eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﻃﺮﻑ ﺩﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﺭﺕ ﻭ ﺯﺭﺕ ﻣﯿﺰﺩ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﮑﺸﺖ ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﻋﯿﻦ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻮﮔﻮﻟﯽ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﯿﮑﺮﺩ!!!! 😁 ﺑﺎﺑﺎﻡ:ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻧﮑﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻤﻮﻧﻢ ﺩﻭﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ؟؟؟؟ 😐🤔 ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ: ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻢ ﺑﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ!!!! 😕😐 ﯾﻨﯽ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻫﯿﺮﻭﺷﯿﻤﺎ....ﺍﻻ‌ﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﯿﮑﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺟﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ😂😝😝😝😝 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/cognizable_wan
خواهر کوچیک چیست؟ موجودیست عجیب و مرموز که در اکثر خوانواده ها در حال فعالیت است. این موجود به طور برنامه ریزی شده همواره درحال دخالت در کار خواهر یا برادر بزرگتر است، وی بطور مرموزانه ای اعتماد مادر خانواده را بدست می آورد و آرامش را از مابقی خانواده میگیرد 😐😂 ‌ 😍 🌹🌹🌸🌼🌼🍀🍀🌷🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﭼﺸﺎﻡ ﺁﺏ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻢ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺴﻪ ﮐﺎﻣﻠﯽ ﮔﻔﺖ : ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﭼﺸﺎﺕ ﺁﺏ ﺭﯾﺰﺵ ﺑﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﻩ !! خداوندا شـُـکرَت ...😐😂😂 😍 🌹🌹🌸🌼🌼🍀🍀🌷🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan
مامانا واقعا خیلی سیاست دارن. مثلا مامان خود من، دو دقیقه باهاش شوخی میکنم یهو به خودم میام میبینم دستمال به دست دارم خونه‌رو گرد گیری میکنم🤣🤣 😍 🌹🌹🌸🌼🌼🍀🍀🌷🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan
- مردی که خیال می‌کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملانصرالدین کرد و گفت: خجالت نمی‌کشی خود را مسخره مردم نموده‌ای و همه تو را دست می‌اندازند در صورتی که من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می‌کنم؟ ملا گفت: آیا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟ دانشمند گفت: اتفاقاً چرا! ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است. همان چیز نرم دم الاغ من بوده است. 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
- مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد، او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد، مامور مرزی می پرسد: "در کیسه ها چه داری؟" او می گوید: "شن" مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت می کند، ولی پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد. بنابراین به او اجازه عبور می دهد. هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا... این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمی شود. یک روز آن مامور در شهر او را می بیند و پس از سلام و احوال پرسی، به او می گوید: من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می کردی؟ قاچاقچی می گوید: در کار قاچاق دوچرخه! بودم و تو در کسیه شن دنبال مدرک بودی بعضی وقت ها دید ما محدود میشود و موضوعات فرعی ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل می کند! 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
درخت آدامسی تهران کجاست؟ شاید برایتان جالب باشد که بدانید در یکی از محله‌های پایتخت درختی به نام «درخت آدامسی» وجود دارد. این درخت هم روزگاری یک درخت عادی بوده اما به دست شهروندان تبدیل به یک درخت‌ آدامسی در قلب منطقه یک تهران شده است. پشت این آدامس‌های رنگارنگ روی تنه این درخت داستان جالبی وجود دارد. یکی از ساکنان خیابان فرشته دراین‌باره می‌گوید: آنطور که من شنیده‌ام چون این درخت در وسط خیابان گل رو که کم عرض و باریک است قرارگرفته، اهالی این آدامس‌ها را به مرور زمان روی تنه درخت چسبانده‌اند تا در هنگام تاریکی هوا، راننده‌ها بتوانند درخت را که وسط خیابان قرار دارد، ببینند. آدامس‌های رنگی  چسبانده شده روی تنه این درخت هنگام شب، تقریبا مثل شبرنگ عمل و راننده را هدایت می‌کند. البته روایت دیگری درباره این درخت آدامسی این است که چون این درخت در وسط خیابان قرار گرفته و رانندگان برای عبور از خیابان خیلی به درخت نزدیک می‌شدند، اگر آدامسی در دهان داشتند به راحتی بدون پیاده شدن آن را روی تنه درخت می‌چسباندند! 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
بزرگی گفت: وابسته به خدا شوید. پرسیدم: چه جوری؟ گفت: چه جوری وابسته به یه نفر میشی؟ گفتم: وقتی زیاد باهاش حرف میزنم، زیاد میرم و میام. گفت: آفرین زیاد با خدا حرف بزن، زیاد با خدا رفت و آمد كن...! بزرگ میگفت: وقتی دلت با خداست، بگذار هر كس میخواهد دلت را بشكند... وقتی توكلت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی كنند... وقتی امیدت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت كنند... وقتی یارت خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نارفیق شوند... ولی تو همیشه با خدا بمان... ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎  ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎ 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
- پادشاهى از دانشمندى خواست که تاريخ جهان را از روز اول تا به حال براى او بنويسد. دانشمند ده سال تمام زحمت کسيد و نتيجه زحمات و مطالعاتش را در کتاب‌هاى زيادى نوشت و عاقبت آنها را برده شتربار کرد و به خدمت سلطان رسيد. پادشاه از دانشمند تشکر کرد و گفت: من وقت مطالعه اين همه کتاب را ندارم. اگر ممکن است آنها را خلاصه کن. دانشمند پنج سال ديگر وقت صرف کرد و اين‌بار کتاب‌ها را بار يک الاغ کرد و مجدداً به نزد سلطان آمد. سلطان با مشاهده آن به دانشمند گفت: از آن زمان تا به حال پانزده سال گذشته و من پير شده‌ام و حوصله خواندن اين کتاب‌ها را ندارم. اگر ممکن است همه را در يک کتاب خلاصه کن. دانشمند پذيرفت و پنج سال ديگر زحمت کشيد تا توانست همه کتاب‌ها را در يک کتاب جمع کند. بعد کتاب را برداشت و به خدمت سلطان رسيد. شاه مريض و در بستر افتاده بود. روى به دانشمند کرد و گفت دوست عزيز، من روزهاى آخر عمر را مى‌گذرانم، ممکن است بميرم و نتوانم کتاب را بخوانم خواهش مى‌کنم همه اين کتاب را در يک جمله خلاصه کن. دانشمند مدتى فکر کرد و سرانجام چنين گفت: انسان‌ها به دنيا مى‌آيند، رنج مى‌کشند و سپس مى‌ميرند!! 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
خواص هویج 🔸 مصرف هویج رفع کننده سردی رحم و افزایش دهنده نیروی جنسی است . 🔹هویج به خصوص هویج ایرانی که به زردک یا جزر مشهور است بسیار ارزش غذایی دارد. 🔸مربای هویج و مربای زردک یا هویج ایرانی برای رفع ناباروری مردان و زنان بسیار موثر است. 🔹مصرف هویج در بهبود سیکل قاعدگی زنان نقش عمده‌ای به عهده دارد. 🔸آب هویج قوت بدن را زیاد می‌کند. 🔹مصرف مربای هویج برای تصفیه و بازکردن صدا و پاکسازی ریه مفید است. 🔸مصرف مربای هویج مانع ریزش نزله (ترشحات پشت حلق) و سرفه می‌شود. http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه‌ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می‌برد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.» 🍃قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی‌تری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمی‌شوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می‌دهم و نصفی هم برای خودم.» 🍃قدری پایین‌تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری می‌كنی؟ آنها را خودم نگهداری می‌كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می‌دهم.» 🍃وقتی كمی پایین‌تر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم كه بی‌مزد نمی‌شود. كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.» 🍃وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: « ؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد.» ✅در زندگی شما چند بار این حکایت پیش آمده است؟! http://eitaa.com/cognizable_wan
لقمان حکیم گوید: 🍃روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم خوشه هایی از گندم که از روی تکبرسر برافراشته و خوشه های دیگری که از روی تواضع سر به زیر آورده بودند نظرم را به خود جلب نمودند و هنگامی که آنها را لمس کردم،              •• شگفت زده شدم •• 🍃خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه و خوشه های سر به زیر را پر از دانه های گندم یافتم با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند اما در حقیقت خالی اند                http://eitaa.com/cognizable_wan
درسهای زندگی هر کس به دیگران تهمت می زند، یک روز به شما هم تهمت می زند. هر کس به دیگران دروغ می گوید، یک روز به شما هم دروغ می گوید. هر کس راز دیگران را برای شما فاش می کند، یک روز راز شما را هم برای دیگران فاش می کند. هر کس به دیگران مدام شک دارد، یک روز به شما هم شک پیدا می کند. هر کس به دیگران فحاشی می کند، یک روز به شما هم فحاشی می کند. هر کس دیگران را به خیانت متهم می کند، یک روز شما را هم به خیانت متهم می کند. هر کس دیگران را ناپاک می داند، یک روز شما را ناپاک خواهد دانست. این هر کس، هر کس که می خواهد باشد اگر تردید دارید هنوز روزش نرسیده. می رسد.  این سخن سعدی زیباست : هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃 ❌اگر دیدی فرزند کسی منحرف شده است، پیش داوری مکن، خانواده‌اش را مسخره و متهم به بد تربيت کردن فرزندانشان مکن!! چرا که نوح علیه‌السلام با مشکل فرزند و همسرش مواجه بود درحالیکه مشهور به بود... ❌ کسی را که از قومش اخراج کرده‌اند مسخره مکن و نگو بی‌ارزش و بی‌جایگاه است!! چرا که ابراهیم علیه‌السلام را راندند درحالیکه مشهور به بود.... ❌ زندان رفته و زندانی را مسخره مکن!! چرا که يوسف علیه‌السلام سال‌ها زندان بود در حالیکه مشهور به بود... ❌ ثروتمند ورشکسته و بی پول را مسخره مکن!! چرا که ايوب علیه‌السلام بعد از غنا، مفلس و بی چیز گرديد در حالیکه مشهور به بود... ❌ شغل و حرفه دیگران را تمسخر مکن!! چرا که لقمان علیه‌السلام نجار، خیاط و چوپان بود درحالیکه خداوند در قرآن مجید به بودن او اذعان دارد.‌‌.. ❌ کسی را که همه به او ناسزا می‌گویند و از او به بدی یاد می‌کنند مسخره مکن و مگو که وضعيت شبهه برانگیزی دارد!! ✅ چرا که به حضرت محمد(ص) ساحر، مجنون و دیوانه می‌گفتند در حالیکه خدا بود... 👌پس دیگران را پیش داوری و مسخره نکنیم بلکه حسن ظن به دیگران داشته باشیم... http://eitaa.com/cognizable_wan
یه نصیحت خوب: مهربان باشید، اما از آدمهای پرتوقع فاصله بگیرید مقیاست رابه هم می‌زنند وحرمتِ مهرت را می شکنند. آنها حافظه ضعیفی دارند،خوبی‌ها را زود فراموش می‌کنند. http://eitaa.com/cognizable_wan
"Je te connais par cœur" یه جمله‌ی فرانسوی‌ عاشقانه‌ست به معنی: "من تو رو با قلبم می‌شناسم" کسی تو زندگی انقد بهت نزدیک هست که تو رو با قلبش بشناسه؟ دو دستی بچسب بهش و قدرشو بدون✨ http://eitaa.com/cognizable_wan
شش درس انسانی *✅ درس 1* *انسان‌های بزرگ زودتر از دیگران سلام می دهند.* *انسان‌های متوسط در سلام کردن عجله‌ای ندارند.* *انسان‌های کوچک اما منتظرند دیگران به آن‌ها سلام کنند.* 💥💥💥💥💥 *✅ درس 2* *انسان‌های بزرگ اول فکر می کنند، بعد حرف می‌زنند.* *انسان‌های متوسط اول حرف می‌زنند، بعد فکر می کنند.* *انسان‌های کوچک اصلا فکر نمی‌کنند.* 💥💥💥💥💥 *✅ درس 3* *انسان‌های بزرگ بدی‌های دیگران را فراموش می کنند.* *انسان‌های متوسط خوبی‌های دیگران را فراموش می کنند.* *انسان‌های کوچک قبول ندارند که چیزی را فراموش می‌کنند.* 💥💥💥💥💥 *✅ درس 4* *انسان‌های بزرگ اشتباهات خود را جبران می‌کنند.* *انسان‌های متوسط اشتباهات خود را تکرار می‌کنند.* *انسان‌های کوچک اصلا قبول ندارند که در زندگی اشتباه می‌کنند.* 💥💥💥💥💥 *✅ درس 5* *انسان‌های بزرگ به فکر حفظ جایگاه دیگران هستند.* *انسان‌های متوسط فقط به فکر حفظ جایگاه خود هستند.* *انسان‌های کوچک به فکر نابودی جایگاه دیگران هستند.* 💥💥💥💥💥 *✅ درس  6* *انسان‌های بزرگ دیگران رو تمجید می‌کنند.* *انسان‌های متوسط دیگران رو نظاره می کنند.* *انسان‌های کوچک دیگران رو مسخره می کنند.* http://eitaa.com/cognizable_wan
⚠️ حاج‌ آقا علوی‌ تهرانی‌ می‌گفتند ۱۰ دقیقه‌ بری عطاری بویِ‌ عطر‌ می‌گیری ! ۱۰‌ دقیقه‌ هم‌ بری‌ قصابی‌ بویِ‌ گوشت‌ می‌گیری ! ۱۰ ساله‌ اومدی هیئت✋🏾 بویِ‌ خدا‌ گرفتی..؟! بویِ حسین علیه‌السلام گرفتی..؟! اگر‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام شده‌ سرگرمےمون  باختیمااا اخلاقت‌، دیدگاهت‌، رفتارت‌ رو‌ حسینی‌ ڪن! شهدابا حُسِین‌‌"علیہ‌السلام‌"شہیدشدن💔 http://eitaa.com/cognizable_wan
چرا به ابوعلی سینا، ابن "سینا"می‌گویند؟ شاید برای شما نیز این سوال پیش آمده باشد که چرا را به این نام می شناسند در حالیکه نام پدر او عبدالله بوده است!! نام ابن‌سینا حسین و نام پدرش عبدا... که فرزند حسن و حسن فرزند علی و علی فرزند سینا بود بنابراین به ابن‌سینا یا ابوعلی سینا ملقب شد در واقع نام وی است اما اینکه چرا به نام جدش خوانده اند نکته جالبی است! در ایران باستان، نماد پزشکی سیمرغ است و نماد بیماری مار، حال آن که در طب یونانی و طب جدید نماد پزشکی مار است. سیمرغ در زبان اوستایی «سئن» و در سانسکریت «سیئنه» است که در زبان پارسی سینا خوانده می شود. نقش سیمرغ در پزشکی ایرانی به حدی است که پزشکان را نیز لقب سیمرغ میداده اند و از این رو، مکتب پزشکی ایرانی را «مکتب سینایی» میخوانده اند و بسیاری از پزشکان را «سینا » نام می نهاده اند. گفته شده است که از آنجایی که اجداد ابن سینا پزشک بوده اند به این نام مشهور شده اند و احتمالا پور سینا نیز به همین دلیل به این نام شهرت یافته است. نکته جالب این که واژه «مدیسین»medicine در لغت انگلیسی امروز به معنای پزشکی، برگرفته از «مَذَ سَئِنَ » اوستایی است که در آن مذ به معنای دارو و سئن به معنای سیمرغ است. 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
حکایتی تاریخی  از  آقامحمدخان قاجار ! می‌گویند آقامحمدخان قاجار معمولا نصف مرغ بریان را موقع ناهار و نصفه دیگر را موقع شام می‌خورد. یک روز عصر به دلیل سهل‌انگاری آشپز نصفه‌ی دیگر مرغ بریان را گربه خورد. آشپز بیچاره از ترس غضب سلطان اخته! مرغ دیگری را با پول خود خریداری کرد و نصفه آن را موقع شام به حضور آقامحمدخان برد تا متوجه مطلب نشود.آقامحمدخان ضمن صرف شام گوشه چشمی هم به آشپز انداخت و گفت : نصفه دیگر را فردا ناهار بیاور ! آشپز یکه خورد و عرض کرد : قربان ! نصفه اولی را امروز ناهار میل کردید. دیگر چیزی باقی نمانده است. آقامحمدخان با عصبانیت گفت : فضولی موقوف، نصفه‌ای که امروز آوردی قسمت راست مرغ بود، این نصف هم قسمت راست آن است. معلوم می‌شود جریانی رخ داده که مرغ دیگری خریداری کرده‌ای ! آشپز را فراست و تیز هوشی آغامحمدخان چنان مبهوت کرد که تا مدتی دهانش باز و چشمانش خیره مانده بود. 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan