eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
671 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 👈سوء تفاهم‌هایی که بین شما و همسرتان پیش میاد رو سعی نکنید با پیامک رفع کنید! ❌👉 👈تماس بگیرید و حرف بزنید؛ لحن و نوع بیان خیلی تأثیر گذاره...‌‌‌ ‌ ‌‌‌💞 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
📚 در تفسیر روح البیان نقل شده است: سه برادر در شهری زندگی می‌کردند، برادر بزرگ تر ده سال روی مناره ی مسجدی اذان می‌گفت و پس از ده سال از دنیا رفت. برادر دوم نیز چند سال این وظیفه را ادامه داد تا عمر او هم به پایان رسید. به برادر سوم گفتند: این منصب را قبول کن و نگذار صدای اذان از مناره قطع شود؛ اما او قبول نمی کرد. گفتند: مقدار زیادی پول به تو می‌دهیم؛ گفت: صد برابرش را هم بدهید، حاضر نمی شوم. پرسیدند: مگر اذان گفتن بد است؟ گفت: نه؛ ولی در مناره حاضر نیستم اذان بگویم. علت را پرسیدند، گفت: این مناره جایی است که دو برادرم را بی ایمان از دنیا برد؛ چون در ساعت آخر عمر برادر بزرگم بالای سرش بودم و خواستم سوره ی یس بخوانم تا آسان جان دهد، مرا از این کار نهی می‌کرد. برادر دومم نیز با همین حالت از دنیا رفت. برای یافتن علت این مشکل، خداوند به من عنایتی کرد و برادر بزرگم را در خواب دیدم که در عذاب بود. گفتم: تو را رها نمی کنم تا بدانم چرا شما دو نفر بی ایمان مردید؟ گفت: زمانی که به مناره می‌رفتیم، به ناموس مردم نگاه می‌کردیم، این مسئله فکر و دل مان را به خود مشغول می‌کرد و از خدا غافل میشدیم، برای همین عمل شوم، بد عاقبت و بدبخت شدیم. 📙یکصد موضوع، پانصد داستان ۲۲۲/۱ ؛ به نقل از: داستان‌های پراکنده ۱۲۳/۱ 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌱   🌱 🌼 اگر دو عبارت : 🤍 "خسته ام'' و "حالم خوب نیست'' 🌼 را از زندگی خود پاک کنید 🤍 نیمی از بیماری های خود را درمان کرده اید 🌼هر کی بهتون گفت چطوری؟ 🤍 بگین عالی عالی به لطف خدا 🌼 *همیشه باختن تلخ نیست،* 🤍 *مثل دل باختن،* 🌼 *همیشه بردن خوب نیست،* 🤍*مثل آبرو بردن،* 🌼 *ڪاش یاد بگیریم،* 🤍*ڪجا و ڪی ببریم و ڪی ببازیم 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
با امواج دوست باش ، تا دوستت بدارند ببخش ، تا ببخشنت مهربان باش ؛ تا مهربان باشند با گذشت باش ، تا گذشت کنند به همه بزن ، تا همه لبخند بزنند مثبت باش ، تا باشند 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
بـاز کـن در را برایـت شعـر ناب آورده ام یک غزل شیرین تر ازشهد شراب آورده ام🌱 بـاز کـن در را کـه از صحـن بلنـد آسمان یک بغـل احساس گـرم آفتاب آورده ام🌱 از صـدای تیشه ی فرهـاد بر آغوش کوه بوسه ی دلچسب شیرین بازتاب آورده ام🌱 از نگـاه مست مجنـون بـر مـدار زندگی عشق را بالاترین فصل الخطاب آورده ام 🌱 گفته بودی عقل رادر راه دل باید شکست یک جهان دیـوانگی را در جواب آورده ام🌱 بـاز کـن در را شنیـدم بی قراری می کنی از قطــار تـا  ابــد در راه ، تـاب آورده ام🌱 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗳 بعد از انتخابات شایعه تقلب مملکت را به آشوب کشید♨️ نتیجه : تصرف اکثر توسط و کردها و انواع کشتار و تخریب بسیار☄ ناجی: و و 🇮🇷 کپی آزاد😊 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
💌 🌹شهید مدافع‌حرم ✅هنوز وقتش نرسیده است! ▫️تو حلب شب­‌ها با موتور، حسن غذا و وسایل مورد نیاز به گروهش می‌رساند. ما هروقت می‌خواستیم شب‌ها به نیرو‌ها سر بزنیم، با چراغِ خاموش می‌رفتیم. ▫️ یک شب که با حسن می‌رفتیم تا غذا به بچه‌ها برسونیم، چراغ موتورش روشن می­‌شد. چندبار گفتم چراغ موتورت رو خاموش کن، امکان داره قناص‌ها بزنند!!!! ▫️خندید! من عصبی شدم، با مشت به پشتش زدم و گفتم ما را می‌زنند. دوباره خندید! گفت «مگر خاطرات شهید کاوه را نخوانده‌ای؟ که شب روی خاکریز راه می‌رفت و تیرهای رسام از بین پاهاش رد می‌شد. نیروهاش می‌گفتند فرمانده بیا پایین تیر می­‌خوری». در جواب می­‌گفت «آن تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است». ▫️حسن می­‌خندید و می­‌گفت نگران نباش! آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشم دیدم که چندبار چه اتفاق‌هایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید! 📀راوے: شهید 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۵ مدل میوه آرایی👌👌🍉🍉 میز یلدا ═‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌🍃🌹 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا به جای کاخ ، ابتدا به کاخ در رفت؟ این کار چه پیامی برای ما داشت 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برنامه ی درمورد ، ، آنقدر منتشر کنید تا به دست ۸۰ میلیون ایرانی برسد تا همه باخبر شون 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
📗" " دو درویش با هم سفر می کردند یکی از آن دو هیچ پولی با خود نداشت اما در جیب دیگری پنج دینار بود . درویش بی پول با خیال آسوده راه می رفت و همه جا به آسانبی می خوابید اما دوستش از ترس این که پنج دینارش را بدزدند خواب به چشمانش نمی آمد و همیشه احساس نگرانی می کرد سر انجام آن دو در ضمن سفر ، به سر یک چاه رسیدند. شب بود و آن دو نشستند تا استراحت کنند. درویش بی پول دراز کشید و به خواب رفت اما درویش دیگر ، نخوابید و پی در پی به دور و برش نگاه می انداخت و می گفت چه کنم!؟ چه کار کنم!؟ دوستش یکبار بیدار شد و دید هم سفرش نخوابیده است و دلواپس و نگران به نظر می رسد . پس نشست و با تعجب پرسید چرا نمی خوابی؟! چرا نگران هستی آن درویش پاسخ داد راستش را بخواهی من پنج دینار در جیبم دارم و می ترسم اگر بخوابم دزدی برسد و آن را ببرد ! دوست اوگفت : پنج دینارت را به من بده تا نگرانی تو را بر طرف کنم . درویش دست در جیبش کرد و دینار ها را به دوستش داد و دوست او هم هر پنج دینار را در چاه انداخت و گفت: حالا آسوده شدی و می توانی با خیال راحت بخوابی. 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
به شیوه ی خود زندگی کن شبیه خودت باش نگران عوام نصیحت گو نباش زندگی خود را ترسیم کن و از روی نقشه کهنه دیگران نقاشی نکن 🇮🇷🌸🌹🌸 به بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan