eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍁🍁🍁 دردسر_عاشقی لبخنده تلخی زدم.معلومه بایدم خوشت بیاد بری بیای بعد خونرو تمیز تحویل بگیری.رفتم توی حال تازه دستای بابارو دیدم توی یکیشون ۴-۵تا سیب زمینی بود وتو یکی دوتا نون.خداروشکر رب وروغن واینجور چیزا رو از خونه خودمون برداشتم اوردم.یک کوکو درست کردم وسفررو پهن کردم من-بابا بیا شام بخور بابا با لباس تو خونه اومد ونشست چند لقمه خورد منم داشتم تازه لقمرو توی دهنم میذاشتم که با لحنه غمگین گفت بابا-دست پختت شبیه محبوبه شده هستی با همین یک جمله کله غذارو زهره جونم کرد لقمرو پایین اوردم وبا بغض نگاش کردم خودشم خسته بود بابا-کاشکی بود یک کلمه حرفم نمیتونستم بزنم.این اولین بار بود که بابا داشت حرف از نبودن مامان میزد وای کاش که نمیگفت بابا-هستی! با صدای خیلی اروم گفتم من-بله؟ با صدای خشدار گفت بابا-کاش بود ای کاااش من مرده بودم به جای اون من-بابا نزن این حرفو بابا-حرفه دله منه. به تو چیکار داره من-شما اینجوری میگی من قلبم درد میگیره بابا پوزخنده غمگینی زدو رفت تو اتاق ایشالا که کوفت بخورم بجای غذا یک شبم اومدم توی این خونه غذا بخورم که بابا نذاشت.گریم گرفته بود شدید احساس میکردم هرچقدر نفس عمیق میکشم انگار وارده شش هام نمیشه سفررو سریع جمع کردمو غذارو گذاشتم توی یخچال برای فردا و رفتم که بخوابم.هیچ فکر نمیکردم که بابا هم به اینجور چیزا فکر کنه فکر میکردم فقط به فکره خودشه به فکره خوشو نیازهایی که داره ولی یه سوال برام پیش اومده بود درسته معتاد شده بود ولی اخه همه ی پول خونرو که نمیتونست خرجه مواد بکنه.باید حتما فردا ازش بپرسم ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• بابا-کجا میری دوباره مثله هر روز گند اخلاق شده بود. من-میرم بیرون و زود برمیگردم بابا-میدونم میخوای بری بیرون ولی کجا پوووف چه گیری داده هاا من-میرم دنباله کار بابا-کاره خوبی میکنی چون من دیگه پولی ندارم که خرجتو بدم پوزخندی زدم چقدر هم که تو خرج میکنی انقدر این چند وقت غذا نخورده بودم خیلی لاغرتر شدم قبلا هیکلم تو پر بود ولی حالا لاغر بودم نمیگم مثله سیخ ولی لاغر شده بودم.امروز صبح که بابا داشت با تلفن حرف میزد فهمیدم چرا خونرو فروخته بابا خونرو توی قمار باخته بود وبا همین کار کله زندگیمونو به باده هوا داده بود وقتی فهمیدم خواستم برم خفش کنم ولی به روی خودم نیاوردمو خودمو خونسرد نشون دادم.از در بیرون رفتم با هیچکدوم از همسایه ها سلام وعلیک نکردم والا مگه من فضولم.توی این چندوقت که یک کار مثله ادم پیدا نکردم.یه روزنامه نیازمندی خریدم وبه یکی از شرکت ها که نیاز به منشی داشت زنگ زدم من-سلام خانم خانومه-سلام.بفرمایید. من-ببخشید من برای آگهی منشی باهاتون تماس گرفتم خانومه-عزیزم ما استخدام کردیم اوووف اینم از شانسه ما من-ممنون خانم خانومه-خواهش میکنم تلفنو قطع کردم.ای تف به این شانسه گنده من یک شماره دیگه پیدا کردمو زنگ زدم من-سلام یه صدای ناز ودخترونه بلندشد دختره-سلام عزیزم بفرمایید؟ من-ببخشید خانومی من برای اگهی استخدام مزاحمتون شدم دختره-عزیزم باید برای مصاحبه بیای نیشم تا بناگوش باز شد من-کی بیام؟ دختره-فردا ساعت ۹صبح اینجا باش من-باشه.خیلی ممنون http://eitaa.com/cognizable_wan
🔥 🔥 ✅آیا می توان بدون رضایت گرفتن از فرد غیبت شونده توبه کرد؟ 🔹با توجه به این که غیبت از حق الناس است، بنابر این در مرحله اول باید از غیبت شونده رضایت گرفت، آن گاه به درگاه الهی از این گناه توبه کرد. اما اگر رضایت گرفتن از غیبت شونده به هر دلیلی ممکن نباشد و یا این که گفتن به او موجب مفسده ای مهم تر می شود و ... که در این صورت با توجه به روایات معصومان (ع) باید برای او استغفار نمود و این کفاره غیبت او است.  💥در این باره به دو روایت اشاره می کنیم: امام صادق (ع) می فرماید از پیامبر (ص) پرسیده شد: کفاره غیبت چیست؟ حضرت فرمود: هر وقت یادت آمد، برای او از خداوند طلب آمرزش کن.  امام صادق (ع) در روایت دیگر می فرماید: اگر غیبت کردى و خبرش به غیبت شده رسید، پس راهى نمی ماند جز حلالیت خواستن از او، امّا اگر خبرش به او نرسیده، از خداوند برایش طلب آمرزش کن. 📚مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۷۲، ص۲۴۱ ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️ *پرسش* ❓ *دختر هشت ساله‌ای دارم که از دوسالگی به او یاد دادیم هرجا که می‌رویم چادر سر کند، اما به تازگی وقتی به پارک یا امامزاده‌ای می‌رویم اصرار می‌کند چادرش را در بیاورد. آیا این کار درست است یا زود است*؟ *پاسخ* ✅ معمولا سنین شش یا هفت سالگی برای آموزش چادر سرکردن سن خوبی است. البته منظور آموزش رسمی و مستقیم نیست. بلکه بصورت غیرمستقیم این موارد باید انتقال داده شود. 📝 گاهی اوقات ممکن است فرزند ما در این سن که نزدیک او نیز هست، علاقه‌ای به سر کردن چادر از خودش نشان ندهد و چند دلیل ممکن است وجود داشته باشد: 1⃣ ممکن است فرزند در محیط‌هایی قرار می‌گیرد که می‌بیند بچه‌هایی که چادر ندارند آزادانه‌تر بازی می‌کنند یا حتی در محیط‌هایی مثل امامزاده - که اشاره کردند - ممکن است ببینید هم سن و سالانش تقیدی به چادر سر کردن ندارند بخصوص که فرزند در این گروه سنی خیلی به هم‌سالان خود نگاه می‌کند. 2⃣ یک علت پنهان هم ممکن است وجود داشته باشد و آن هم وجود سخت‌گیری‌هایی است که برای چادر سرکردن بچه‌ها از خود نشان دادیم. 3⃣ حضور گروه‌های هم‌سالی که آنها هم چادر سر می‌کنند می‌تواند به حل این مسئله کمک کند😊 🌷حتی در پارک وقتی در حال انتخاب محلی برای نشستن هستیم به این موضوع دقت کنیم که در کنار خانواده‌ای بنشینیم که از لحاظ فرهنگی مثل ما باشند. 👈🌷مثلا: شبی را برای تفریح یا زیارت انتخاب کنیم که شب جمعه است یا زیارت مخصوصه است و در خانواده‌ای باشیم که محجبه هستند تا ارتباطی بین فرزندمان با فرزند آنها ایجاد شود. 4⃣ باید به این موضوع دقت کنیم که وقتی بچه چادر سر می‌کند ناخواسته یک‌سری محدودیت‌هایی برای او ایجاد می‌شود. باید این محدودیت‌ها را به برسانیم. 🌹مثلا: بچه میخواهد در پارک بازی کند، باید چادرش به گونه‌ای باشد که خیلی مانع فعالیت او نشود. 5⃣ گاهی هم ما توصیه‌هایی در مورد چادر به بچه‌ها می‌کنیم: 🌻مثلا: "چادرت خاکی نشود" و این امر منجر به این می‌شود که بچه فکر کند که اگر ''چادر نباشد راحت‌تر است''. 👈حتی اگر هم چادر خاکی شد ما باید ساده برخورد کنیم نهایتا آن را می‌شوییم، ❌ولی رفتاری نکنیم که منجر به زَدگی فرزند نسبت به چادر بشود. 6⃣ گاهی اوقات نیز وقتی بچه‌ها چادر به سر می‌کنند توقعات ما از آن‌ها بالا می‌رود: 🍀مثلا: "حالا که چادر سرت کردی مراقب باش بدو‌ بدو نکنی!" یعنی توصیه‌هایمان به بچه‌ را با چادر ارتباط می‌دهیم. 📣📣 این دوره‌ای است که نباید بچه‌ها زیاد محدود باشند. او را بگذاریم تا با گروه‌های هم سالش ارتباط بگیرد و به علاقه‌مندی‌اش نسبت به چادر اضافه شود... ❤️💫❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
در وصیتش گفته بود:"آیا می شود که من شیعۀ حسین بن علی (ع) و علی بن ابیطالب (ع) باشم و با سر از دنیا بروم ؟" یک روز قبل از شهادتش هم با او مصاحبه می کنند و می گوید من دوست دارم مثل مولایم حسین شهید شوم, زشته با سر خدمت آقا برسم! آخرش به آرزویش رسید..... ترکش گلویش را برید, تا همان جور که دوست داشت , خدمت آقا وارد شود. http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوق‌العاده زیبا و مفهومی! آيت الله مجتهدي تهراني: وضو مي‌گيري، اما در همين حال اسراف مي‌کني نماز مي‌خواني اما با برادرت قطع رابطه مي‌کني روزه مي‌گيري اما غيبت هم مي‌کني صدقه مي‌دهي اما منت مي‌گذاري بر پيامبر و آلش صلوات مي فرستي اما بدخلقي مي کني دست نگه دار بابا جان! ثواب‌هايت را در کيسهٔ سوراخ نريز..... چه تعبیر زیبایی... http://eitaa.com/cognizable_wan
زن باید: سیاست اش اصفهانی باشه» شادابی اش شمالی» طنازی اش تهرانی» زیبایی اش کردی» اشپزی اش اذربایجانی» نجابت اش لرستانی» خانه داری اش همدانی» واصالت اش ایرانی،ایرانی باشه مرد فقط( پولدار) باشه کفایت میکنه😜😄😁 http://eitaa.com/cognizable_wan
از کسی پرسیدند: ماه قشنگتر است یا مادرت.؟ گفت: ماه را که میبینم مادرم یادم می افتد.. اما مادرم را که میبینم ماه را فراموش میکنم !!! بفرست به تمام گروهها به افتخار مادرت👍❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
نیشگون چیست؟😟 نوعی حمله کماندویی زنان ایرانی😳 که بطورناگهانی گوشت بدن کودک راگرفته و۳۶۰درجه میچرخانند😕 تاباعث تسلیم او و گفتن جمله”غلط کردم”شود http://eitaa.com/cognizable_wan
!! مردی که راضی به فروش قلب خود شد !!! @cognizable_wan مردی در سمنان به دلیل فقر زیاد و داشتن سه فرزند و یک زن (یک پسر 6ساله، یک دختر 3ساله، و یک پسر شیرخوار) قلب خود را برای فروش گذاشت، و از او پرسیدند که چرا قلبت رو برای فروش گذاشتی، اونم پاسخ داده بود چون میدونم اگه بخوام کلیم رو بفروشم کسی بیشتر از 20میلیون کلیه نمیخره که با این مبلغ نمیشه یه سقف بالا سر خود گذاشت، اون مرد حدود چهار ماه در شهرای اطراف به صورت غیرقانونی آگهی فروش قلب با گروه خونO+ گذاشت، بعد از 4ماه مرد میلیاردی از تهران که پسری 19 ساله داشت و پسرش 3سال بود که قلبش توانایی کار کردن را نداشت و فقط با دستگاه زنده نگهش داشته بودن، مرد تهرانی چند روز بعد از خواندن آگهی به سراغ فروشنده قلب میره و باهاش توافق میکنه که 200میلیون تومن قلبش را برای پسرش بخرد، و مرد تهرانی بهش گفته بود که من مال و ثروت زیاد دارم و دکتر آشنا هم زیاد دارم و به هرچقدر بگن بهشون پول میدم که با اینکه این کار غیر قانونیه ولی انجامش بدن، مرد فروشنده به مرد تهرانی میگه زن و بچه ی من از این مسئله خبر ندارن و ازت خواهش میکنم اول پول رو به حساب زنم بفرست و بعد من قلبم رو به پسرتون میدم، مرد تهرانی قبول میکنه، و بعد از کلی آزمایشات دکتر متخصص قلبی که آشنای مرد تهرانی بود میگه با خیال راحت میشه این عمل رو انجام داد، روز عمل فرا میرسه و مرد فروشنده و اون پسر19 ساله رو وارد اتاق عمل میکنن و دکتر بیهوشی مرد فروشنده رو بیهوش میکنه و زمانی که میخواست پسر19 ساله رو بیهوش کنه متخصص قلب میگه دست نگهدار و فعلا بیهوش نکن، دستگاه داره چیز عجیبی نشون میده و داره نشون میده که قلب این پسر داره کار میکنه، دکتر جراحی که اونجا بوده به دکتر قلب میگه آقای دکتر حتما دستگاه مشکل پیدا کرده و به پرستاره میگه یه دستگاه دیگه بیار، دستگاه جدید رو وصل میکنن و دکتر قلب میگه سر در نمیارم چطور ممکنه قلب این پسر تا قبل از وارد شدن به اتاق عمل توانایی کار کردن رو نداشت، و میگه تا زمانی که مشخص نشه چه اتفاقی افتاده نمیتونم اجازه ی این عمل رو بدم، و دکتر قلب میره پرونده پسر19 ساله رو چک میکنه و میبینه که تمام اکوگرافی که از قلب این پسر گرفته شده نشون دادن که قلب پسر مشکل داره و دکتر ماجرا رو برای پدر پسر 19ساله تعریف میکنه و بهش میگه دوباره باید اکوگرافی و آزمایشات جدیدی از پسرتون گرفته بشه، دکتر قلب سریعا دست به کار میشه و بعد از گرفتن آزمایشات و اکوگرافی میبینه قلب پسر بدون کوچکترین اشکال در حال کار کردنه و پدرش میگه یک اتفاق غیر ممکن افتاده و باید دستگاه ها رو از بدن پسرتون جدا کنیم چون قلب پسرتون خیلی عالی داره کار میکنه، پدر پسر به دکتر میگه آقای دکتر تورو خدا دستگاه ها رو جدا نکن پسر من میمیره، دکتر قلب بهش قول میده که اتفاقی برای پسرس پیش نمیاد و دستگاها رو جدا میکنه و میبینه قلب پسر19 ساله بدون هیچ ایراد و مشکلی داره کار میکنه و پدر پسر به دکتره میگه چطور همچین چیزی ممکنه، دکتره بهش میگه فقط تنها چیزی که میتونم بگم اینه که اون فروشنده باعث شده خدا یک معجزه به ما نشون بده، پسر19 ساله به پدرش میگه بابا تو اتاق عمل یه آقایی دستشو گذاشت رو قلبم یه چیزی رو به من میگفت و چندبار تکرارش کرد و بهم میگفت پسرم از حالا به بعد قلب تو واسه همیشه توانایی کار کردن رو داره فقط حتما به پدرت بگو که به مرد فروشنده کمک کنه که بتونه زندگیشو عوض کنه،،، پدر پسره و دکتر قلب از شنیدن این حرف نمیدونستن باید چی بگن و فقط منتظر شدن تا مرد فروشنده بهوش بیاد، وقتی که مرد فردشنده بهوش میاد پدر پسر و دکتر قلب باهاش صحبت میکنن و بهش میگن تو اتاق عمل نمیدونیم چه اتفاقی افتاد که یهو همه چی تغییر کرد و قلبی که 3سال توانایی کار کردن رو نداشت یهویی بدون مشکل شروع به کار کردن کرد، مرد فروشنده بهشون میگه من میدونم چی شده، و بهشون میگه قبل اینکه من بیهوش بشم، تو دلم گفتم یا امام حسین خودت میدونی بچه یتیم و بچه ی بدون پدر یعنی چی و بهش گفتم امام حسین قربونت برم تورو به چشمای قشنگ برادرت ابوالفضل قسم میدم و تورو به اون لحظه ای که پسرت علی اکبر ازت آب خواست و نداشتی بهش بدی قسم میدم نذار بچه هام یتیم بشن، دکتر قلب و پدر پسر با شنیدن این حرفا بسیار ناراحت میشن و پدر پسره با چشمای پر از اشک بهش میگه چون تو باعث شدی خدا پسرمو شفا بده 1میلیارد تومن بهت هدیه میکنم که بری زندگیتو تغییر بدی. http://eitaa.com/cognizable_wan ••✾🌻🍂🌻✾••
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
پنجشنبه است😔🌹 امـروز🌺 هـمان روزی است اهالی سفر کرده از دنیا، چشم انتظار عزیزانشان هستند دستشان ازدنیا ڪوتاه است ومحتاج یادڪردن ماهستند. بالاخص پدران و مادران برادران و خواهران اساتید و شهدا همه و همه را با ذکر فاتحه ای میهمان سفره هایمان کنیم. 🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️ *همه بخونن* توی زندگی خیلی مسائل پیش میان که زندگیو زهر مار میکنن. که باعث دعوا میشن. ولی یادتون باشه ما با همیم تا این مشکلات رو کنار هم اسونتر حل کنیم. قرار نیست مشکلی بهم اضافه کنیم. وقتی خانمت میگه مامانت بهم گفت تو همه ش دروغ میگی باهاش همدردی کن. یه درد بهش اضافه نکن که: همونا تو رو خوب شناختن اینطوری با هم زندگی میکنین نه ضد هم و همه چیز اسونتر میشه. چون بار روی دوش هر کدومتون نصف میشه. 🌺http://eitaa.com/cognizable_wan ❤️💫❤️
⭕️ منظور از در ازدواج چیست؟ ✅اولین نکته؛ منظور از تناسب در ازدواج، بیشتر تناسب اعتقادی، اخلاقی، رفتاری، فکری، فرهنگی و خانوادگی میان دختر و پسر است، امّا گاهی برای امور ظاهری؛ یعنی اندام و قیافه نیز از این اصطلاح استفاده می‌شود که دختر و پسر علاوه بر تناسبات مذکور، از جهت ظاهری نیز باهم تناسب داشته باشند. 👌روایتی از پیامبر اکرم (صلی‌الله ‌علیه‌وآله)نقل شده که دراین‌باره فرموده است: «اُطلُبوا الخَيرَ عِندَ حُسانِ الوُجُوه؛[1] خير و خوبی‌ها را نزد زيبا چهره‌ها جستجو كنيد.» لذا داشتن همسری زيبا، از سعادت و خوشبختی است. ✍🏻مسلماً زيبايی، یک امتياز برای فرد به‌حساب می‌آید و در شيرينی و سعادت زندگی زناشويی همسران نیز تأثير به ‏سزايی دارد. حُسن ظاهر و جمال از اهميت قابل توجه‌ای برخوردار است و گفته نشود دختر موردنظر که دارای معيارهای اساسی مثل ايمان، اخلاق، صداقت و... است، پس هر نوع ظاهری که داشت، بايد انتخاب و اقدام به ازدواج کرد، بلكه بايد از جمال و زيبايی (مورد پسند) نیز برخوردار باشد. به‌عبارت‌دیگر؛ باید دختر با پسر موردپسند هم باشند. غفلت از اين نكته و يا بی‌اهمیت جلوه دادن آن و بی‌توجهی به اين تناسب (ظاهری)، چه‌بسا موجب مشكلاتی در زندگی مشترك شود؛ زيرا اگر دختر و پسر از نظر ظاهری موردپسند هم نباشند، شيطان و نفس انسان، او را به گناه می‌كشاند. 👌نكتۀ ديگر: زيبايی ظاهری، ارتباط مستقيم با لذت بردن و ارضاء غرايز جنسی دارد؛ بنابراين میل به همسری زيبا در جوانان، امری طبيعی است و حتی كسانی كه ساير شرايط از قبيل ايمان، اصالت و شرافت خانوادگی و... را در انتخاب همسر مدنظر قرار می‌دهند، دوست دارند كه همسرشان از زيبایی برخوردار باشد. 🌸البته بايد توجه داشت كه دارای معيار، اندازۀ معين و قانون استاندارد نیست، بلكه تا حدودی به سليقۀ افراد، بستگی دارد. حتی ممكن است فردی در نظر كسی، زيبا باشد و در نظر ديگری زشت. اگر کسی، قيافۀ ظاهری و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممكن است به‌طور ناخواسته به او ستم و جفا كند و با بهانه‌گیری و ایراد، زندگی را بر او تلخ بگیرد. در واقع، زيبايی به اندازه‌‏ای لازم است كه دختر و پسر، همديگر را بپسندند و جذابيت كافی برای همديگر داشته باشند. ✖️بنابراین زیبایی در ، به اندازۀ پسند قلبی کافی است؛ یعنی شما پس از بررسی تناسب، شایستگی و پاکی در طرف مقابل، او را برای ازدواج مناسب خود ببینید و قلباً تمایل به ازدواج با او را داشته باشید. این مقدار علاقه، حداقل مقدار لازم برای ازدواج است و بیش از این نیازی نیست. دانستنی های 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✅ كليپ جنجالى يك پزشك که نشان ميدهد ماسك جلوى انتشار كرونا را نميگيرد ✍️ ذرات بخار قابل مشاهده، بسیار بزرگتر از ذرات ویروس کرونا هستند ✍️ ماسک ها به هیچ وجه فایده و تاثیری در انتشار کرونا ندارند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✅ خوردن و مزمزه نمک بهترین پیشگیری و درمان کرونا ✍️ هر "دو ساعت" یکبار خوردن و مزمزه کردن نمک طبیعی در دهان ✍️ استاد خیراندیش: .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✅ بهترین ضدعفونی کننده طبیعی: گلاب، عطر، دود کندر و اسفند هستند ✍️ استاد خیراندیش: ترس و نگرانی موجب توسعه بیماری می شود .
❤️💫❤️ *همه بخونن* 📌 *بهش شک دارم، چی کار کنم*؟ 🛑 *چی کار کنم که این شک رابطه رو خراب نکنه*؟ 1. چی باعث شده بهش شک داشته باشید؟ 2. شکتون منطقیه یا غیرمنطقی؟ 3. با امتحان کردنش، مسائل رو سخت‌تر نکنید 4. کیفیت رابطه‌تون رو بررسی کنید 5. احساساتتون رو مدیریت کنید 6. حرف بزنید 7. برای گرفتن پاسخ، عجله نکنید 8. از یک روان‌شناس کمک بگیرید ✅چی باعث شده بهش شک داشته باشید؟ خیلی موقع‌ها از مراجعان می‌شنویم که می‌گن: «احساس می‌کنم داره به من خیانت می‌کنه، احساسم هیچ‌وقت به من دروغ نمی‌گه!». راستش رو بخواید این حرف هیچ پایه منطقی‌ای نداره، بهتره تو اینطور مواقع به جای تکیه روی احساساتتون، از منطقتون هم کمک بگیرید. دلایل خودتون رو روی کاغذ بیارید و ببینید تا چه منطقی هستند. ✅شکتون منطقیه یا غیرمنطقی؟ حالا که دلایلتون رو نوشتید، می‌تونید ارزیابی کنید که چقدر منطقی هستند و چقدر بر اساس احساسات. گاهی ممکنه به خاطر تجارب قبلی یا مدل شخصیتی، کلا در زمینه ارتباطی بدبین باشید و از این موضوع بترسید، پس در این موارد، بهترین کار اینه که قبل از هر اقدامی، با روان‌شناس متخصص در ارتباط باشید. ✅با امتحان کردنش، مسائل رو سخت‌تر نکنید گاهی وقت‌ها، برای اینکه مطمئن بشیم که اشتباه می‌کنیم یا نه، سعی می‌کنیم فرد مقابل رو امتحان کنیم؛ مثلا با گوشی دوستمون زنگ بزنیم یا ... . فکرشو بکنید، اگه اشتباه کرده باشید چی؟ قطعا فرد مقابل از اینکه بهش اعتماد نداشتید و خواستید با این کارها اعتمادش رو بسنجید ناراحت و یا عصبانی می‌شه و این رابطه رو خیلی تهدید می‌کنه. ✅ کیفیت رابطه‌تون رو بررسی کنید رابطه خودتون رو بررسی کنید و ببینید نوع ارتباطتان با هم چطور است. آیا شما جز اولویت‌های زندگیش هستید؟ آیا بهتون محبت می‌کنه؟ آیا به دغدغه‌های شما اهمیت می‌ده؟ بهتون احترام میزاره؟ دوست داشتن خودش رو بهتون نشون می‌ده؟ آیا برای آیندتون با هم برنامه‌ریزی می‌کنید؟ و ... . ❤️💫❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
شمارش پسرا توی باشگاه بدنسازی : هنگام وزنه زدن : 1. یک 2. دو 3. سع 4. چاع 5. پَع 6. شیع 7. عفت 8. عشت 9. عـــوح 10. عَـــــــــــح !!.. شمارش دخترا توی باشگاه بدنسازی : ییییییییییک.... تق.... آخخخخخخ.... ماندانااااااااااا.... کمککککککک😂😂😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
دیدی تو فیلما بچه ها تو خواب جیغ میزنن بابا مامانشون میان بغلشون میکنن .... من دیشب تو خواب جیغ زدم بابام با لگد همچین زد تو شکمم که دیگه نمیتونم جیغ بزنم فک کنم جیغدونم پاره شده 😐 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁🍁🍁🍁 دردسر_عاشقی واااای آخ جونم بهتر از این نمیشد اسم شرکتشو یکبار شنیده بودم یک شرکت مد بود.خوشحال رفتم خونه کوکو دیشبو خوردم ساعته ۶ عصر بود رفتم حمومو خودمو انقدر شستم ولیف کشیدم که دیدم ساعت نزدیکه هشته اگه بیشتر این تو بمونم کپک میزنم اومدم بیرون لباسامو پوشیدمو موهامو خشک کردم موهام تا نزدیکی کمرم بود.املت درست کردم ومنتظر بابا نشستم که صدای در بلند شد من-اومدم اومدم بابا-بدو دیگه اَاااه سریع درو باز کردم بابا اخمو اومد تو وبا حرص گفت بابا-چرا درو باز نمیکنی وااا جت که نیستم طول میکشه تا از چادر سرم کنم وبیام دمه در حرفمو به زبون اوردم که گفت بابا-خوبه خوبه باز پررو هم شدی معلوم بود یه چیزیش هست که اینجوریه اومد توی حال که گفتم من-بابا بابا-ها؟ من-فردا باید برم یه شرکتی برای مصاحبه ساعت ۹ بابا-اها.خیله خب رفت توی اتاقو درو کوبید واا چش بود.رفتم سرجام دراز کشیدم نه مثله اینکه نمیشع ما یک شب مثله ادم شام بخوریم.اووف شانس بده خدا با اینکه ده شب بود ولی کاری نداشتم انجام بدم تا ۱۲ونیم تو گوشی ول گشتم که چشمام سنگین شدو خوابم برد. http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁🍁🍁🍁 دردسر_عاشقی چشمامو باز نکردم بابا داشت محکم تکونم میداد بابا-پاشو گمشو دیگه دختر پتو رو روی سرم کشیدم که بابا پتورو از روم کشیدو گفت بابا-ساعت ۸ونیمه حالا اگه میخوای بخواب. یا خدا. سیخ سرجام نشستم.سریع پاشدم دستو صورتمو شستم ویک مانتو چرمه زرشکی پوشیدم که تاروی زانوم بود شلوار مشکی تنگمو هم پوشیدم وشال مشکی رو هم سرم انداختمو با کیف کوچیک مشکیم کفش کتونی مشکیمو هم پام کردم مانتوم یک کمربند چرم زرشکی هم داشت اونو هم سفت کردم و راه افتادم ساعت یک ربعه نه بود وخیلی بد بود اگه روزه اول کار دیر برسم ولی چون پول نداشتم سواره اتوبوس شدم چون توی هر ایستگاه وایمیستاد ساعت نه وربع رسیدم. یک ساختمون خیلی بزرگ بود که شرکت توی طبقه دهمش بود بدو بدو پله هارو بالا رفتم یک مرده داشت اروم اروم از پله ها بالا میرفت کنارش زدمو پله هارو دویدم رفتم بالا یک دختره خیلی ناز پشته میز نشسته بود رفتم سمتشو با صدای اروم گفتم من-سلام عزیزم لبخندی به روم زدو گفت دخترا-سلام خانومی.جانم؟ من-من برای استخدام اومدم گفتین ساعت ۱۰ بیام دختره-اقای رئیس هنوز نرسیدن باید منتظر بمونین روی یکی از مبل ها نشستم استرس گرفتم هربار جایی میرفتم انقدر چرت میگفتن که منصرف میشدم باید برم توی دستشویی . اوضاعم خوب بود اومدم بیرون که همون دختره گفت دختره-برو تو عزیزم با استرس وترس در زدمو رفتم تو یک پسره بود که کلش توی برگه ها بود اروم سلام کردم وروی مبل نشستم که سرشو بالا آورد. http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁🍁🍁🍁 دردسر_عاشقی درحالی که سرشو بالا میاورد گفت پسره_سلام خانم با دیدنه چهرش چشمام گرد شد.این همون یارو بود که سر خاک مامان کمکم کرد.امممم اسمش چی بود آر..آرمین..نه نههه.اها یادم اومد ارمان بود ولی فامیلش چی بود.داشتم به فامیلش فکر میکردم و اون هم تا اون موقع داشت با چشم های ریز شده نگام میکرد که گفت آرمان-خیلی چهرت برام آشناس! بادم خوابید.پسره بیشعور حتی یادش نمیومد من کی هستم ولی با لبخند گفتم من-تو بهشت زهرا.مادرم فوت شده بود.شما کمکم کردی من بلند بشم آرمان-اهاا یادم اومد.خوشبختم. من-همچنین آرمان-برای کار اومدی با خجالت سرمو پایین انداختمو اروم گفتم من-بله ارمان-خیله خب خانم مختاری بهت فرم میده پرش کن اگه انتخاب شدی باید بجای خانم مختاری منشی من باشی سری تکون دادم خیلی خوب بود. فرمو پر کردم که گفت اگه شد فردا بهم زنگ میزنن.منم با هزار استرس اومدم خونه نمیدونم چرا استرس داشتم از بچگی سره هر چیزه کوچیکی استرس میگرفتم. اونشب به زور چند لقمه شام خوردمو خوابیدم. •••••••••••••••••••••••••••••• http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁🍁🍁🍁 دردسر_عاشقی آرمان-ساعت کاری ما از ۸ صبح تا ۸شبه از ساعت ۱ظهر تا ۲ونیم یک تایمه استراحته که بعضی همکارا میرن خونشون بعضی ها هم میدونن البته وظیفه ناهار به عهده شرکته وخودش غذارو توی سلف میده .حقوقش یک میلیون ودویست تومنه.باید اتاقه کناری من مشغول به کار بشی و منشی منی کارهای هماهنگی همه به عهده توعه.البته من یک شریک هم دارم به نامه سینا که اینجا ۵۰ درصد سهامش ماله اونه واونم توی همینجاس هر حرفی میزد من فقط سر تکون میدادم وبه حرفاش گوش میدادم .بالاخره صحبتاش تموم شد که گفتم من-پس آقای احسان بهتره من برم جای خانم مختاری که چندتا توضیح هم در رابطه با کار بگیرم ازشون سرشو تکون داد اومدم برم بیرون که صداش بلند شد برگشتم سمتش که گفت ارمان-منو به فامیلم صدا کنین با تعجب چشمی گفتم واومدم بیرون.مگه من آرمان جون صداش میکردم که میگفت به فامیل صدا کن.مردم هم دیوونن بخدااا.رفتم جای مهرنوش یا همون خانم مختاری دو ساعتی منو همونجور ایستاده نگه داشتو درباره کاراش وپوشه بندی واینجور چرتو پرتا حرف زد خدارو شکر حداقل رشتم کامپیوتره واینجور چیزا حالیمه .انقدر حرف زدو منو ایستاده نگه داشت که وقتی برگشتم خونه پاهام گز گز میکرداحساس میکردم کمرم داره از وسط نصف میشه از درد رفتم یه دوش گرفتم هنوز ساعت ۳ عصر بود ومن فقط صبح برای توضیح واینجور چیزا رفته بودم .ساعته ناهار که رد شد ولی ایشالا برای شام یه چیزی درست میکنم.روی زمین دراز کشیدم که یکم خستگیم در بره. http://eitaa.com/cognizable_wan
⚠️بالاترین تنبیه خداوند 🎤 آیت‌الله حق‌شناس: وقتی حضرت موسی (ع) خواست به کوه طور برود کسی به او گفت؛ به پروردگار بگوی این همه من معصیت می کنم چرا من را تنبیه نمی کنی؟ خداوند به حضرت موسی(ع) گفت: وقتی رفتی به او بگو: بالاترین تنبیهات این است که نماز می خوانی و لذت نماز را نمی چشی! ‌ ‌ ‌✍ ✍ 💚 http://eitaa.com/cognizable_wan
✍مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد. در شأن و منزلت بسم الله همین بس که به فرموده امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب سلام الله علیه، اسرار کلام خداوند در قرآن است و اسرار قرآن در سوره فاتحه و اسرار فاتحه در "بسم الله الرحمن الرحیم" نهفته است. ✨هرچند زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد ولی شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. مرد روزی کیسه زری به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد. زن آن را گرفت و با گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" آن را در پارچه ای پیچید و با "بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن کیسه طلا را دزدید و از شدت عصبانیت آن به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد. وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد. زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" مجددا در مکان اول خود گذاشت. شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد. شوهرش خیلی تعجب کرد و از ماجرای خود گفت و سوال کرد که آن کیسه را چگونه مجددا به دست آورده است؟ زن هم توضیح داد که در شکم ماهی بوده است. مرد که متحول شده بود از رفتار خود پشیمان گشت و شکر الهی را به جا آورد و تا اخر عمر خود از جمله مومنین و متقین گردید.❤️ ❤️http://eitaa.com/cognizable_wan ─═हई╬ʛơɗ ɪƨ ʅơvє╬ईह═─
🍁 اگر انسان موفق به هم نشود صـحبت آن اثر خوبۍ در روحــیه‌ی او مـےگــذارد. 📕ڪیمیای محبت ص ۱۷۱ ⇩⇩ http://eitaa.com/cognizable_wan
▫️ درمان کبد چرب : 👈🏻آب هویج ( قبل از صبحانه) ▫️درمان چاقی : 👈🏻آب کرفس ( قبل از صبحانه ) ▫️درمان جوش : 👈🏻آب سیب ( قبل از صبحانه ) 🍎🍏http://eitaa.com/cognizable_wan