توی مهمونی، نامزدم روبروم نشسته بود،بهش اس دادم بوسم ميدی؟☺️
يهو اخماش رفت تو هم،بلند شد و رفت
يه نگاه به اس انداختم ديدم نوشتم بوسگ ميدی
تف تو روح گوشی لمسی...😐😐😂😂
😂 http://eitaa.com/cognizable_wan 😂
#نوجوان
💢 تکنیک های رفتار با نوجوانان
اگر دیدید نوجوان گاهی کفشش رو در نمیاره شوت میکنه. لباس را روی جا لباسی نمیزاره پرت میکنه. از کنار خواهر یا برادرش رد میشه شاید یه چکم بهش بزنه. این نمیتونه. این بدن میجنبه. یا تو مدرسه داره میره دیدید میز هول میده. دوستش داره کتاب میخونه کتاب دوستش میبنده
مادرش میگه این دائماً با خواهرش درگیره.
این درگیری نداره این نوجوان باید تکان بخورد اما شرایط تکانش را فراهم نمی کنید این به خواهر، برادرش ور میره تو سر اون میزنه، مداد رو از دست اون میکشه. تو خونه دارن تلوزیون میبینن تلوزیون خاموش میکنه. این باید فعالیت کنه، انرژیش تخلیه بشه.
فردی اومد پیش من گفت: من پسر و دختری دارم دائم باهم درگیرن. گفتم تقصیر توئه. گفت چیکار کنیم ما. گفتم مثلا تو خونه چادر را بیار وسط بگو من و خواهرت این طرف مامان و تو اون طرف، خط قالی هم خط مسابقه است شروع شد مسابقه بکشیم، مامان بکش، بابا بدو
یه بازی با شور و نشاط انجام بدید خونه میشه نشاط رابطه میشه عالی
بابا میخوای با پسر نوجوان صحبت کنی میخوای بگی که اونجا وایساده برای من یک لیوان آب بریز همینجوری نگو، مثلا لیوان پلاستیکی رو روی هوا براش بنداز اونم رو هوا بگیره و برای تو آب بیاره. وقتی این لیوان رو روی هوا میزنه، این با بابا عشق می کنه و این انرژی داره تخلیه میشه و تامین میشه باید این خونه رو پر از شور و نشاط و هیجان کنید و کن فیکون کنید. ما نشاط و هیجان برقرار نمی کنیم دائم هم غر میزنیم. مثلا چرا اتاقت نامرتبه تو میخوای فردا عروس بشی..
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan💐🌹
💄👄 #آرایش_صورت
❓ حکم صورت آرایش شده چیست؟
🔹پیامبر اکرم صلّی الله عليه و آله: ⬇️
بهترين زنان شما، زني است که براي شوهرش آرايش و خودنمايي کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند.
📘 بحارالانوار، ج 103، ص 235
-------------------
پاسخ:⬇️
✅ زن باید صورت آرایش شده یا دارای گریم آرایشی را از نامحرم بپوشاند.
#توجه: ↘️
⭕️ 1. آرایش زن به قصد نشان دادن به نامحرم حرام است.
⭕️ 2. ملاک در حرمت آرایش، لذت بردن نامحرم نیست؛ و زن باید آرایش چهره خود را از نامحرم بپوشاند.
-----------------
http://eitaa.com/cognizable_wan
#خانم_مهربان
❣آن چه در زن قلب مرد را تسخیر میکند مهربانیِ اوست نه روی زیبایش.
😍مرد زنی را بیشتر دوست دارم که #مهربان_تر باشد.
http://eitaa.com/cognizable_wan
💞💍⭐️
💍⭐️
⭐️
🚫 #دعوای_زن_شوهر 🚫
🔴کاری که #شیطان برایش کف می زند🔴
❣از پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم نقل شده است:
🔷اِذا اخَتَصَمَتْ هِیَ وَ زَوجُها فیالبَیتِ فَلَهُ فی کُلِّ زاویَهٍ مِن زوایَا البَیتِ شَیطانٌ یُصفِّقُ و یَقولُ: فَرَّحَ اللهُ مَن فَرَّحَنی!
💔زمانی که زن با همسرش در منزل مرافعه و مشاجره میکند (دقیقاً) در همان زمان در هر یک از زوایای منزل یک #شیطان مشغول کف زدن و شادمانی است و میگوید: خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد و خوشحال کرده است
📕لئالیالأخبار، ج ۲، ص ۲۱۷
⭕️شیطان نمی تونه ببینه یک زن و شوهر در کنار هم عاشقانه زندگی میکنن. چون وقتی زن و شوهر با محبت به هم نگاه کنن 😍خداوند بهشون نظر رحمت داره.
💖💖💖💖💖💖💖
http://eitaa.com/cognizable_wan
#فرمول_گلهگزاری_موفق_ازهمسر
💠 عصبانیت هنگام گلهگزاری، نه تنها شما را #بیمنطق جلوه میدهد، بلكه مانعی بر سر راه خواستههایتان ایجاد خواهد كرد.
💠 اگر احساس كردید همسرتان #خشمگین است، به او فرصت دهید این انرژی مخرب را تخلیه كند. همه حرفهایش را بزند و به #آرامش برسد، پس از ایجاد فضای آرام، مذاكره روند واقعی خود را پیدا میكند.
🍃❤️
http://eitaa.com/cognizable_wan
#خانمها_بدانند
✍بعضی خانمها میگن چرا شوهر ما تو خونه حرف نمیزنه، ولی با دیگران این همه میگه و میخنده؟ چرا واسه ما خرج نمیکنه ولی به دیگران که میرسه این همه دست و دلباز میشه و خیلی مثالهای دیگه... یکی از مهمترین دلایلش اینه که دیگران همسر شما را همیشه تایید میکنند ولی شما فقط کارت اینه که همسرت رو تخریب کنی!
💥یه خانوم باهوش نمیذاره تو تایید کردن همسرش کسی ازش سبقت بگیره...!
💠 http://eitaa.com/cognizable_wan
612.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کیف بچه رو کور کردی😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
2.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عجیب ترین میمون و بُز دنیا که با هم حرکات خارق العاده ای انجام می دهند! این بز و میمون سالهای سال است که با هم رشد کرده و این حرکات را تمرین می کنند! واقعا چند بار باید دید تا باور کرد!👌
🌷🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan 😂
#قسمت_اول_داستان_دنبالهدار فرار از جهنم:
🔵اتحاد، عدالت، خودباوری
من متولد ایالت لوئیزیانا، شهر باتون روژ هستم. ایالت ما تاثیر زیادی در اقتصاد امریکا داره همیشه در کنار بزرگ ترین سازه های اقتصادی، بزرگ ترین جمعیت های کارگری حضور دارن ...
هر چقدر این سازه ها بزرگ تر و جیب سرمایه دارها کلفت تر میشن ... فلاکت و فاصله طبقات هم بیشتر میشن ... و من در یکی از پایین ترین و پست ترین نقاط شهری به دنیا اومدم ...
شعار مدارس و دانشگاه های ما اتحاد، عدالت، اعتماد و خودباوریه ... این چیزیه که از بچگی و روز اول، هر بچه ای توی لوئیزیانا یاد می گیره ... ما در سایه اتحاد، جامعه ای سرشار از عدالت بنا می کنیم و با اعتماد و خودباوری به خودمون کشور و آینده رو می سازیم ... ولی از نظر من، همه شون یه مشت مزخرفات بیشتر نبود ...
برای بچه ای که در طبقه ما به دنیا بیاد ... چیزی به اسم عدالت و آینده وجود نداره ... برای ما کشوری وجود نداشت تا بهش اعتماد کنیم ... برای ما فقط یک مفهوم بود ... جنگ ... جنگ برای بقا ... جنگ برای زنده موندن ...
بله ... من توی منطقه ای به دنیا اومدم که جولانگاه قاچاقچی ها و دلال های مواد مخدر، دزدها، آدمکش ها و فاحشه ها بود ... منطقه ای که هر روز توش درگیری بود ... تجاوز، دزدی، قتل و بلند شدن صدای گلوله، چیز عجیبی نبود ... درسته ... من وسط جهنم متولد شده بودم ... و این جهنم از همون روزهای اول با من بود ...
من بچه ی یه فاحشه دائم الخمر بودم که مدیریت و نگهداری خواهر و برادرهای کوچک ترم با من بود ...
من وسط جهنم به دنیا اومده بودم ...
#قسمت #دوم
🔵یک روز شوم
صبح ها که از خواب بیدار می شدم ... مادرم تازه، مست و بدون تعادل برمی گشت خونه ... حالی که تمام وجودش بوی گندی می داد روی تخت یا کاناپه ولو می شد ... دوباره بعد از ظهر بلند می شد ...قهوه، یکم غذا، آرایش و ....
من، هر روز صبحانه بچه ها رو می دادم ... در رو قفل می کردم که بیرون نرن و می رفتم مدرسه ... بعد از ظهرها هم کار می کردم تا کمک خرج زندگی باشم ....
پول بخور و نمیری بود اما حالم از پول های مادرم بهم می خورد ... گذشته از این، اگر بهشون دست می زدم بدجور کتک می خوردم ... ولی باز هم به زحمت خرج اجاره خونه و قبض هامون و هزینه زندگی درمیومد ....
همه چیز رو به خاطر بچه ها تحمل می کردم تا اینکه اون روز شوم رسید ... سر کلاس درس نشسته بودم ... مدیر اومد دم در کلاس و معلم مون رو صدا زد ... همین طور که با هم حرف می زدن زیر چشمی به من نگاه می کردن ... مکث می کردن ... و دوباره ... ..
تمام وجودم یخ کرده بود ... ترس و دلهره عجیبی رو تا مغز استخوانم حس می کردم .... معلم مون دم در کلاس ایستاده بود ... نگاه عمیقی به من کرد ... استنلی لازمه چند لحظه باهات صحبت کنم ...
از جا بلند شدم ...هر قدم که به سمتش می رفتم اضطرابم شدید تر می شد ... اما اون لحظات در برابر تجربه ای که در انتظارم بود؛ هیچ چیز نبود ...
✍ادامــــــه دارد ....
http://eitaa.com/cognizable_wan