eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
17.2هزار ویدیو
628 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
214K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیگه بعد از این کیف نمی‌بینم 😂😂😂😂😂😂😳😳😳😳😳😳
99K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر تغییر نكنیم ، حذف می شویم . برای جلوگیری از حذف شدن در بازی زندگی ، باید تغییراتی را در خودمان و زندگی مان به وجود آوریم . 🔑کليدهای اين تغيير عبارتند از :🔑 کلید اول: خواستن كلید دوم: خالی كردن ذهن از تعصب ها كلید سوم: باور مثبت نسبت به خود كلید چهارم: عمل کردن به یاد داشته باشیم كه عظمت زندگی تنها به دانستن نیست بلکه تلفیقی از علم و عمل است. ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/cognizable_wan
گروه تلگرام در ایران: کاظم: سلام خوبین؟ کاظم: کسی نیست؟ کاظم: مثل اینکه کسی نیست. من برم بخوابم. شبتون بخیر بای😐✋ 3دقیقه بعد... نازنین: س علی:سلام به روی ماهت !😽 قاسم:به به سلام نازنین خانوم خوبین؟❤️ جواد:سلام جیگر بیا pv کارت دارم😊 حسن: نازنین جون اصل میدی؟ علیرضا: سلام نازنینم، خوبی 😘 نازنین: من همون کاظمم 😡👊😂😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
عید سالگرد سراسر نور دو مهر و ماه مولا امیر المومنین ع و بی بی فاطمه زهرا س بر تمامی شیعیان جهان مبارک باد http://eitaa.com/cognizable_wan
زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟ شوهر: آره، خوب یادمه، گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم. زن: خوب، پس چی شد؟ شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه. زن: کیو خوشبخت کردی؟ شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه!😂😂😄 http://eitaa.com/cognizable_wan
خداحافظی به سبک ایرانی🇮🇷 1-بعد مهمانی از روی مبل بلند میشن میگن خوب زحمت دادیم خداحافظ 2-دو قدم جلو تر خداحافظ 3-جلو در خداحافظ دیگه ما رفتیم :-| 4-داخل حیاط با صدای بلند منزل ما هم تشریف بیارین ،خداحافظــــــــــــــــــــــــــــــــــ 5-جلو در حیاط (ساعت 1 نصف شب) بریم دیر وقته الان همسایه ها بیدار میشن خداحافظ خداحافظ 6-جلو در ماشین خداحافظ 7-داخل ماشین خداحافظ 8-ماشین در حال حرکت بووووووق بوووق یعنی خداحافظ 😐 فردا صبح هم مادر خانواده زنگ میزنه به زن میزبان میگه اوا خدا مرگم بده دیشب نفهمیدم با هم خداحافظی کردیم یا نه😂✋ http://eitaa.com/cognizable_wan
‌ ⚠️سوال تاریخ 200 سال دیگر 🔹تلگرامیان که بودند و کجا رو فتح کردند و سرانجام کارشان به کجا رسید؟😐(۲نمره) ◀️ تلگرامیان مهاجمینی بی رحم بودند توانستند وایبریان را شکست داده و قلمرو واتساپیان را فتح کنند؛ آنها نسل لاینیان را منقرض کرده و فیس بوکیان را معدوم نمودند👊😄 🔻و در نهایت کارشکنی تلگرامیان باعث شد در مقابل سد محکم مهآجمان ایرانی به فرماندهی سروش خان شکست خورده واز ایران بیرون رانده شدن😍😂😂😁😁 http://eitaa.com/cognizable_wan
اویمایکن، سرد ترین نقطه مسکونی روی زمین: اویمیاکن روستایی است در سیبری واقع در روسیه با 800 نفر جمعیت. پایین ترین دمای ثبت شده در این منطقه 71 درجه سانتیگراد زیر صفر است و به همین دلیل سردترین نقطه مسکونی جهان محسوب می شود. ⚠️ http://eitaa.com/cognizable_wan
حڪـــــــــــــــــــــایت من… حڪایت ڪسی بود ڪه عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت… دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت… حڪایت ڪسی بود ڪه زجر ڪشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد… زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد… گریه ڪرد اما اشڪ نریخـــــــــــــــــت… حڪایت من حڪایت ڪسی بود ڪـــــــــــــــــــــه… پر از فریاد بود اما سڪوت ڪرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…💔 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ترشیجات ✍️زیاده‌روی در مصرف ترشیجات باعث 🔻تشدید آرتروز 🔻آسیب به معده 🔻کاهش توان جنسی 🔻 ضعف حافظه و حتی آلزایمر 🔻قاعدگی نامنظم و دردناک 🔻کاهش خونسازی 🔻پیری زودرس 🔻افسردگی 🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
زنش بود. همه کسش....! به چه حقی می گذاشت و می رفت؟ مگر کسی را بخاطر گذشته بازخواست می کنند؟ گذشته ها گذشته! حالا که مانده بود پاک بود. پاکیش را هم اثبات کرد. دست از پا خطا نکرد. خوب ماند. همان گذشته اش هم خوب بود. روابطش با پولاد در حد بیرون رفتن و خوش گذرانی بود. کار به جاهای باریک نکشیده بود. حرمت تن و دخترانگی هایش را نگه داشته بود. درست بود روز جداییش از پولاد نزدیک بود خودش را فنا کند. از فرط عشق و دیوانگی بود. وگرنه که چیزی نشد. عشق هم جواب نداد. راهش را گرفت و رفت. حقش این ظلم نبود. آزارش داد. حقش را از پژمان می گرفت. این یکی را از دست نمی داد. حالا که دیوانه وار می خواستش نمی گذاشت برود. فورا از جا بلند شد. خاله سلیم شوکه گفت: کجا؟ -گوشیم کجاست؟ با آستین لباسش صورت خیسش را پاک کرد. همان موقع زنگ به صدا درآمد. خاله سلیم بلند شد تا جواب بدهد. آیسودا هم به اتاقش رفت. گوشیش را که روی رخت خواب های تا خورده ی گوشه ی اتاق بود برداشت. شماره ی پژمان را گرفت. بوق می خورد ولی جواب نمی داد. پیغامگیر هم نداشت که برایش پیغام بگذارد. برایش پیام گذاشت. "حق نداری اینجوری بی خیالم بشی، نه وقتی من زنتم می فهمی؟ من زنتم." باز هم آرام نشد. به سراغ کمد لباس ها رفت. فورا لباسش را عوض کرد. صدای سوفیا را شنید. اصلا برایش مهم نبود. حوصله اش را هم نداشت. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 از اتاق بیرون زد. خاله سلیم با دلهره پرسید: کجا میری؟ -میرم پیش پژمان؟ -مگه می دونی کجاست؟ -نه، ولی پیداش می کنم. سوفیا متعجب به صورت خیس و ورم کرده اش نگاه کرد. -چی شده؟ کسی جوابش را نداد. آیسودا دم بهارخواب زانو زد که کفش هایش را بپوشد. خاله سلیم بازویش را گرفت. -دختر دیوونه شدی؟ خودش شب میاد خونه، به داییت زنگ زدم تو راهه. -من نمی تونم دست رو دست بذارم که آقا کی برمی گرده. خاله سلیم عصبی با دلشوره گفت: دیوونگی نکن دختر، میاد، کجا بذاره بره؟ آیسودا دستش را کشید. -من دارم میرم. قبل از هر چیزی فورا از خانه بیرون زد. ماشینش دم در نبود. ولی برای اطمینان به سمت ساختمان رفت. نادر آنجا بود. شاید سراغش را داشت. شاید اصلا سر ساختمان باشد. با حال دو خودش را رساند. نادر زیر سایه یکی از درخت ها روی صندلی نشسته بود. ایستاد و برایش دست تکان داد. نادر فورا بلند شد و به سمتش آمد. -سلام خانم. -سلام، خبر داری پژمان کجاست؟ -نه، نیومدن اینجا. -یه زنگ بزن ببین کجاست؟ می خواست بگوید خودش زنگ بزند. ولی حس کرد یک چیزی خراب است. گوشی را از شلوار جینش درآورد. شماره ی پژمان را گرفت. ولی هرچه زنگ خورد جواب نداد. -جواب نمیدن خانم. -فکر می کنی کجا رفته؟ -شاید دفترشون باشن. -آدرس بده بهم. -چشم. آدرس را داد و آیسودا تشکر کوتاهی کرد و رفت. نادر متعجب زیر لبی گفت: چه خبر شده؟ واقعا هم معلوم نبود چه خبر شده است؟ 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁http://eitaa.com/cognizable_wan
🎥سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) گرامی میداریم.