، فقط خود خداست». 📚مسافر کربلا، ص ٣٢، شهيد علی ‌رضا کريمی 🌷شادی روح همه شهدا مخصوصا شهید علی رضا کریمی صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
‏دبیرستان بودم یه دختره باهام فقط تلفنی دوست شده بود و بهم میگفت اگه معدلت امسال خوب بشه بازم باهات میمونم . هرسال این حرف رو میزد . ‏بعداز دوران دبیرستان فهمیدم بابام بوده که با تغییر صدا گولم زده که درس بخونم . الآن هم تا رشته پزشکی تو کنکور قبول شدم باهام کات کرده . دیروز هم شروع کرده مخ داداش کوچیکمو زدن و داره باهاش فعلا فوت بازی میکنه😐😂😂 .+ 💓 😃 http://eitaa.com/cognizable_wan
توی بیمارستان از دختره پرسیدم عزیزم چت شده ؟ با هزار ناز و افاده گفت :توی جکوزی بودم خواستم بیام بیرون خوردم زمین سرم شکست… خواهرش از اون طرف داد میزنه میگه : دروغ میگه توی صف نذری قابلمه خورده توی سرش🤣🤣 ♥️😜👇 😎 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 توفیق انجام کار خیر به نیابت از امام زمان علیه السلام 🔹 مرحوم کافی نقل می کرد که: 🔵 شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه میخواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است. میخواست کمکش کنم. لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم : با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین. رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم... فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت عج به من دارند... 🌕 وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛ ولو به جواب دادن سوال رهگذری.. http://eitaa.com/cognizable_wan
🔅 ✍ این دفعه مهمان من! 🔹هفت یا هشت‌ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن! 🔸پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمزرنگ که تقریباً هم‌قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش. 🔹میوه و سبزی رو خریدم. کل مبلغ شد ۳۵ زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک ۵زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه‌فروشی خریدم و روبه‌روی میوه‌فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. 🔸خونه که برگشتم مادر گفت: مابقی پولو چه‌کار کردی؟ 🔹راستش ترسیدم بگم چه‌کار کردم. گفتم: بقیه پولی نبود. 🔸مادر چیزی نگفت و زیرلب غرولندی کرد. منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته‌ای آزارم می‌‌داد. 🔹پس‌فردا به اتفاق مادر به سبزی‌فروشی رفتم. اضطرابم بیشتر شده بود. 🔸یهو مادر پرسید: آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ 🔹گفت: نه همشیره. 🔸مادر گفت: پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ 🔹آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلوی چشمش مرور می‌شد با لبخندی زیبا رو به من کرد و گفت: آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. 🔸دنیا رو سرم چرخ می‌خورد. اگه حاجی لب باز می‌کرد و واقعیت رو می‌گفت، به‌خاطر دو گناه مجازات می‌شدم؛ یکی دروغ به مادرم، یکی هم تهمت به حاج‌آقا صبوری! 🔹مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی رو به من کرد و گفت: این دفعه مهمان من! ولی نمی‌دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت می‌کنه یا نه؟! 🔸به‌خدا هنوزم بعد از ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها با خودم می‌گم این آدما کجان و چرا نیستن؟ چرا تعدادشون کم شده؟ 🔹آدم‌هایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن و نه ادعای خواندن كتاب‌های روان‌شناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه و آبرویی نریزه. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔅 ✍ لذت‌بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ! 🔹از گرما می‌نالیم و از سرما فرار می‌کنیم. 🔸در جمع، از شلوغی کلافه می‌شویم و در خلوت، از تنهایی بغض می‌کنیم. 🔹تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی‌حوصلگی تقصير غروب جمعه است و بس! 🔸ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ‌ﭘﺎﯾﺎﻥ‌ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿ‌ﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ می‌دﻫﻨﺪ: ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ، ﮐﺎﺭ. 🔹ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ‌ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ! 🔸همه ما می‌دانیم مسیر رسیدن به موفقیت مسیر راحت و همواری نیست و بالا و پایین بسیار دارد. 🔹پس بهترین کار برای اینکه به ما سخت نگذرد، این است که از مسیر لذت ببریم. 🔸حتی وقتی تا پاسی از شب برای درس‌خواندن بیداریم. 🔹یا وقتی برای رسیدن به هدفمان سخت تلاش می‌کنیم. 🔸خوشحالی‌های کوچک همیشه وجود دارند. 🔹این‌گونه همیشه شاد و باطراوت می‌مانیم و تلاش می‌کنیم ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
📚 "مرغ تخم طلا" شبی از شبها، "شاگردی" در حال تضرع و گریه و زاری به درگاه خدا بود. در همین حال مدتی گذشت تا آنکه "استاد" خود را بالای سرش دید که با تعجب و حیرت او را نظاره می‌کرد. استاد پرسید: "برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می‌کنی؟" شاگرد گفت: برای "طلب بخشش و گذشت خداوند" از گناهانم و برخورداری از لطف خداوند! استاد گفت: "سوالی می‌پرسم پاسخ ده؟" شاگرد گفت: با "کمال میل،" استاد... استاد گفت: اگر مرغی را "پرورش" دهی، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟ شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد. برای آنکه از "گوشت و تخم مرغ" آن بهره‌مند شوم. استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت "گریه و زاری کند،" آیا از تصمیم خود "منصرف" خواهی شد؟ شاگردگفت: خوب راستش نه...! نمی توانم "هدف دیگری" از پرورش آن مرغ برای خود تصور کنم! استاد گفت: حال اگر این مرغ، برایت "تخم طلا" کند چه ..؟ آیا باز هم او را خواهی کشت، تا از آن "بهره‌مند" گردی؟! شاگرد گفت: نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخم‌مرغ‌ها، برایم "مهم‌تر و با ارزش‌تر" خواهند بود! استاد گفت: "پس تو نیز برای خداوند چنین باش!" "همیشه تلاش کن تا با ارزش تر از جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی.!" تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، "مفید و با ارزش" شوی تا "مقام و لیاقت" توجه و لطف و رحمت او را بدست آوری. * خداوند از تو گریه و زاری نمی‌خواهد! او از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می‌خواهد و می‌پذیرد، نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را...! * ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
احساسات شما ارتعاشات تان را شکل می دهند، اگر در طول روز احساس خود را نسبت به افرادی که با آنها در ارتباط هستید مثبت نگه دارید و تنها به ویژگی‌های خوبشان توجه کنید رفتار آنها طبق قانون فرکانس تغییر میکند، چراکه قلبها ارتعاش عشق وجود شما را دریافت می کنند، بدون اینکه کلامی بین شما رد و بدل شود. پس عشق بدهید ،به همه موجودات به کل کائنات...تا عشق دریافت کنید! اگر وجود هر انسان را مظهر پاکی و عشق خداوند بدانید هیچ انسانی قادر نخواهد بود خلاف قانون باور زیبای شما رفتار کند.. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🕊 من مشکلات را حل نمی کنم. من افکارم را درست می کنم، سپس مشکلات خودشان حل می شوند ... 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🕊 از جایی که هستی شروع کن از چیزهایی که داری استفاده کن کاری رو که میتونی انجام بده بزرگ فکر کن ، اما ... میتونی کوچیک شروع کنی. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌰 خواص آجیل بادام‌ هندی : چاق کننده فندق : افزایش ضخامت مو بادام : کمک به رویش مو پسته : افزایش نشاط پوست گردو : افزایش سلامت مغز و 🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
آیامی‌شه دوتا قرص رو با هم خورد؟ نه!خوردن همزمان دو یا چند دارو بویژه در کهنسالان رایج است ولی گاهی خطرناک است! مثلاً خوردن قرص خواب و داروی ضددرد مانند ترامادول خطرناک است، این دو دارو هیچ تداخل اثر ندارند اما هر دو خواب آور و کند کننده تنفس هستند. وقتی همزمان خورده شوند، این آثار قرصها به هم اضافه می شود و این تاثیر افزوده خطرناک است و گاه مرگ آور!!! و 🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
raghse del.pdf
4.48M
💌عنوان رمان : رقص دل 👩🏻‍💻نویسنده : فرنوش گل محمدی 🎭ژانر : 📖تعداد صفحات : ۴۰۱ 💬خلاصه : یه دخترِ آروم که دنیای دخترونه و شیطنتهاش به دلیل بیماریش کم رنگ تر از بقیه شده طی سالهای متوالی کمبود های روحی زیادی رو سپری کرده. در این بین ، تنش های اخیر اونو عصبی تر از هر وقتی کرده اما نتیجه این تنهایی در اواخر ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنه اى ناب از حيات وحش👌 وقتى گوزن جوان طعمه تمساح شد،اسب هاى آبى به كمكش رفتند!!! ♨️ 👇👇👇 🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک‌ خاص و عجیب یادتون‌ میدم که اجرا‌ کنید به کسی لو ندید که بی مزه بشه کلیپ شعبده بازی درس کنید بزارید استوری مخاطبینتون وحشت کنن😂 ♨️ 👇👇👇 🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷 🌷 .... 🌷رزمندگانی که در عملیات خیبر مشغول ستیز با دشمن بعثی بودند، طبق دستور فرماندهی از روستاهای البیضه و الصخره عقب‌نشینی می‌کردند؛ عجب هنگامه‌ای بود؛ بچه‌هایی که متجاوزان زبون را با غیرت و شجاعت سرکوب کرده و شکست داده بودند، در معرض بمباران هواپیماها و آتش‌افروزی توپ‌ها و خمپاره‌های آنان قرار داشته و بنا به مصالح نظامی و برای حفظ نیروها به عقب برمی‌گشتند. 🌷نیزارها و آبراه‌ها پر از عطر حضور شیربچه‌های بسیجی بود؛ رزمندگان از خط برگشته و مجروحان، در عقبه جمع شده و در انتظار قایق جهت انتقال به جزیره مجنون بودند. ناگاه دیدم قایق بزرگی از راه رسید؛ اما طوری نبود که مجروحان و بقیه بچه‌ها بتوانند به راحتی بر آن سوار شوند و نیاز به وسیله‌ای بود تا آنان با پای گذاشتن روی آن، به درون قایق بروند. شهید بهروزی با دیدن این اتفاق زانو زد تا در آن صحنه بسیار زیبا و دیدنی، یکی‌یکی بچه‌ها با.... 🌷با پا نهادن بر شانه‌های مقاوم و زجردیده‌اش، بر قایق سوار شوند. بعد از آن، به جای این‌که به فکر حفظ جان خودش باشد و دغدغه اسارت در چنگ دشمن را داشته باشد، تمام نگاهش را دردمندانه به این سو و آن سوی منطقه دوخته بود و می‌گفت: «خدایا! نکند کسی از عزیزانم جا مانده باشد»، بعد هم رزمندگان با داد و فریاد دست او را گرفتند و با اصرار و پافشاری سوار کرده و راهی جزیره شدند. 🌹خاطره ای به یاد پاسدار شهید عبدالعلی بهروزی [قائم مقام فرماندهی تیپ امام حسن(ع)] 📚 کتاب "چاووش بی‌قرار" ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾داستان شفای نابینا به حب امیر المومنین (ع) 🎥حجت الاسلام و المسلمین سید حسن علوی ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan