eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 🌼تا زمان رفتن، روز شماری که هیچ، لحظه شماری می کردم و خدا خدا می کردم، توی نظر پدرم عوض نشه. استاد ضد حال زدن به من و عوض کردن نظرش در آخرین دقایق بود. حتی انجام کارهایی که سعید اجازه رو داشت، من که بزرگ تر بودم نداشتم. 🚞به جای قطار، بلیط گرفتن. تا زمانی که پرواز از زمین بلند نشده بود، هنوز باور نمی کردم. احساس خوشی و خوشحالی بی حدی وجودم رو گرفته بود. 🛬هواپیما به زمین نشست و آقا مهدی توی سالن انتظار، منتظر من بود. از شدت شادی دلم می خواست بپرم بغلش و دستش رو ببوسم، اما جلوی خودم رو گرفتم. 💞ـ خجالت بکش، مرد شدی مثلا. توی ماشین ما، من بودم، آقا محمد مهدی که راننده بود، پسرش، صادق یکی از دوستان دوره جبهه اش و صاحبخونه شون که اونم لحظات آخر، با ما همراه شد. 🌼۳ تا ماشین شدیم و حرکت به سمت جنوب. شادی و شعف و احساس عزیز همیشگی که هر چه پیش می رفتیم قوی تر می شد. همراه و همدم همیشگی من، به حدی قوی شده بود که دیگه یه حس درونی نبود، نه اسم بود، نه فقط یه حس حضور بود. 💞حضور همیشگی و بی پایان. عاشق لحظاتی می شدم که سکوت همه جا رو فرا می گرفت. من بودم و اون، انگار هیچ کسی جز ما توی دنیا نمی موند. حس فوق العاده و آرامشی که زیبایی و سکوت اون شب کویری هم بهش اضافه شد. سرم رو گذاشته بودم به شیشه و غرق زیبای ای شده بودم که بقیه درکش نمی کردن. صادق زد روی شونه ام ـ به چی نگاه می کنی؟ بیرون که چیزی معلوم نیست. سرم رو چرخوندم سمتش و با لبخند بهش نگاه کردم 🌼هر جوابی می دادم تا زمانی که حضور و وجودش رو حس نمی کرد بی فایده بود. فردا، پیش از غروب آفتاب رسیدیم ماشین جلوی نگهبانی ورودی ایستاد و من محو اون تصویر، انگار زمین و آسمان یکی شده بودند. . ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 💞وارد شدیم. هر چی از در نگهبانی فاصله می گرفتیم، این حس قوی تر می شد، تا جایی که انگار وسط ایستاده بودم و عجب غروبی داشت. این همه زیبایی و عظمت، بی اختیار می فرستادم. آقا مهدی بهم نزدیک شد و زد روی شونه ام. 🌼ـ بدجور غرق شدی آقا مهران ـ اینجا یه حس عجیبی داره، یه حس خیلی خاص، انگار زمینش زنده است. خندید، خنده تلخ ! ـ این زمین، خیلی خاصه، شب بچه ها می اومدن و توی این فضا گم می شدن. وجب به وجبش بچه ها بود. بغض گلوش رو گرفت. – می خوای اتاق رو بهت نشون بدم؟ 💞چشم هام از خوشحالی برق زد. یواشکی راه افتادیم، آقا مهدی جلو، من پشت سرش، وارد ساختمون که شدیم، رفتم توی همون حال و هوا، من بین شون نبودم، بین اون ها زندگی نکرده بودم، از هیچ شهیدی خاطره ای نداشتم، اما اون ساختمون ها زنده بود، اون خاک، اون اتاق ها… رسیدیم به یکی از اتاق ها ـ ۳ تا از دوست هام توی این اتاق بودن، هر ۳ تاشون شهید شدن. چند قدم جلوتر 🌼ـ یکی از بچه ها توی این اتاق بود، اینقدر با صفا بود که وقتی می دیدیش، همه چیز یادت می رفت. درد داشتی، غصه داشتی، فکرت مشغول بود، فقط کافی بود چشمت به چشمش بیوفته، نفس خیلی حقی داشت. 💞به اتاق حاج همت که رسیدیم، ایستاد توی درگاهی. نتونست بیاد تو، اشکش رو پاک کرد، چند لحظه صبر کرد، چراغ قوه رو داد دستم و رفت. 🌼حال و هوای هر دومون بود، یه گوشه دنج، روی همون خاک، ایستادم به نماز ✍ادامه دارد...... 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀-°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 🌷وارد شدیم. هر چی از در نگهبانی فاصله می گرفتیم، این حس قوی تر می شد، تا جایی که انگار وسط ایستاده بودم و عجب غروبی داشت. این همه زیبایی و عظمت، بی اختیار می فرستادم. آقا مهدی بهم نزدیک شد و زد روی شونه ام. 🌷ـ بدجور غرق شدی آقا مهران ـ اینجا یه حس عجیبی داره، یه حس خیلی خاص، انگار زمینش زنده است. خندید، خنده تلخ ! ـ این زمین، خیلی خاصه، شب بچه ها می اومدن و توی این فضا گم می شدن. وجب به وجبش بچه ها بود. بغض گلوش رو گرفت. – می خوای اتاق رو بهت نشون بدم؟ 🌷چشم هام از خوشحالی برق زد. یواشکی راه افتادیم، آقا مهدی جلو، من پشت سرش، وارد ساختمون که شدیم، رفتم توی همون حال و هوا، من بین شون نبودم، بین اون ها زندگی نکرده بودم، از هیچ شهیدی خاطره ای نداشتم، اما اون ساختمون ها زنده بود، اون خاک، اون اتاق ها… رسیدیم به یکی از اتاق ها ـ ۳ تا از دوست هام توی این اتاق بودن، هر ۳ تاشون شهید شدن. چند قدم جلوتر 🌷ـ یکی از بچه ها توی این اتاق بود، اینقدر با صفا بود که وقتی می دیدیش، همه چیز یادت می رفت. درد داشتی، غصه داشتی، فکرت مشغول بود، فقط کافی بود چشمت به چشمش بیوفته، نفس خیلی حقی داشت. 🌷به اتاق حاج همت که رسیدیم، ایستاد توی درگاهی. نتونست بیاد تو، اشکش رو پاک کرد، چند لحظه صبر کرد، چراغ قوه رو داد دستم و رفت. 🌷حال و هوای هر دومون بود، یه گوشه دنج، روی همون خاک، ایستادم به نماز ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 🌷بعد از نماز مغرب و عشا، همون گوشه دم گرفتم. توی جایی که هنوز می شد صدای نفس کشیدن رو توش شنید. بی خیال همه عالم، اولین باری بود که بی توجه به همه، لازم نبود نگران بلند شدن صدا و اشک هام باشم. توی حس حال و خودم، می خوندم و اشک می ریختم. عزیزترین و زنده ترین حس تمام عمرم، توی اون تاریکی عمیق… 🌷به سفارش آقا مهدی زیاد اونجا نموندم. توی راه برگشت، چشمم بهش افتاد. دویدم دنبالش. ـ آقا مهدی برگشت سمتم ـ آقا مهدی، اتاق آقای کجا بوده؟ با تعجب زل زد بهم 🌷ـ تو رو از کجا می شناسی؟ – کتاب “مرد” رو خوندم. درباره آقای متوسلیان بود. اونجا بود که فهمیدم ایشون از های بزرگ و علم داری بوده برای خودش. برای شهید همت هم خیلی عزیز بوده. تأسف خاصی توی چشم ها و صورتش موج می زد. ـ نمی دونم، اولین بار که اومدم ، بعد از اسارتش بود. بعدشم که دیگه… 🌷راهش رو گرفت و رفت. از حالتش مشخص بود، حاج احمد برای آقا مهدی، فراتر از این چند کلمه بود. اما نمی دونستم چی بگم، چطور بپرسم و چطور ادامه بدم. هم دوست داشتم بیشتر از قبل متوسلیان رو بشناسم و اینکه واقعا چه بلایی سرش اومد؟ و اینکه بعد از این همه سال، قطعا تمام اطلاعاتش سوخته است، پس چرا هنوز نگهش داشتن؟ و … 🌷تمام سوال های بی جوابی که ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود و هر بار که بهشون فکر می کردم، غیر از درد و اندوه، غرورم هم خدشه دار می شد و از این اهانت، عصبانی می شدم.... ✍ادامه دارد...... 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 🌷چند روز از اون ماجرا و خواب گذشته بود. هر بار که می رفتم سر یاد اون خواب می افتادم و ترس وجودم رو پر می کرد. ـ “به کافران بگو خداست که هر کس را بخواهد در گمراهی می گذارد و هر کس را که (به سوی او) بازگردد به سمت خودش هدایت می کند” 🌷تمام این آیات و آیات شبیه شون از توی ذهنم رد می شد: ـ یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ … و ترس بیشتری وجودم رو پر می کرد. 🌷ـ مهران! اون هایی که بدون علم و معرفت و فهم حقیقی دین، وارد چنین حیطه و اموری شدن، کارشون به گمراهی کشید. اگه خواب صادقه نبوده باشه چی؟ تو چی می فهمی؟ کجا می خوای بری؟ اگه کارت به گمراهی بکشه و با سر سقوط کنی، چی؟ امثال شمر و ابوموسی اشعری، ادعای علم و دیانت شون می شد. نکنه سرانجامت بشه مثل اون ها؟ 🌷وحشت عجیبی وجودم رو پر کرده بود. نمی فهمیدم این افکار حقیقیه و مال خودمه؟ یا شک و خطوات شیطانه؟ و شیطان باز داره حق و باطل رو با هم قاطی می کنه؟ 🌷تنها چیزی که کمی آرومم می کرد یک چیز بود: من تا قبل از اون خواب، اصلا گرفتن رو بلد نبودم. یعنی، می تونست یه خواب صادقانه باشه؟ هر چند، این افکار، چند هفته مانع شد حتی دست به قرآن ببرم. صبح به صبح، تبرکی، دستی روی قرآن می کشیدم و از خونه می زدم بیرون. تمام اون مدت، سهم من از قرآن همین شده بود. 🌷امتحانات پایان ترم دوم و سعید داشت دیپلم می گرفت. رابطه مون به افتضاحی قبل نبود. حالا کمتر با دوست هاش بیرون می رفت. امتحان نهایی هم مزید بر علت شده بود. شب ها هم که توی خونه سیستم بود. 🌷می نشست پشت میز به بازی یا فیلم نگاه کردن. حواسم بهش بود، اما تا همین جا هم جلو اومدن، خودش خیلی بود. قبل از امتحان، توی حیاط دور هم بودیم. یکی از بچه ها اعصابش خیلی خورد بود. 🌷ـ لعنت به امتحانات، قرار بود ، بریم * بد رقم دلم می خواست برم، فقط به خاطر این پیشنیاز مسخره نرفتم. و شروع کرد از گروه شون صحبت کردن و اینکه افراد توی کوه به هم نزدیک تر میشن و … ایده فوق العاده ای به نظر می اومد. من، سعید، کوه، ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° 🌷بعد از امتحان حسابی رفتم توی فکر? ـ اگه واقعا کوه رفتن آدم ها رو اینقدر بهم نزدیک می کنه و با هم قاطی میشن، ایده خیلی خوبیه که من و سعید هم بریم کوه. حالا شاید خودمون ماشین نداریم و جایی رو هم بلد نیستم، اما گروه های ، مثل گروهی هم که سپهر می گفت، به نظر خوب میاد. در هر صورت، ایده خوبی برای شروع بود. از طرفی یه فکر دیگه هم توی ذهنم حرکت می کرد: 🌷ـ حالا اگه به جای من، به بقیه نزدیک تر بشه و رابطه مون همین طوری بمونه چی؟ یا اینکه … دل دل کنان می رفتم سمت قرآن، یه دلم می گفت استخاره کن، اما دوباره ترس وجودم رو پر می کرد. 🌷بالاخره دلم رو زدم به دریا، نمی دونم چطور شد اون روز این تصمیم رو گرفتم. وضو گرفتم و بعد از نماز مغرب و ، با هزار سلام و ، برای اولین بار در تمام عمرم، استخاره کردم. 🌷-” و قسم به عصر، که انسان واقعا دستخوش زیان است. مگر افرادی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند و یکدیگر را به حق سفارش کردند و به صبر و شکیبایی توصیه نمودند صدق الله العلی العظیم” قرآن رو بستم و رفتم سجده. 🌷– خدایا! به امید تو، دستم رو بگیر و رهام نکن. امتحانات سعید تموم شد و چند وقت بعد، امتحانات من. شب که برگشت بهش گفتم. 🌷حسابی خوشش اومد، از حالتش معلوم بود ایده حرف نداشت. از دیدن واکنشش خوشحال شدم و امیدوار تر از قبل، که بتونم از بین اون رفیق های داغون، جداش کنم. 🌷خودش رفت سراغ گروه کوهنوردی ای که سپهر پیشنهاد داده بود و اسم من و خودش رو ثبت نام کرد. – انتخاب اولین جا با تو، برای بار اول کجا بریم. 🌷هر چند، انتخاب رو بهش دادم، اما بازم می خواستم موقع ثبت نام باهاش برم اون محیط تعریفی و افراد و مسئولینش رو ببینم. ولی دقیقا همون روز، ساعت کلاسم عوض شد. 🌷سعید خودش تنها رفت. وقتی هم که برگشت با هیجان شروع به تعریف کرد. خیلی خوشحال بودم. یعنی می شد این یه گام بزرگ سمت موفقیت باشه؟ 🌷نماز صبح رو خوندم و چهار و نیم زدیم بیرون. جزء اولین افرادی بودیم که رسیدیم سر قرار. هوا هنوز گرگ و میش بود که همه جمع شدن و من وارد جو و دنیایی شده بودم که حتی فکرش رو هم نمی کردم. . ✍ادامه دارد..... 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
» ✍امام رضا علیه السلام: هرڪس نمیتواند گناهانش را بپردازد بسیار بفرستد زیـــرا صلوات را ڪاملا از بین می‌برد. 📚آثار صادقین ج۱۱ص۲۴۱ http://eitaa.com/cognizable_wan
اگه کـار برا خداس ، پَ گفتنش برا چی‌چیِست:) باهمون‌لهجه‌قشنگ‌اصفهانیش:) | حاج حسین خرازی | شهدا با ذڪر یاد کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥انتشار برای اولین بار 🏴بمناسبت (س) 🎥 تصاویری از باز کردن درب حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) توسط حاج قاسم سلیمانی 🌷 را یاد کنیم با ذکر 🌷
🍀❣🍀 🌺برخلق خوش وخوی صلوات 🌸بر عطر گل روی محمد 🌺در گلشن سر سبز گوييد 🌸بر چهره بوی محمد صلوات 💐🍃هر روزتان متبرک به ذکر پر نور 💐🍃صلـوات بر محمد و آل مطهرش 💖💚💚💖 🍀💛اَللّهُمَ 🍀💛صَلَّ 🍀💛عَلی 🍀💛مُحَمَّدٍ 🍀💛وَآلِ 🍀💛 مُحَمَّد 🍀💛وَعَجِّل 🍀💛فَرَجَهُم 🍀💛وَ اَهلِک 🍀💛عَدُوَّهُم... 🍀💛 اَللّهُــــمَّ 🍀💛عَجـِّل لِوَلیِّکَ 🍀💛الفَـرَج 💜💥💚⭐️♥️🌙 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀❣🍀 🌼🍃جان راتوصفا ده به صفای صلوات 🌻🍃همـراز ملک شـو بـه نــوای صلوات 🌼🍃هرکس که فرستدصلواتی یکبار 🌻🍃ده بار خدا بر او فرستد 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
☘🌼☘🌸☘🌺 🌼بسم الله الرحمن الرحیم 🌼 🍃🌸🍃 برای سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت مهدی (عج) 💟 : سهم هر نفر پنج و ارسال به پنج نفر از محبان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) 💚اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💙اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💖اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💜اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💛اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ لطفا در کانال ها و گروه ها تکثیر کنید تا بیشترین ثواب را ببرید . 🤲 💫💎💖💫💎💖💫 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌼 خیلی کارها می کند ظرف انسان را بزرگ می کند صلوات به آدم قوت می دهد 👌هم در امر و هم در خوشی و ناخوشی به انسان قوت می دهد و بهجت می آورد و را زائل می کند صلوات در راه خدا به انسان خیلی کمک می کند . صلوات هم در بین دعاها برای رفع خستگی و باز شدن نطق و راه افتادن است. هر وقت با یِ خود صحبت می کنی ، اگر دیدی تعطیل شد و نتوانستی حرف بزنی بفرست ، دوباره نطقت باز می شود . ❁اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّـدٍ وآل مُحَمَّد❁ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/cognizable_wan
ارزش یک برای آیت الله بهجت ره: خدا می‌ داند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میّتی هدیه کند چه معنویتی، چه صورتی، چه واقعیتی برای همین یک صلوات است. باید به کمی و زیادی متوجه نباشد، به کیفیت اینها متوجه باشد. اگر برای خدا کسی انفاق کرد، ولو یک پول باشد، و برای خدا انفاق نکرد، هزارها طلا و نقره باشد. اینها فانیات هستند و آنها باقیات هستند. [انسان] هر آن‌ به‌ آن ترقی و رشد می‌ کند، محال است که یک کار خیری برای خدا بکند مغفولٌ‌ عنه باشد؛ «لا یعزُبُ عنه مثقال ذرة» ملائکه خبردار نشوند، کسی ننویسد، ضبط نکند. باید ملتفت باشد! هر خیری و هر شری از هر کسی صادر شود، در آنجا آشکار است. به‌ سوی محبوب، ص ١١٤ http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕋 @saaghaalayn صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلّم 🌞 «یاعلیُّ مَن صَلَّی عَلَیَّ کُلَّ یَومٍ أو کُلَّ لَیلَةٍ وَجَبَتْ لَهُ شَفاعَتی وَ لَو مِن أهلِ الکَبائِر»، یعنی:«ای علی! کسی که هر روز یا هر شب بر من صلوات بفرستد، شفاعتش بر من واجب می‌شود؛ حتی اگر اهل گناه کبیره باشد». 📚جامع الأخبار، ص ۵۹. پ.ن: از این فرصت خوب استفاده کنیم و با این عمل خودمان را نجات دهیم. 🕋 http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🍀 فریاد رسی در قبـر شبلی نقل نموده است : من همسایه ای داشتم که وفات نمود . او را خواب دیدم ،از او پرسیدم : خدا با تو چه کرد ؟ گفت : ای شیخ ! هول های بزرگ دیدم ، و رنج های عظیم کشیدم . از آن جمله به وقت سوال منکر و نکیر ، زبان من از کار باز ماند . با خود می گفتم : واویلاه ، این عقوبت از کجا به من رسید ؟ آخر ، من مسلمان بودم و بر دین اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبیدند. ناگاه شخصی نیکو موی و خوش بوی آمد ، میان من و ایشان حایل شد و مرا تلقین کرد تا جواب ایشان را به نحو خوب بدهم ، از آن شخص پرسیدم : تو کیستی – خدا تو را رحمت کند – که من را از این غصه خلاصی دادی ؟ گفت : من شخصی هستم که از صلواتی که تو بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستادی آفریده شده ام ، و مامورم در هر وقت و هر جا که درمانی به فریادت برسم. آثار و برکات صلوات ص۱۳۱ ‌‌http://eitaa.com/cognizable_wan
علیه السلام: 🔷هیچ عملی در ، برتر و با فضیلت‌تر از بر محمّد و آل محمّد نمی‌باشد. 📕وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۸۱ http://eitaa.com/cognizable_wan
💎💎💎 〰✨🕊🌸༼༼ ﷽ ༽༽🌸🕊✨〰 🔖 فایده بر خاندان پیامبر چیست ❗️آنها ڪه به درود و صلوات ما ❓ ⭕️💠💠💠💠💠⭕️ ✅ ✍در این شکی نیست که فرستادن صلوات بر پیامبر گرامی و اهل بیت ایشان از جمله اعمالی است که بسیار مورد توصیه و سفارش قرار گرفته است . 📌در روایتی آمده است ؛ « در میزان اعمال انسان هیچ چیز سنگین تر از صلوات بر محمد و آل او نمی باشد»(1) 💠پیامبر گرامی فرمود: « هر کس از روی ایمان و رسیدن به پاداش الهی بر من ( و اهل بیتم ) صلوات بفرستد تمام گناهانش بخشیده می شود و او پس از آن اعمالش را از نو شروع کند»(2) 📌امام رضا علیه السلام فرمود: « هر کس نمی تواند عملی انجام دهد تا کفاره گناهانش باشد پس بر محمد و آل او فراوان صلوات بفرستد زیرا صلوات تمام گناهان را محو می کند»(3) 💠صلوات هر گاه به خداوند نسبت داده شود و بگوییم خداوند صلوات می فرستد به معنای فرستادن رحمت است و هر گاه به فرشتگان و مومنان منسوب شود به معنای طلب رحمت است.( 4) 📌فلسفه صلوات فرستادن بر پیامبر و اهل بیت ایشان روشن است ؛ 1⃣هدف از صلوات بر آن بزرگواران این است که مقام شامخ آنها و برنامه های اسلامی و روش دینی آنان متروک نشود . ادامه صلوات بر آنان رمز بقای اسلام و نام مبارک آنان است . 2⃣صلوات و درود سبب می شود که ما به مقام والای آن حضرات بیشتر آشنا شویم و از اخلاق و اعمال و صفات آنان الگو بگیریم و از این طریق نفوس خود را پاک کنیم لذا در بعضی تعبیرات آمده است که صلوات بر پیامبر گرامی و اهل بیت ایشان باعث پاکیزگی اخلاق و طهارت اعمال و ریزش گناهان ما می شود . 💠در زیارت جامعه کبیره می خوانیم؛ « خداوند صلوات ما را بر شما و ولایت ما را نسبت به شما سبب پاکیزگی اخلاق و طهارت نفوس و نمو و رشد معنوی و کفاره گناهان ما قرار داده است»(5) 3⃣صلوات و درود بر پیامبر و آل او ، رحمت تازه ای را بر روح پاک آنها فرو می فرستد و از آنجا که آنها منبع و واسطه فیض هستند از سوی آنها به امت سرازیر می شود .بنابراین درود و رحمت بر آنها درواقع درود و رحمت بر خود ما است . 4⃣صلوات و فرستادن درود بر آن بزرگواران نوعی حق شناسی و قدر دانی و تشکر از زحماتی است که برای هدایت امت کشیده اند و بی شک این حق شناسی و قدر دانی اجر و پاداش الهی دارد . 5⃣با توجه به این که سیر تکاملی انسان هیچ حد و مرزی را نمی شناسد و به سوی نامتناهی پیش می رود و تنها کمال مطلق خداوند است ، روشن می شود که فرستادن صلوات بر پیامبر و اهل بیت ایشان لغو و بی فائده نمی باشد و سبب می شود فیوضات و عنایات تازه الهی بر آنان وارد شود .(6) 📚(1)الکافی ج2 ص494 📚(2)ثواب الاعمال ص186 📚(3)عیون الاخبار ج1 ص294 📚(4)تفسیر نمونه ج17 ص416 📚(5)زیارت جامعه کبیره 📚(6)پیام امام امیر المومنین ج3 ص196 ⠀ ⠀ོ ⠀⠀⠀🕊⠀⠀⠀⠀ ⠀ོ ⠀ོ⠀🦋 ⠀⠀ ⠀ོ ⠀⠀⠀ ⠀⠀ོ ⠀ ╭═━⊰🍃🌺🌸🍃⊱━═╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰═━⊰🍃🌺🌸🍃⊱━═╯ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌺``╯ ┗``╯ \╲‌
✅بهتر از این پیدا نخواهید کرد! 🔸️از مرحوم سؤال شد که «در میان اذکاری که شما می‌دانید و در روایات و جاهای دیگر، وارد شده، به نظر شما کدام ذکر، مهمتر است؟» ایشان خیلی صریح و بی‌تردید فرمودند: « ذکر . ما که گشتیم چیزی بهتر از این ذکر پیدا نکردیم؛ شما بگردید ولی بهتر از این پیدا نخواهید کرد» 🔸️برای جلسه ختم صلوات [تعداد هم] آنچه معروف است همین چهارده هزار تاست. ان شاءالله برای رفع این بلا؛ بلکه همه بلاها خوب است.
💙 چهار حدیث زیبا از ❶ با صدای بلند صلوات فرستادن ، نفاق را بر طرف می کند 📘 ثواب الاعمال ص ۱۹۰ ❷ هر کس یک مرتبه صلوات بفرستد ، خدا درِ عافیت را بر او می گشاید.‌ 📘 جامع الاخبار ص ۶۷ ❸ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)به حضرت علی (علیه السلام) فرمود : هر کس بر من صلوات بفرستد شفاعت من بر او واجب می شود 📘 جامع الاخبار ص ۶۷ ❹ یکی از آداب فرستادن صلوات این است که دل با زبان موافقت نماید ، به این معنا که از روی غفلت زبان را به گفتن صلوات حرکت ندهد 📘 شرح صلوات ج ۱۱۶ ✨اللّٰهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ 💙وآل مُحمّد ✨وَ عَجّل فَرَجهُم •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈• http://eitaa.com/cognizable_wan •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
🔷شروع بعضى از مناجات‏ها و دعاها با است،زيرا در آن‏ها تقاضاهايى ازخداوند سبحان وجود دارد، از اين رو روايات، صلوات را براى پيامبر اكرم ـ صلّى‏ اللّه‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم ـ و اهل بيت گرامى‏ اش ـ عليهم‏ السّلام ـ بيان كرده‏ اند، كه موجب استجابت دعا است. چنان كه امام صادق ـ عليه‏ السّلام ـ مى‏ فرمايد: «همواره ممنوع است (استجابت نمى‏ شود) تا اين كه بر محمّد و آل محمّد صلوات فرستاد شود.» و در حقيقت از اين طريق، را براى خود طلب مى‏ كنيم چون ايشان رحمت كامل حق تعالى هستند: «وَالرَّحْمَةُ الْمَوصُولَة.» و [شما] رحمت وصل شده به خداوند هستيد. 🔷امام صادق ـ عليه‏ السّلام ـ مى‏ فرمايد: «شخصى نزد پيامبر اكرم ـ صلّى‏ اللّه‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم ـ آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! من يك سوم صلواتم را براى شما قرار مى‏ دهم. خير، بلكه نصف آن را قرار مى‏ دهم، نه بلكه تمامى آن را براى شما قرار مى‏دهم. رسول خداـ صلّى‏ اللّه‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم ـ فرمود: در اين هنگام نيازهاى دنيا و آخرت تو كفايت مى‏شود.» 🔶راوى در روايت ديگرى معناى قرار دادن تمام صلوات براى رسول خدا(ص) را از امام صادق ـ عليه‏ السّلام ـ سؤال مى‏ كند، حضرت مى‏ فرمايد: «اين كه آن حضرت را نزد هر حاجتى مقدم بدارد و از خداوند ـ عزّوجلّ ـ چيزى نخواهد، مگر اين كه به پيامبر اكرم (ص) شروع كند و بر او درود فرستد،سپس از خدا حوايجش را بخواهد.» 🌸 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍀 برچهره ی همچو ماه «»🌸صلوات🍀 بر جذبه هر نگاه «»🌸صلوات🍀 ما را نَبُود چو هدیه ای درخور او بفرست به پیشگاه«»🌸صلوات🍀 💐 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠 از کارهای قشنگی که محبت همسرتان را در دل شما زیاد می‌کند و نیز او می‌شوید این است که بعد از نماز و اوقات دیگر برای سلامتی، عاقبت‌ بخیری و یا رفع گرفتاری‌هایش کنید و حتی بدهید. 💠 گاهی به او بگویید برایت، نذر کرده‌ام. 💠 برایش با پیامک بنویس وقتی از خانه می‌روی برایت آیت‌الکرسی می‌خوانم. 💠 حمایت‌های معنوی، زندگی را و لذت‌بخش می‌کند. چنین خانه‌ای برای همسر، و محل آرامش است. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan 🌺🌹🍀❤️🍀🌹🌺
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ به اتاقش رسید... صدای یاشار می امد، خبرهایی میداد.!که خرید حلقه رفتند،..که برای سالن چه کردند...حوصله هیچکس را نداشت. همزبانی نداشت بجز علی.😔 بدون اینکه لباسش را عوض کند.. روی صندلی که پشت میز کامپیوترش بود نشست.آرنجهایش را روی پاهایش، و سرش را در حصار دستانش برده بود.کلافه بود.😣 با دستانش صورتش را پوشاند... چند فرستاد. کمی شده بود.بلند شد لباسش را عوض کرد.✨باید میگرفت تا علاوه بر ، هم آرام شود..✨ با لبخند از اتاق بیرون رفت... دیگرصدایی در خانه نبود.آرام به سمت آشپزخانه رفت.مراقب بود سر و صدا نکند، را بهم نریزد. آب را کمی باز کرد..! 🍀نگاهش به آب افتاد. ✨اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى جَعَلَ الْمآءَ طَهُوراً وَلَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً✨ستایش خداى را که آب را پاک کننده قرار داد، و آن را ناپاک نگردانید. 🍀دستش را زیر آب نبرده بود. ✨بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنَ التَّوّابينَ وَاجْعَلْنى مِنَ الْمُتَطَهِّرينَ.✨ به نام خدا، و به ذات خدا، خدایا مرا از توبه کنندگان، و پاکى طلبان قرار ده. 🍀شستن را آغاز کرد. ✨اَللّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهى يَوْمَ تَسْوَدُّ فيهِ الْوُجُوهُ وَلا تُسَوِّدْ وَجْهى يَوْمَ تَبْيَضُّ فيهِ الْوُجُوهُ✨خدایا چهره ام را سپید کن، روزى که چهره ها سیاه مى شود، و چهره ام را سیاه مکن، روزى که چهره ها سپید مى گردد. 🍀آب بر روی دست راستش ریخت. ✨اَللّهُمَّ اَعْطِنى كِتابى بِيَمينى وَالْخُلْدَ فِى الْجِنانِ بِيَسارى وَحاسِبْنى حِساباً يَسيراً✨ خدایا پرونده ام را به دست راستم بده، و نامه جاوید بودن در بهشت را به دست چپم، و حسابم را به حسابى آسان رسیدگى کن. 🍀برای شستن دست چپ گفت: ✨اَللّهُمَّ لا تُعْطِنى كِتابى بِشِمالى وَلا مِنْ وَرآءِ ظَهْرى وَلا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً اِلى عُنُقى وَاَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّيرانِ✨خدایا پرونده ام را به دست چپم وا مگذار، و از پشت سرم در اختیارم قرار مده، و آن را بسته به گردنم ننما، و از پاره هاى آتش به تو پناه مى برم. 🍀صاف ایستاد. چشمانش را بست. مسح سر را کشید. ✨اَللّهُمَّ غَشِّنى رَحْمَتَكَ وَبَرَكاتِكَ. ✨ خدایا رحمت و برکاتت را بر من بپوشان. 🍀پاهایش را مسح کرد. ✨اَللّهُمَّ ثَبِّتْنى عَلَى الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فيهِ الاَْقْدامُ وَاجْعَلْ سَعْيى فيما يُرْضيكَ عنّى يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ✨خدایا مرا بر صراط ثابت بدار، روزى که قدمها مى لغزد، و کوششم را در انچه تو را از من خشنود مى کند قرار ده، اى داراى بزرگى و اکرام. وضویش که تمام شد نفسی عمیق کشید. و در حالیکه به اتاقش برمیگشت آرام زیرلب گفت : ✨اَللّهُمَّ اِنّى أَسْئَلُكَ تَمامَ الْوُضُوءِ وَتَمامَ الصَّلوةِ وَتَمامَ رِضْوانِكَ وَالْجَنَّةَ. ✨ خدایا از تو مى خواهم کمال وضو، و کمال نماز، و کمال خشنودى ات و بهشت را. ✨اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ ستایش خاص خداى پروردگار جهانیان است. با 💎 بسمت اتاقش رفت... وبا لبخندی حاکی از و بخواب رفت..😊😴 ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
✅تنها ڪسے ڪه در قیامت حسرت نخواهد خورد! ✍از امام صادق علیه السلام پرسیدند: یوم الحسره،ڪدام روز است ڪه خدا مے فرماید: "بترسان ایشان را از روزحسرت"حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است ڪه حتے نیڪوڪاران هم حسرت مے خوردند ڪه چرا بیشتر نیڪے نڪردند. پرسیدند: آیا ڪسے هست ڪه در آن روز حسرت نداشته باشد؟ حضرت فرمودند: آری،ڪسی ڪه در این دنیا مدام بر رسول خدا فرستاده باشد. 📚وسائل الشیعه ج۷،ص۱۹۸ 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🕊رمان قسمت تمام طول راه تا مزار رو گریه کردم وقتی رسیدم مزار پاشووووو محسن😭😭😭😭 پاشو که همه عالم و ادم دارن حرف ازدواج منو حسن رو میزنن😔😭 مردم چه میفهمن چقدر سخته تو اوج جوانی بیوه شدن😔😭 فقط کافیه با یه آقا تو کوچه خیابون صحبت کنی اون وقت چه فکرایی در موردت میکنن ازدواج کنی میگن منتظر بود شوهرش بمیره شوهر کنه ازدواج نکنه میگن کیو زیر سر داره که شوهر نمیکنه مادر شهید، پدر شهید ، خواهر شهید ، برادر شهید، فرزند شهید بودن سخته خیلی هم سخته ولی شهید بودن سخت تره چرا که سایه مردی سرت نیست😔 مردم چه خبر دارن از همسران شهدایی که برای بودن در کنار فرزندشون مجبور به ازدواج با برادر شوهرشون شدن؟😔💔 همسران شهدایی که از طرف خانواده شهید خیلی اذیت شدن ولی بخاطر فرزندشون تحمل کردن داشتم با محسن حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد اسم داداش حسن روی گوشی نمایان شد -الو سلام زنداداش کجایی؟ -پیش مَردَم😍 جایی که کسی جرات نمیکنه بهم پیشنهاد ازدواج با برادرشوهرمو رو بده😒😡 داداش حسن:میام اونجا من چند دقیقه دیگه حسن سر به زیر شروع کرد به حرف زدن : من شرمندتم زنداداش باید خیلی زودتر این موضوع رو خودم پیگیری میکردم دستام شروع کرد به لرزیدن **حقیقتش من یکی از هم دانشگاهی های خانمم رو زیر نظر دارم برای ازدواج همین امشب این موضوع رو مطرح میکنم تا شما هم خلاص بشی از این موضوع تا رسیدن ، هم من هم حسن آقا ساکت بودیم شب بعد از شام حسن رو به همه گفت : لطفا چند دقیقه همه بشینید تو این مدت خیلی از گوشه کنار به گوشم رسوندن که زنداداشت جوانه عقدش کن ولی زینب خانم همیشه همون زنداداش کوچولوی من میمونه ازتون میخوام برای پایان این حرفای صد من یه غاز فردا زنگ بزنید خونه خانم زارع و هماهنگ کنید برای خواستگاری میخوام روز چهلم محسن همه بفهمن من نامزد کردم تا دیگه اسم ناموس برادر شهیدم نقل دهان ها نباشه😡😒 همون فردا شب حسن و سمانه بهم محرم شدن روزهای پایانی بارداری بیشتر محتاج بودن محسن بودم. فقط مجلس چهلم یه نفر بلند گفت : معلوم نیست چیه که حتی برادر شوهرشم حاضر نشد باهاش ازدواج کنه آااااااااااخ همین حرف باعث شد که حالم بد بشه ماااااااامان😭 نفهمیدم چی شد وقتی چشمام رو باز کردم مامانم گفت : پسرت صحیح و سالم دنیا اومد😍😊😁 تموم شد . پسرم دنیا اومد و حالا سایه یه مرد محرم بالای سرم هست محسن پسرمون اومد❤️😍 سخت بود بدون تو ولی قول میدم حسینمون رو یه سرباز بزرگ کنم برای آزاد سازی قدس😍😭 *پایان* شادےروح شهدا 🕊🌸 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ قدم‌هایی برای خودسازی یاران ✨امـــــام زمــــــان✨ عج الله تعالی فرجه الشریف ⇦قدم اول: نماز اول وقت ⇦قدم دوم: احترام به پدرومادر ⇦قدم سوم: قرائت دعای عهد ⇦قدم چهارم: صبر در تمام امور ⇦قدم پنجم:وفای به عهد با امام زمان ⇦قدم ششم: قرائت روزانه قرآن ⇦قدم هفتم:جلوگیری از پرخوری وپرخوابی ⇦قدم هشتم: پرداخت روزانه صدقه ⇦قدم نهم: غیبت نکردن ⇦قدم دهم: فرو بردن خشم ⇦قدم یازدهم: ترک حسادت ⇦قدم دوازدهم: ترک دروغ ⇦قدم سیزدهم: کنترل چشم ⇦قدم چهاردهم: دائم الوضو ‌⇦قدم پانزدهم: محاسبه نفس 🍃أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🍃 🌸برای تعجیل در امر فرج🌸 ❖ ❖ ‌ http://eitaa.com/cognizable_wan
♦️پیرمرد و بوی عطر بهشتی❗️ 🌟حضرت حاج آقا محقق داماد آیت الله العظمی گلپایگانی: 🔆مرحوم آخوند ملاعلی همدانی فرمود: روزی پیرمردی برای حساب خمس پیش من آمد 🦋متوجه شدم که از آن پیر مرد بوی عطر عجیبی به می رسد که تا به حال نظیر آن را استشمام نکرده ام از آن پیرمرد پرسیدم که ای پیرمرد از چه عطری استفاده می کنی؟ 🍂گفت: حضرت آیت الله ، این داستانی دارد که تا به حال برای کسی نگفته ام اما چون شما مولا و آقای ما هستی برایتان تعریف می کنم ✨شبی در عالم خواب ، به محضر مقدس آقا رسول الله (ص) مشرف شدم آن حضرت نشسته بودند و حدود ده یا بیست نفر اطراف ایشان حضور داشتند و من هم در آن مجلس بودم 🍃آن حضرت فرمود: کدام یک از شما بر من زیاد صلوات می فرستید؟ من خواستم بگویم که من زیاد صلوات می فرستم ، اما ساکت شدم 💫بار دوم پرسید ؛ باز هم کسی جواب نداد دفعه سوم ، حضرت فرمود: کدام یک از شما بر من زیاد صلوات می فرستید؟ ✨خواستم بگویم من ، با خودم فکر کردم شاید دیگران بیشتر از من می فرستند 🌸دیدم وجود نازنین حضرت رسول (ص) ایستادند و به من فرمودند: شما بر من زیاد صلوات می فرستید و لبان مرا بوسیدند. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan