📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🔴 زن بسیار زیبایی که هیچ کس او را نمی دید.
زن زیبایی با مرد زاهد و مومنی ازدواج کرد. مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت.
روزی تحمل زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من توجه بیشتری از تو می خواهم، زر و زیور می خواهم!
مرد در خانه را باز کرد و رو به زن گفت: برو هر جا دلت می خواهد!
زن با نا باوری از خانه خارج شد، درحالیکه آرایش کرده بود و با زیبایی ذاتی اش کاملا جذاب و دلفریب شده بود!
زن در کوچه ها و خیابانها شروع به قدم زدن کرد تا خود را به غربا نشان دهد. اما نهایتا نا امید غروب به خانه بازگشت.
مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد.
زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟
مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید!
زن باز هم متعجب گفت: مگر مرا تعقیب کرده بودی؟
مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت:
🏷تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یک بار که در کودکی چادر زنی را کشیدم.
چون به ناموس مردم نگاه نکردم، کسی هم به ناموس من نگاه نخواهد کرد.
http://eitaa.com/cognizable_wan
📚مجموعهشهرحکایات
🔴ناسپاس و ناشکر نباشیم!!
✅چقدر بیانصافی است که انسان بعد از اینکه تصادف کرد و دو نفر از بستگانش کشته شدند و دو نفر زخمی شدند، میگوید خدا خیلی رحم کرد!!
⚠️ببینم، پنجاه سال که تصادف نکردی و همه سالم بودید، خدا رحم نکرده بود و حالا رحم کرد؟
🔮اینکه وقتی پس از تحمّل ضایعات و خسارات متعدّدی در یک حادثه جان سالم به در میبریم، میگوییم خدا رحم کرد...
⁉️ آیا کفران همهی رحمتهایی نیست که خداوند از اوّل عمر شامل حال ما ساخته است؟ آیا فقط در همین یک مورد خدا رحم کرد و تا به حال رحم نکرده بود؟
🔰سالها سلامتی و اعضای کامل و سالمت را پای خدا ننوشتی، ولی وقتی مریض شدی و مدّتها درد کشیدی و بهتر شدی، میگویی خدا سلامتی داد؟
💚بزرگی خدا نگذاشت او را ببینی و پای او بنویسی....
🌹پس در همه حال شاکر و قدردان الطاف همیشگی خداوند باشیم ...
📒 مرحوم دولابی
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
📕#داستان_طنز
زنی به شوهرش گفت: وقتی من مردم، چند وقت بعد زن میگیری؟
مرد گفت: وقتی خاک قبرت خشک شد!
زن گفت: آیا قول میدهی؟
مرد گفت: بله قول میدهم!.
بعد از اینکه زنش فوت کرد، هر روز مرد میرفت سر قبر تا ببیند خاکش خشک شده یا نه، تا یکسال دید که خشک نمیشود تا اینکه یک روز عصر رفت دید که برادر زنش داره روی قبر آب میریزه!
سؤال كرد: چکار میکنی؟
برادر زنش گفت: وصیت خواهرم را اجرا میکنم که هر دو روز بر روی قبرش آب بریزم!!!
اینست مکر زنان...
زنده بلا، مرده ش هم بلاست.. 😂
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
پنج راز طلایی آرامش
1⃣ قضاوت دیگری تاثیری بر زندگی من ندارد .
2⃣ مردم وظیفه ندارند مرا درک کنند .
3⃣ از کسی در برابر لطفی که به او میکنم توقعی ندارم وگرنه این لطف را در حق او نمیکنم .
4⃣ کسانی که رفتار ناجوانمردانه با من داشته اند توسط کائنات مجازات خواهند شد هر چند من هرگز متوجه نشوم.
5⃣ دنیا سخاوتمندتر از آن است که موفقیت کسی ، راه موفقیت مرا تنگ کند...
http://eitaa.com/cognizable_wan
#تغذیه_کمکی
فرنی جو دو سر برای کودکان #6تا 9 ماه
#جو_دو_سر سرشار از مواد مغذی مانند فیبر، کلسیم، پروتئین و تا حدی ویتامین B است.
مواد لازم:
🔻 1/4پیمانه جو دوسر
🔻آب جوشیده
🔻شیرمعمول کودک
طرز تهیه:
جو دو سر را آسیاب کنید تا تبدیل به آرد شود.
۱/۴ پیمانه جو دوسر را آسیاب نموده و در۱ یا ۲ پیمانه آب در حال جوش بریزید.
بگذارید ۱۰ دقیقه بپزد و بطور مداوم هم بزنید.
سپس آن را با شیر مادر و یا شیرخشک مخصوص به غلظت دلخواه در آورید.
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴زوج هایی که پشت به هم می خوابند:
طبق آمار ۵۰درصد زوجین به حالت پشت به هم می خوابند که شاید فکر کنید این دسته از افراد زندگی خوبی نداشته باشند اما روانشناسان و محققان این فرضیه را کاملا رد می کنند و به عقیده ی آنها که البته طبق مطالعات ارائه شده است زوجینی که پشت به هم می خوابند زندگی مستحکم و روابطی محکم دارند . این گروه به یکدیگر وابسته نیستند اما زندگی گرمی را تجربه می کنند.
خوابیدن زوج ها یکی پشت به دیگری:دسته از زن و شوهرها به این حالت می خوابند که یکی دیگری را از پشت بغل می کند ، شاید تا حدودی بتوان نوع رابطه ی این زوجین را حدس زد که یکی بیشتر از دیگری حسی را در خود دارد. به گفته ی محققان این تحقیق فردی که همسرش را دراین حالت خوابدر آغوش می گیرد نسبت به همسرش حس حمایتی بیشتری دارد.
❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
💉💉💉💉💉💉💉💉💉
🔹اگر سلامتیتان را دوست دارید، این عددها را به خاطر بسپارید
👈 فشار خونتان باید 120 روی 80 باشد
👈 سطح قند خون باید کمتر از 6 درصد باشد
👈 هر شب باید 7 تا 8 ساعت بخوابید
👈 روزی 3 وعده غلات کامل بخورید
👈 هر 3 سال یک بار تست پاپ اسمیر انجام بدهید
👈 روزی 7 تا 8 وعده میوه و سبزی بخورید
👈 در هفته 150 دقیقه ورزش کنید
👈 3 بار در هفته ماهی بخورید
👈 کلسترولتان کمتر از 200 میلی گرم در دسی لیتر باشد.
❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
❌ ريیس بازی ممنوع
با شوهرتون اصلا دستوری صحبت نکنین...
اولا: اینکه مردها از اینکه از خانم شون دستور بشنون خوششون نمیاد
دوما: اینکه دستوری صحبت کردن از لطافت زنانه تون کم میکنه.
از حرف هایی مثل؛ عزیزم، ممکنه ، میشه ،لطف میکنی ... استفاده کنین.
استفاده از این کلمات حرفتون رو موثر میکنه.
❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
ﻋﺎﺷﻖ ﺍﻭﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ:
ﺑﻪ ﻳﻪ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﻣﻴﮕﻦ:
ﮐﺴﻲ ﺍذیتت ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﮕﻮ!
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻢ ﻣﻴﮕﻪ:
ﻋﺰﻳﺰﻡ ﻳﮑﻲ ﺍﺫﻳﺘﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻓﺤﺸﻢ ﺩﺍﺩﻩ!
ﭘﺴﺮﻩ ﻣﻴﮕﻪ:
ﻭﻟﺸﻮﻥ ﮐﻦ ﮔﻠﻢ، ﻣﺮﻳﻀﻦ...!!!😐😐😂😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
حس اون ميلياردری و دارم که رفت پورشه مشکی بخره نداشت مجبور شد سفید بخره ،
منم الان رفتم چیپس سرکه نمکی بخرم نداشت فلفلی خریدم ، حس بدیه😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
حیفنون باباش میمیره داشت گریه میکرد،تلفنش زنگ میخوره ،
جواب که میده یهو گریه هاش بیشتر میشن...
میگن کی بود جریان چیه!؟؟
میگه پشت سر هم داریم بد میاریم! خواهرم بود...اونم باباش مرده...😂
😂😂😂😂😂😂😂😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
دختره تو ایتا اسمشو گذاشته بود
(نرسيده به دريا 🌊) 😳
گفتم يعني چي؟
گفت : خيلي بي سوادي يعني ساحل ديگه 😐
من سرمو کجا بکوبم مرگم طبيعي جلوه کنه؟😂
😂😂😂😂😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
✫⇠قسمت :9⃣3⃣2⃣
#فصل_هفدهم
از طرفی حرف های صمد نگرانم کرده بود.
فردا صبح، صمد زودتر از همه ما از خواب بیدار شد. رفت نان تازه و پنیر محلی خرید. صبحانه را آماده کرد. معصومه و خدیجه را بیدار کرد و صبحانه شان را داد و بردشان مدرسه. وقتی برگشت، داشتم ظرف های شام را می شستم. سمیه و زهرا و مهدی هنوز خواب بودند. آمد کمکم. بعد هم رفت چند تا گونی سیمان را که توی سنگر بود، آورد و گذاشت زیر راه پله. بعد رفت روی پشت بام را وارسی کرد. بعد هم رفت حمام. یک پیراهن قشنگ برای خودش از مکه آورده بود. آن را پوشید. خیلی بهش می آمد.
ظهر رفت خدیجه و معصومه را از مدرسه آورد. تا من غذا را آماده کنم، به درس خدیجه و معصومه رسیدگی کرد. گفت: «بچه ها! ناهارتان را بخورید. کمی استراحت کنید. عصر با بابا می رویم بازار.»
بچه ها شادی کردند. داشتیم ناهار می خوردیم که در زدند. بچه ها در را باز کردند. پدرشوهرم بود. نمی دانم از کجا خبردار شده بود صمد برگشته.
گفت: «آمده ام با هم برویم منطقه. می خواهم بگردم دنبال ستار.»
صمد گفت: «بابا جان! چند بار بگویم. تنها جنازه پسر تو و برادر ما نیست که مانده آن طرف آب. خیلی ها هستند.
ادامه دارد...✒️
❃↫✨« ِ »✨↬❃
✫⇠قسمت :0⃣4⃣2⃣
#فصل_هفدهم
منتظریم ان شاءالله عملیاتی بشود، برویم آن طرف اروند و بچه ها را بیاوریم.»
پدرش اصرار کرد و گفت: «من این حرف ها سرم نمی شود. باید هر طور شده بروم، ببینم بچه ام کجاست؟! اگر نمی آیی، بگو تنها بروم.»
صمد نگاهی به من و نگاهی به پدرش کرد و گفت: «پدر جان! با آمدنت ستار نمی آید این طرف. اگر فکر می کنی با آمدنت چیزی عوض میشود یاعلی، بلند شو همین الان برویم؛ اما من می دانم آمدنت بی فایده است. فقط خسته می شوی.»
پدرش ناراحت شد. گفت: «بی خود بهانه نیاور من می خواهم بروم. اگر نمی آیی، بگو. با شمس الله بروم.»
صمد نشست و با حوصله تمام، برای پدرش توضیح داد جسد ستار در چه منطقه ای جا مانده. اما پدرش قبول نکرد که نکرد. صمد بهانه آورد شمس الله جبهه است.
پدرش گفت: «تنها می روم.»
صمد گفت: «می دانم دلتنگی. باشد. اگر این طور راضی و خوشحال می شوی، من حرفی ندارم. فردا صبح می رویم منطقه.»
پدرشوهرم دیگر چیزی نگفت؛ اما شب رفت خانه آقا شمس الله، گفت: «می روم به بچه هایش سری بزنم.»
ادامه دارد...✒️
🍃🍃
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینا برن عصر جدید صددرصد مقام میارن 😂😂😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رقابت حساس مسابقه دوی نی نی ها😍
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا موزه لوور پاریس بخش ایران باستان است. شکوه و عظمتی که بجای اینکه در ایران باشد در خارج از این مرزها به نمایش درمیآید...
شايد براتون سوال باشه كه آثار ايرانى چجورى از موزه هاى خارجى سر درآورده؟!
در خاطرات مادام دیولافوا؛ باستان شناس فرانسوی در قرن ١٩ آومده:
"در لنگر گاه بندر بوشهر تعداد 327 صندوق به وزن 500 تن! در انبار ناو جا گرفتند! برای حمل و نقل این بار دچار مشقت و رنج فراوان گردیده بودیم؛گنجینه باستانی که نمی توان قیمتی برای آن تعیین نمود به دست آوردیم!"
http://eitaa.com/cognizable_wan
✏️اشک خدا
🍁🍂🍃
🍂🍃
🍁
زن نابینا کنار تخت پسرش در بیمارستان نشسته بود و می گریست. فرشته ایی فرود آمد و رو به زن گفت: ای زن من از جانب خدا آمده ام.
رحمت خدا برآن است که تنها یکی از آرزوهای تو را برآورده سازد, بگو از خدا چه می خواهی؟
زن رو به فرشته کرد و گفت: از خدا می خوام پسرم رو شفا بده.
فرشته گفت: پشیمان نمی شوی؟
زن پاسخ داد: نه!
فرشته گفت: پسرت اینک شفا یافت ولی تو می توانستی بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی!
زن لبخندی زد و گفت: تو درک نمی کنی!
سالها گذشت و پسر بزرگ شد. او آدم موفقی شده بود و مادر موفقیت های فرزندش را با عشق جشن می گرفت.
پسر ازدواج کرد و همسرش را بسیار دوست داشت. روزی رو به مادرش کرد و گفت: مادر نمی دونم چطور بهت بگم ولی زنم نمی تونه
با شما یه جا زندگی کنه می خوام یه خونه برات بگیرم تا شما برید اونجا.
مادر رو به پسرش گفت: نه پسرم من می خوام برم خونه ی سالمندان زندگی کنم , آخه اونجا با هم سن و سالای خودم زندگی می کنم و راحت ترم.
و زن از خانه بیرون آمد ، کناری نشست و مشغول گریستن شد.
فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت: ای زن دیدی پسرت با تو چه کرد؟ حال پشیمان شده ایی؟ می خواهی او را نفرین کنی؟
مادر گفت: نه پشیمانم و نه نفرینش می کنم. آخه تو چی می دونی؟
فرشته گفت: ولی باز هم رحمت خداوند شامل حال تو شده است و می توانی آرزویی بکنی. حال بگو؟ می دانم که بینایی چشمانت را از
خدا می خواهی ، درست است؟
زن با اطمینان پاسخ داد: نه!
فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟
زن جواب داد: از خدا می خوام عروسم زن خوب و مادر مهربونی باشه و بتونه پسرم رو خوشبخت کنه آخه من دیگه نیستم تا مراقب پسرم باشم.
اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و از اشک هایش دو قطره در چشمان زن ریخت و زن بینا شد.
هنگامی که زن اشک های فرشته را دید از او پرسید: تو گریه کردی؟ مگه فرشته ها هم گریه می کنن؟
فرشته گفت: بله ، ولی تنها زمانی اشک می ریزیم که خدا گریسته باشد!
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💟 زن، بایـد شادی آفرین خانه باشد.☺️
سنگ صبور خانه، زن است و همیشه بایستی نبض #عواطف و جو اخلاقی خانه را معتدل نگاه دارد.
✨ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) زنی را شایسته و پرسود می داند که هرگاه مرد به او نگاه کند، #شادمان شود.
✔️ پس گره از ابرو باز کنید، و با استقبال گرم و صورت خندان، گلهای محبت را در زندگی شکوفا کنید...💖
✨امير المؤمنين امام علی(عليه السلام )می فرمایند:
زن گل است؛ پس همچون گل شکفته در گلستان خانواده، شادی آفرین باشید.
http://eitaa.com/cognizable_wan
#حدیث #اخلاقی
#ترفند_زنان_باهوش
❌هيچكس از خودتان مهمتر نيست
👈🏻خودتان را در اولویت قرار دهید
بدانید بانوان در خانواده نقشی محوری دارند.
🔴اگر حال شما خوب باشد،حال همه خوب است.🔴👈🏻پس به خودتان اهمیت بدهید.
❌آنچه باید در اولویت زندگی تان قرار دهید توجه به سلامت خودتان است.
👈🏻برای خودتان زمان بگذارید.
به عنوان مثال اگر احساس می کنید که رنگ كردن موهايتان حالتان را خوب می کند،
این کار را انجام دهید.مهم نیست دلتان چه می خواهد، نیازهای شما مهمترین چیز است و نباید برای برطرف کردن آنها شرمنده باشید.
http://eitaa.com/cognizable_wan
#آیین_همسرداری
سه خطای بزرگ هستی:
۱-ابلیس از روی تکبر از فرمان خدا
سرپیچی کرد و رانده شد
۲-آدم همه نعمتی داشت اما از میوه ممنوعه خورد و همه چیزرا از دست داد
۳-قابیل برادرش راکشت تا دارائیش را غصب کنه و منفور عالم شد
نتیجه:
♦️مغرور باشی رانده میشی
♦️طمع کنی همه چیزتو از دست میدی
♦️حسود باشی منفور عالم میشی
❣✨❣
به کانال ما بپیوندید(ایتا)👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
✫⇠قسمت :1⃣4⃣2⃣
#فصل_هفدهم
بچه ها که دیدند صمد آن ها را به بازار نبرده، ناراحت شدند. صمد سربه سرشان گذاشت. کمی با آن ها بازی کرد و بعد نشست به درسشان رسید. به خدیجه دیکته گفت و به معصومه سرمشق داد. گوشه ای ایستاده بودم و نگاهش می کردم. یک دفعه متوجه ام شد. خندید و گفت: «قدم! امروز چه ات شده. چشمم نزنی! برو برایم اسپند دود کن.»
گفتم: «حالا راستی راستی می خواهی بروی؟!»
گفت: «زود برمی گردم؛ دو سه روزه. بابا ناراحت است. به او حق بده. داغ دیده است. او را می برم تا لب اروند؛ جایی که ستار شهید شده را نشانش می دهم و زود برمی گردم.»
به خنده گفتم: «بله، زود برمی گردی!»
خندید و گفت: «به جان قدم، زود برمی گردم. مرخصی گرفته ام. شاید دو سه روز هم نشود. حالا دو تا چای بیاور برای حاج آقایتان. قدر این لحظه ها را بدان.»
🔸 فصل هجدهم
فردا صبح زود پدرشوهرم آمد سراغ صمد. داشتم صبحانه آماده می کردم. گفت: «دیشب خواب ستار را دیدم. توی خواب کلافه بود. گفتم ستار جان! حالت خوب است؟! سرش را برگرداند و گفت من صمدم. رفتم جلو ببوسمش، از نظرم پنهان شد.»
بعد گریه کرد و گفت: «دلم برای بچه ام تنگ شده. حتماً توی خاک دشمن کنار آن بعثی های کافر عذاب می کشد. نمی دانم چرا از دستم دلخور بود؛ حتماً جایش خوب نیست.»
ادامه دارد...✒️
❃↫✨« »✨↬❃
✫⇠قسمت :2⃣4⃣2⃣
#فصل_هجدهم
صمد که می خواست پدرش را از ناراحتی درآورد، با خنده و شوخی گفت: «نه بابا. اتفاقاً خیلی هم جایش خوب است. ستار الان دارد برای خودش پرواز می کند. فکر کنم از دست شما ناراحت است که این طور اسم های ما را به هم ریختید.»
چشم غره ای به صمد کردم و لب گزیدم. صمد حرفش را عوض کرد و گفت: «اصلاً از دست من ناراحت است که اسمش را برداشتم.»
بعد رو کرد به من و گفت: «حتی خانمم هم از دستم ناراحت است؛ مگر نه قدم خانم.»
شانه بالا انداختم.
گفت: «هر چه می گویم تمرین کن به من بگو حاج ستار، قبول نمی کند. یک بار دیدی فردا پس فردا آمدند و گفتند حاج ستار شهید شده، باید بدانی شوهرت را می گویند. نگویی آقا ستار که برادرشوهرم است، چند وقت پیش هم شهید شد.»
این را گفت و خندید. می خواست ما هم بخندیم. اخم کردیم. پدرش تند و تیز نگاهش کرد.
صمد که اوضاع را این طور دید، گفت: «اصلاً همه اش تقصیر آقاجان است ها! این چه بلایی بود سر ما و اسم هایمان آوردید؟!»
پدرشوهرم با همان اَخم و تَخم گفت: «من هیچ بلایی سر شما نیاوردم. تو از اول اسمت صمد بود، وقتی شمس الله و ستار به دنیا آمدند، رفتم شهر برایتان یک جا شناسنامه بگیرم....
ادامه دارد...✒️
🍃🍃
🎀 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
پیرمرده دم عابر کارتشو داده به من میگه موجودی بگیر برام. براش گرفتم ، میگم ۵ هزار تومنه پدر جان
گفت خاک بر اون سرت کنن با این موجودی گرفتنت و رفت :|
😁😁😁
😂😂😂😂😂😂😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
#دلایل_خیانت_درروابط_زناشویی
#مردان
-دلزدگی،ناهماهنگی و ناسازگاری در روابط زناشویی
-نبود صمیمیت در رابطه با همسر و نیاز شدید به آن-جستجوی شور و هیجان
-عدم رغبت همسر به داشتن روابط جنسی با شوهر
-میل به برقراری رابطه و کنترل آن
-بی ارادگی،ناتوانی در نه گفتن و پذیرش ماندن در تله فرد دیگر
-فاصله جغرافیایی زیاد و دوری طولانی مدت از همسر
-فرار از بار مشکلات خانواده
-میل به تجربه هیجانات جنسی در رابطه جدید
-تنوع طلبی علیرغم نپذیرفتن هوسرانی در سطح شناختی
-احساس جوانی در یک رابطه جدید
#زنان
-مورد توجه نبودن در زندگی زناشویی
-نبود ارتباط کلامی با همسر
-نبود پیوند عاطفی با همسر
-در نظر داشتن خیانت به عنوان روش انتقام
-داشتن فرزند و نبود امکان جدایی از همسر
-جستجوی یک مونس و هم صحبت
-احساس جوانی در یک رابطه جدید
-میل به اثبات جذابیت های جنسی خود
-نبود هیجان در رابطه با همسر
❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan