فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چسب قطرهای اگر به انگشت بچسبد با پاشیدن مقداری نمک روی آن فوری چسب حل شده و از دست جدا میشود
#زنان_شاد
زنان شاد میدانند تنها خودشان هستند که میتوانند کاری برای شادبودن خود انجام دهند و نباید آن را به دیگری واگذار کنند و از دیگران انتظار داشته باشند.
زنان شاد درک میکنند امروز تنها روزی است که میتوانند از آن مطمئن باشند.
آنها میدانند که از این روز چگونه بیشترین استفاده را کنند.
💞💞
💙🌹🌹❤️
http://eitaa.com/cognizable_wan
زن وشوهره باهم دعواشون میشه زنه میگه من فقط به خاطرت پولت زنت شدم...
مرده میگه بازتو یه دلیلی داشتی من بدبخت چی؟!!!!😕
http://eitaa.com/cognizable_wan
ساعت 3 نصف شب اومدم بالا در یخچالو باز کردم دنبال چیزی میگشتم
بابام سرشو از زیر پتو درآوورد گفت: یه لیوان شیر هم بخور
😦😦😦
من که به کل تعجب کرده بودم که چی شده به فکر منه
پرسیدم چرا؟؟؟
گفت: تاریخش تا امشبه😐😂
به اين کانال بپيونديد😊👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر مشکلات شما در زندگی به بزرگی یک کشتی است؛
فراموش نکنید که نعمت هایتان به وسعت یک اقیانوس است
خوشبختی از آن كسی است
كه در فضای "شکرگزاری" زندگی كند
چه دنیا به كامش باشد و چه نباشد
چه آن زمان كه می دود و نمیرسد
و چه آن زمان كه گامی برنداشته،خود را در مقصد می بیند.
چرا كه خوشبختی چیزی جز آرامش نیست
http://eitaa.com/cognizable_wan
#فراری
♥️از قسمت اول #قسمت_512
سورپرایز جالبی برایآیسودا داشت.
مطمئن بود خوشش می آید.
البته اگر کمی صبور باشد.
**
چشمانش درون چشمانش حک شده بود.
انگار فقط چشمان این دختر را می دید.
نگاهش وقتی تیز و بی اعتنا بود جانش را می گرفت.
عجیب بود که تا می خواست بی خیالش شود اتفاقی جایی می دیدش.
عین چند روز پیش!
با دوستش بود.
ولی کسی که برای شماره گرفتن جلو آمد دوستش بود نه خودش!
فقط مانده بود مردی که بعدا آمد چه کاره اش بود.
دوست پسرش یا شوهرش؟
بلاخره نسبتی داشت.
وگرنه این همه صمیمانه دستش را نمی گرفت.
شباهت ظاهری هم نداشتند که برادر و خواهرش باشد.
با حرص سرش را به چپ و راست تکان داد.
نباید مدام افکارش هول و حوش چیزهای بیخود می رفت.
این دختر هرکسی بود صاحب داشت.
تازه آنها دخترها را برای عشق و عاشقی نمی خواستند.
چند صباحی باشند.
عاشقشان کنند.
بعد هم به هوای دبی و شیخ نشین ها...پرواز به دبی...
ولی این دختر...
نه نمی شد راهیش کرد.
مگر می شد از او گذشت و نسیب شغالش کرد؟
خودش که چلاغ نبود.
ولی..
این ولی و اماهای لعنتی نمی گذاشت قدم از قدم بردارد.
صدای در اتاقش آمد.
-بله؟
در باز شد.
پیشخدمت با لباس رسمی میان چهارچوب ایستاد.
-قربان صدای دخترها میاد، ظاهرا ناراضین.
-الان میام.
از پشت میزش بلند شد.
حتما باید از آنها زهرچشم می گرفت تا حساب کار دستشان بیاید.
پیش خدمت جلوتر رفت.
او هم مستقیم از پله ها بالا رفت.
امروز کار خاصی نداشت.
می توانست کمی به کارهای متفرقه اش برسد.
البته اگر این پتیاره ها اجازه می دادند.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
♥️از قسمت اول #قسمت_513
عکس و آدرس آیسودا را به کلانتری داد.
دقیقا همان جایی که پژمان گفته بود.
در این یک مورد کمک بزرگی کرد.
هرچند اگر این کمک جواب را ندهد.
همین که از سرش باز نکرده بود کافی بود.
از کلانتری بیرون زد.
گوشیش را چک کرد.
نواب چندباری زنگ زده بود.
شماره اش را گرفت.
بعد از دو بوق گفت: جانم؟
-کجایی تو؟
-زیر سایه ات، چی شده؟
-دنبال پرونده های قنبریم.
-دست منشیه.
-میگه خبر ندارم.
ابرویش بالا پرید.
-مگه میشه؟
-حالا که شده.
-صبر کن میام شرکت.
-باشه منتظرم.
تماس را قطع کرد و به سمت ماشینش رفت.
باز این منشی گیج بازی درآورده بود.
مدام باید یک چیزی را برایش تکرار می کرد.
سوار ماشین شد و حرکت کرد.
هوای بهار عالی بود.
همه چیز در حال نو شدن و سبز شدن.
این هوا را بی نهایت دوست داشت.
چقدر همراه آیسودا دوران دانشجوییشان درون این خیابان ها قدم زدند.
چقدر برایش گل خرید.
لاک های رنگی...
گلسرهای صورتی و قرمز...
صدای قهقه شان تا دور دست ها می رفت.
بستنی لیس می زدند و گاهی هم ساندویج های همبرگر.
روزهای بهاریشان خوش می گذشت.
اصلا حال و هوای خوبی بود.
آیسودا فرار نمی کرد.
اینطرف و آنطرف نمی رفت.
قیدش را نمی زد.
ولی الان نبودش.
بیشتر از 6 ماه بود نداشتش.
همه اش تقصیر خودش بود.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁http://eitaa.com/cognizable_wan
شماره ناشناس:
-سلام خوشگله، دوست پسر داری!؟
-بله شما؟ 😐
-من باباتم، صبر کن بیام خونه به حسابت میرسم... 😳😳
شماره ناشناس بعدی:
-دوست پسر داری!؟
-نه نهههه اصلا!!!!! 😶
-من دوست پسرتم...
میخوای به کی ثابت کنی تنهایی؟؟؟!!! 😕
-عزیزم بخدا فکر کردم که بابامه!! 😔
-درست فک کردی صبر کن بیام خونه 😂😂
به اين کانال بپيونديد😂👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
❣
یادت باشد تو ملکه وپادشاه زندگی خودت هستی
گاهی وقتها کمی خودخواه بودن چیز بدی نیست. اگر دیگران را عادت بدهی که همیشه آب میوه ی مانده ته دستگاه آب میوه گیری سهم تو باشد یا کتلت زیادی برشته شده، یا بدمزه ترین آب نبات مانده در ظرف شکلات یا هر چیزی که دیگران دوستش ندارند؛ به مرور این می شود سلیقه ات، می شود سهمت!
هیچ کس هم نمی گوید: " آه چه موجود فداکار و دیگر دوستی ". بد نیست گاهی برای خودت بهترین و خنک ترین نوشابه ها را باز کنی.
چرا سهم تو نرم ترین بالش نباشد یا بهترین یادگاری از سفر، یا سرگل غذا یا حتی ساعتی از برنامه ی دلخواه تلویزیونی؟
گاهی باید مثل ملکه ها رفتار کرد. باید به دیگران فهماند در وجود هر زنی یا مردی غیر از یک موجود فداکار همیشه قانع، ملکه و پادشاه ای زندگی می کند که گاه باید عصای سلطنتش را بالا بیاورد محکم و شق و رق بر زمین بکوبد تا دیگران یادشان بیاید قرار نیست همیشه سهم تو از کمترین چیزها باشد.
یادت باشد تو ملکه و سلطان زندگی ات هستی.
نه فقط مسکّن و مرهم دردها!
👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
❀°🌸°❀°🌸°❀°
👫http://eitaa.com/cognizable_wan
°🌸°❀°
#ایده_اتاق_خواب
♥️کمی هم از اتاق خواب بگم و از این موضوع مهم زیاد غافل نشیم
دوستان خوبم، خانوم های عزیز
اگه میخواهید در اتاق خوابتون بهترین لذت رو ببرید، اول باید روی نگاه و احساستونم کار کنین
در طول روز سعی کنین بهترین نگاه رو تقدیم همسرتون داشته باشید ... نگاهی از جنس محبت وعشق منظورمه ... هم در ذهن تون باید عاشق ش باشین و هم در عمل و هم در رفتار و هم در اعمال تون
اولین نگاه برای مردی که از سرکار میاد و خسته هست خییلی مهمه😊
❇️ میتونین امتحان کنین وقتی نگاه محبت آمیز کنین و باسلام و خسته نباشید و با لبخند و روی خوش به استقبالش برین و براش یه نوشیدنی گرم تقدیم کنین 🍷☺️
میبینی که هورمون مردانش رو چطور به کار میندازید و تو اتاق خواب برای شما چه ها که نمیکنه😉
ولی اگه با روی بد وعصبی وغر زدن به استقبالش برین، نتیجه ای جز داد وبیداد کردن همسر یا بی تفاوتی به شما و کم رنگ شدن محبت حاصلتون نمیشه ...
🛎 پس سعی کنین کمی خلاق باشین و دست از تصورات غلط به همسرتون بردارین و بهش حس خوبی داشته باشین که "این حس خوب شما، واقعا غوغا میکنه"
اگه حس تون رو بهتر کنین، میفهمید که مثل معجزه، همسرتون رو به طرف خودتون میکشید و مثل آهنربا به شما جذب میشه 😄
ولی با حس منفی و بد، همیشه و همیشه ازتون دور میشه و شما میمونید و کوله باری از مشکلات وافکار منفی و ...
◀️ چند تا مثال میزنم ببینین چقدر اینجوری در ذهن تون حامی همسرتون هستین :
✔️ وقتی که تنهایی با ماشین به مهمونی یا جایی رفتین و قراره برگشتنی همسرتون رانندگی کنه، آیا به راحتی همسرتون فکر می کنین و ماشین رو به سمت سر کوچه نگه میدارین؟
✔️ وقتی که شما جلوتر میرین خونه و همسرتون میره چیزی بخره و برگرده، آیا آسانسور رو میزنین که برگرده طبقه همکف که همسرتون معطل نشه اون پایین؟
✔️ وقتی که صبح قراره شما زودتر پاشی و کارهاتو بکنی، آیا مراقب هستی که سر و صدا نشه و خواب همسرت مختل نشه؟
✔️ وقتی که همسرت استراحت می کنه، میری روش یه پتو بندازی یا مواظب بچه ها هستی که سر و صدا نکنن؟
✔️ وقتی که آخر هفته می خواین برین بیرون، چقدر موافق همسرت هستی که هر جا اون میگه برین و همونجا لذت ببری از آخر هفته؟
✔️ وقتی که همسرت یه مدل دسر و کیک و نوشیدنی دوست داره، چقدر خلاقیت به خرج میدی که از اون دست چیزا یاد بگیری و تلاش کنی تا کیف کنه همسرت از میزان توجه تو به چیزایی که دوست داره؟
✔️ وقتی که همسرت داره با آب و تاب، از فعالیت هاش یا موفقیت هاش در کسب و کار یا گذشته ش یا سربازی ش تعریف می کنه، چقدر میشینی و دقت می کنی و با تعجب و کیف کردن و صحبت های مناسب، بهش حس خوبی میدی که باورش بشه که بهش افتخار می کنی و باورش بشه که لذت میبری از تلاش هاش و توانایی هاش؟
حتما این نکات ریز رو جدی بگیرین دوستان خوبم
هر موقع که تو ذهن تون به این میزان از آشتی و عشق و ابراز صمیمیت به همسرتون رسیدین، اون وقت در عمل هم زندگی تون متحول میشه 😍
آقا و خانم هم نداریم ها ... جفت زن و شوهر باید نسبت به همسرشون این میزان از محبت ذهنی و واقعی رو داشته باشن.
🌸°❀°
👫http://eitaa.com/cognizable_wan
❀°🌸°❀°🌸°❀°
🍃سه مصیبت بزرگ🍃
✅مردی به محضر امام سجاد علیه السلام آمد و از حال و روز دنیای خود شکایت کرد.
🍃امام سجاد علیه السلام فرمود بیچاره انسان که در روز،دستخوش سه مصیبت است که از هیچ یک عبرت نمی گیرد؛در صورتی که اگر عبرت می گرفت،مصائب دنیا برای او آسان می شد.
🍃۱_هر روز که از عمر او می گذرد از عمر او کاسته می گردد در صورتی که اگر از مال او چیزی کاسته می شد قابل جبران بود،ولی کاهش عمر قابل جبران نیست.
🍃۲_هرروز اگر روزی که به او می رسد از راه حلال باشدحساب دارد واگر از راه حرام باشد عِقاب دارد و این حساب و عِقاب در دادگاه الهی در انتظار اوست.
🍃۳_مصیبت سوم از همه بزرگ تر است و آن اینکه هر روز که از عمر انسان می گذرد،به همان اندازه به آخرت نزدیک می گردد ولی نمی داند که رهسپار بهشت است یا دوزخ؟
✅اگر به راستی در فکر این سه مصیبت باشد گرفتاری مادی در برابر آنها ناچیز است و آسان خواهد شد.
📚منبع:داستان دوستان/محمد محمدی اشتهاردی
http://eitaa.com/cognizable_wan