خانومی تعریف میکرد: بعد از عقدم برای اولین بار شوهرم به خونمون اومده بود و در سالن با هم گرم صحبت بودیم 💑
مادرم اومد و یک کیک خوشگل خونگی برامون آورد، بعد از اینکه کیک رو خوردیم، از شوهرم پرسیدم کیک چطور بود؟ از لبخندش فهمیدم که از کیک خیلی خوشش آمده
بهش گفتم: اینو خودم درست کرده ام و انشالا بعد از عروسی خیلی از اینها درست می کنم ☺️
شوهرم نگاهی بهم انداخت و چیزی نگفت ! بخودم گفتم چه پر رو حتی تعریفی ازم نکرد
رفتم از مادرم پرسیدم، مامان اون کیکو از کجا آوردی؟ مادرم گفت شوهرت با خودش آورده بود 😬
دیگه به سالن برنگشتم و به مادرم گفتم بجای من ازش خداحافظی کن و بگو روز عروسی می بینمت
🤣🤣🤣
#طنز
http://eitaa.com/cognizable_wan
😂😂😂
خسرو میره دبی تو رستوران میگه
الکباب
کباب براش میارند
میگه:الپیاز
پیاز براش میارن
میگه:البرنج
برنج براش میارن
با غرور میگه چقدر خوبه آدم عربی بلد باشه
گارسونه بهش میگه اگه من ایرانی نبودم ال... هم بهت نمیدادند😂😂
🤣🤣🤣
#طنز
http://eitaa.com/cognizable_wan
😂😂😂
|• ﷽ •|
🔶 امـام زمـان «عجل الله تعالی فرجه» مـی فـرمـاینـد :
🔸 مـن بـرای مـومنـی کـه پـس از ذکـر مصـیبـت سـیدالـشهدا«علیه السلام» ، بـرای تـعجیـل فـرج و تـاییـد مـن دعا کنـد، دعـا مـی کـنـم...
📚 مـکـیـال المـکـارم، ج۱، ص۲۸۶.
🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan
📚#داستانک
گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد.
عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.
گوزن چون گرفتار شد با خود گفت:
دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند !
چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم،
پله ی صعودمان باشد
و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد
💚 http://eitaa.com/cognizable_wan
سرخپوست پیری به نوهاش در مورد زندگی چنین گفت: درون من یک درگیری وجود دارد؛
جنگی هولناک بین دو گرگ است.
یکی شر است؛
او خشم، حسادت، اندوه، افسوس، طمع، غرور، خودخواهی، کینه و دروغ است.
دیگری خوب است؛
او شادی، آرامش، عشق، امید، فروتنی، مهربانی، سخاوت و حقیقت است.
مشابه این درگیری در درون تو نیز به وجود میآید،
همچنین در درون هر شخص دیگری.
سپس نوه از پدربزرگش پرسید:
کدام گرگ پیروز خواهد شد؟
پیرمرد به سادگی پاسخ داد:
گرگی که به او غذا میدهی.
💚 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ يك متن خيلى جالب از كتاب فارسى دبستان سال ۱۳۲۴،
دو برادر ، مادر پیر و بيماري داشتند ..!!
با خود قرار گذاشتند که يکي خدمت خدا کند و ديگري در خدمت مادر باشد ..!!
يکي به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگري در خانه ماند و به پرستاري مادر مشغول شد ..!!
چندي نگذشت برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که :
خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است ..!!
چرا که او در اختيار مخلوق است و من در خدمت خالق ..!!
همان شب پروردگار را در خواب ديد که وي را خطاب کرد :
به حرمت برادرت تو را بخشيدم ..!!
برادر صومعه نشين اشک در چشمانش آمد و گفت :
يا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او مي بخشي ..؟؟
آيا آنچه کرده ام مايه رضاي تو نيست ..؟؟
ندا رسيد : آنچه تو مي کني من از آن بي نيازم ولي مادرت از آنچه او مي کند بي نياز نيست ..!!
📚 کتاب فارسي دبستان سال ۱۳۲۴
به فرزندان خود ، " انسان بودن بیاموزیم.
http://eitaa.com/cognizable_wan
1.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فاطمه زهرا سلام الله علیه در محشر
http://eitaa.com/cognizable_wan
18.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وافعا جالبه
نکات تربیتی در خانواده
http://eitaa.com/cognizable_wan
287K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه
حتما گوش کن
http://eitaa.com/cognizable_wan
14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عجب بیان زیباییه
اهل دلی گوش کن
http://eitaa.com/cognizable_wan
از چيزهاى كوچك زندگيت لذت ببر، يه روز به عقب نگاه ميكنى و ميبينى چقدر بزرگ و ارزشمند بودن .
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan