۶ تکنیک افزایش اعتماد به نفس:
-بلند و جدی صحبت کنید.
-در هنگام صحبت نگاه کردن به چشم ها رو تمرین کنید.
-هنگام دست دادن جدی باشید.
-در جمع نظر بدهید.
-مقتدرانه و محکمتر از سابق راه بروید و قدم بردارید.
- و در آخر همیشه لبخند بزنید.
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
هر کس هر جای جهان خوبی کند،
نبض زمین بهتر می زند ،
خون در رگهای خاک بیشتر می دود و چیزی به زندگی اضافه می شود.
و هر کس هر جای جهان بدی کند،
تکه ای از جان جهان کنده می شود،
گوشه ای از تن زمین زخمی می شود و چیزی از زندگی کم می شود.
هر روز از خودت بپرس :
امروز بر زندگی افزودم یا از آن کاستم؟
نپرس امروز خوب بود یا بد؟
بپرس امروز خوب بودم یا بد؟
زیرا زندگی، پاسخ هر روزه همین پرسش است..
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
pesar_khobi_shodam_ejd6.pdf
3.74M
#پسر_خوبی_شدم
💜 رمان پسر خوبی شدم
💜 ژانر : #عاشقانه #مذهبی
💜 مقدمه:
شاید بد بودم؛ اما مهم پاک بودن دلم بود و هست، کسی چه می داند شاید یک نگاه مرا خوب کرد!
آن نگاه از آن کیست؟
می شود نیمه لبریز لیوان دلم را ببینی؟ قسم دادم تو را… به چادر مشکینت، به نامت… اما تو گذشته ام را دیدی، که چی؟ آری، بد بودم! می شود نیمه لبریز لیوان دلم را ببینی؟
•┈••✾❀•🌸•❀✾••┈•
❤️🔥طلاق عاطفی چیست و از کجا شروع می شود؟
💔 طلاق عاطفی زمانی اتفاق می افتد که زن و مرد با سردی در کنار هم هستند اما طلاق قانونی نگرفته اند.
وقتی رابطه عاطفی زن و شوهر به مرور، و بر اثر، عدم درک یکدیگر، به مشاجره، دعوا، توهین، تحقیر و... سرد شود، این سردی رابطه، به طلاق عاطفی منجر می شود .
🛑 طلاق عاطفی می تواند در تمامی جنبه های زندگی مشترک زن و مرد اثرگذار باشد
#طلاق_عاطفی و سردی رابطه می تواند بر رابطه عاطفی و روحی، بر گفتار، بر روابط جنسی، حتی در ارتباط و محبت به فرزندان اثر گذار باشد.
🧕 #همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
#زن_امروزی
زن هایی که اعتماد به نفس پایین دارند، مردها را فراری می دهند.
مردها جذب زن هایی که مشکلات زیادی دارند نمی شوند. مردها علاقه دارند در اطراف زن هایی باشند که کمترین دردسر را درست می کنند.
مردها دوست ندارند در کنار کسی باشند که مدام در حال گریه کردن است. همچنین متنفرند در کنار زنانی باشند که مدام دیگران را برای اشتباهات خود سرزنش می کنند. به جای آنکه درصدد رفع آن مشکل برآیند.
🧕#همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
👈زن، ریحانه است نه قهرمان
🔹با او به هر حال مدارا و نیکو برخورد کن تا زندگی تو با صفا شود.
🔻مردی که از سرکار میآید درسته خسته است اما این وظیفه زن هست که به او برسد و در مقابل مرد هم باید درک کند که مسئولیت زن در خانه سنگین است و دارد زحمت میکشد به طوری که یا مشغول رسیدگی به خانه است یا فرزندان، پس باید در مرحله اول زن با روی باز و لبخند از همسرش استقبال کند که خستگی از تنش برود و در مرحله دوم مرد هم تنها با جمله دوستت دارم زن را خوشحال کند و امید رو تو قلبش زنده تر کند🌹
🧕#همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
آبدارچی شرکتی که شاغلم چای که میاره وقتی بهش میگم چایی سرده، زل میزنه تو چشام و انگشتشو میکنه تو چایی و میگه: وااا، کجاش سرده؟؟ بیا بخور بخدا چایش داغه😐
#طنز
😂http://eitaa.com/cognizable_wan
برنج عجله ای 🌸🍃
اگه عجله دارید و میخوایید برنجتون زود دم بکشه هنگام دم سوراخ هایی را با دسته کفگیر در میان توده برنج ایجاد کنید این سوراخ ها باعث میشن بخار از کف قابلمه به راحتی به سطح آمده و برنج زودتر دم بکشد 🍚💕
#ترفند
⛱🔥 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁
موهبتی بهنام زندگی
💙⛓تا برق قطع نشود، قدرش را نمیدانیم. تا شوفاژ خراب نشده و آب گرم هست، نمیفهمیم دوشگرفتن ممکن است چه موهبتی باشد. تا وقتی تنمان سلامت است، نمیفهمیم یک دندان خراب، یک سردرد تخیلی، یک دیسک کمر ناقابل، چه روزگاری از آدم سیاه میکند.
تا وقتی شبکار نباشیم، نمیفهمیم گذاشتن سر روی بالش چقدر رؤیایی و لذتبخش است.تا وقتی پدر و مادر هستند، نمیفهمیم خشم و غیظ و قهرشان هم چقدر دوستداشتنی است.برای حسکردن خوشبختی شاید امکانات زیادی نیاز نباشد.فکر کردن به اینکه فقط تو از بین میلیونها موجود ریز، کلهگنده و دمدار، شانس زندگی پیدا کردهای، خودش یک قوتقلب بزرگ است.
فکر کردن به اینکه زندگی هرچند سخت و کوتاه به «تو» فرصت «بودن» داد و آن میلیونهای دیگر حتی همین فرصت کوچک را هم نداشتند، اگر لبخند به لب نیاورد، ما را دستکم کمی فکری میکند.بعد شاید بشود از چیزهای کوچکِ زندگی، از چیزهای خیلی کوچک مثل لامپ روشن بالای سر، دوش آب گرم، تن سالم، خواب راحت و خانواده بیشتر لذت برد.
بله... آدمی قدر داشتههایش را تا وقتی که داردشان، نمیداند.🦋💙
#داشته_ها
http://eitaa.com/cognizable_wan
گاهی اگر آهسته بروی زودتر میرسی🌿💚
تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و میخواست با آنها را با ماشین به انبار منتقل کند. در راه از پسری پرسید: «تا جاده چقدر راه است؟»
پسر جواب داد: «اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر.»
تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و در دل به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند. اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصولها به زمین ریخت. تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودرواش بر میگشت یاد حرفهای پسر افتاد و وقتی منظور او را فهمید بقیه راه را آرام و بااحتیاط طی کرد.
شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم.🦋💙
http://eitaa.com/cognizable_wan
حکایت بهلول عاقل و دانا🤍🕊
🔹 روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد.
باز روزی به بهلول بر خورد. این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیازبخر و هندوانه.
🔹 سوداگر این دفعه رفت و سرمایه خود را تمام پیاز خرید و هندوانه انبار نمود و پس از مدت کمی تمام پیاز وهندوانه های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوان نمود. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول که از تو مشورت نموده، گفتی آهن بخر و پنبه، نفعی برده. ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود کردی؟
🔹 تمام سرمایه من از بین رفت. بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم . ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم . مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درک نمود.💙🦋
#بهلول
http://eitaa.com/cognizable_wan
#پندانه
انفاق در راه خدا، مالت را بیشتر میکند
یکی از دوستانم نقل میکرد:
در مسیر روستایی هنگام غروب ماشینم خراب شد. ایراد از باتری ماشین بود. پیکان فرسودهای داشتم که عمر خودش را کرده بود.
کنار جاده نشستم تا خدا رهگذری را بفرستد که کمکم کند.
پیرمردی از میان باغها رسید و گفت:
بنشین تا ماشین را هُل بدهم.
اصرار میکرد که بنشینم و به تنهایی میتواند ماشین را هُل بدهد. قدرت عجیبی داشت. ماشین را هُل داد و روشن شد.
او را به خانهاش بردم. بین راه توضیح داد چند باغ بزرگ دارد که در آن انواع میوهها را پرورش میدهد.
سپس حرف خیلی زیبایی زد و گفت:
من هر بار باران میآید یک کنتوری برای خدا حساب میکنم و مبلغش را جدا پرداخت میکنم.
هر بار که باران میآید یک حق کارگر برای تقسیم آب و یک پول آب برای خدا کنار میگذارم و تمام محصولات باغ را جمع نمیکنم.
یکپنجم محصولات را روی درختان باقی میگذارم و فقیرانی خودشان میدانند و سالهاست، برای جمعکردن سهم خود به باغ میآیند. به لطف خدا وقتی تگرگ میآید، باغ مرا نمیزند.
روزی ملخها به باغهای روستای ما حمله کردند، به باغ من کوچکترین آسیبی نزدند، طوری که مردم روستا در باغ من گوسفند قربانی کردند، تا ملخها روستا را رها کنند.
و ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ؛
و آنچه که انفاق کنید او به شما عوض میدهد و او بهترین روزیدهندگان است. (سبأ:۳۹)
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan