eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
671 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
*#عرقیجات 🔰انواع عرق ها چه خواصی دارند؟ 🔹️عرق : تقویت کننده معده ، اشتها آور ، صفرا بر ، تقویت اعصاب 🔹️عرق : درمان کننده و پیشگیری کننده از لکه های دست و صورت ، ضد قارج 🔹️عرق : ضدمیکروب پف مقوی معده ، مفید برای دستگاه گوارش 🔹️عرق : ضد دل درد ، تقویت قلب و معده ، ضد اسهال و استفراغ ، بادشکن ، رفع سوء هاضمه*  و 🍃🍃🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻مرغ نیم پز نخورید؛ منجر به فلج اندام میشود 🔹ﻣﺤﻘﻘﺎﻥ می‌گویند باکتری موجود در مرغ نپخته میتواند ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺑﺮﻭﺯ ﺳﻨﺪﺭﻭﻡ ﮔﯿﻠﻦﺑﺎﺭﻩ(GBS)ﺷﻮﺩ 🔹ﺍﯾﻦ ﺳﻨﺪﺭﻭﻡ علت فلج عصبی-عضلانی است! و http://eitaa.com/cognizable_wan
هر اتفاق دو بار می افته: ‏اول توی ذهنت ‏بعد توی واقعیت ‏ ‏حواست به اتفاقایی که تو ذهنت می افته باشه. http://eitaa.com/cognizable_wan
❣لطفا زندگی را زندگی کنید جوانی ڪُنیــد ؛ جلویِ آینه با خودتان حرف بزنید ، بلند بخندید و بِچَـرخید...! خودتان را بغل ڪنید! به دَرَڪ ڪه چه فڪری راجع به تو‌ میڪنند! فڪرِ آنها تو را خوشبخت نمیڪند ؛ یڪ لحظه تصور ڪنید پیر و تنها و بیمارید، ڪه حتمأ این لحظه را خواهید داشت آن لحظه تنها آرزویِتان یڪ روز از همین روزهایِ جوانیِ شماست ڪه بیهوده برایَش غُصه میخورید و بی هدف شب را صبح و صبح‌تان را شب میڪنید. این لحظه ها هیچ‌ جوره بر نمیگردند، خودت، به خودت را هدیه ڪن، خودت هیچوقت خودت را تَـرڪ نمیڪند...⚘⚘ 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
فواید گفت و گو در هنگام بروز مشکل واختلاف نظر : ۱.باعث می شود از قضاوت غلط اجتناب کنید ۲.سوء تفاهم ها را به شکل صحیح رفع می کند ۳.احساستان نسبت به شخص مقابل منفی نمی شود ۴.دیدگاهتان وسیع تر خواهد شد ۵.مهارت حل مسئله را خواهید آموخت ۶.شما را از بدبین شدن نجات خواهد داد ۷.اعتماد به نفس شما را افزایش خواهد داد ۸.باعث استحکام رابطه تان می شود ۹.دیگر مجبورنیستید تظاهر کنیدحالتان خوب است درهنگام بروز مشکل گفت و گو را جایگزین قهر کنید. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
2775371465.pdf
3.16M
💌عنوان رمان : وانیا مکله خواب ها 1⃣جلد اول 👩🏻‍💻نویسنده : saniya  🎭ژانر : 📖تعداد صفحات : ۲۷۱ 💬خلاصه : داستان از اونجایی شروع میشه که وانیا ، دختر افسانه ای ما خواب میبینه ، اما خوابای اون معمولی نیستن! خوابای وانیا میشن آینده ، میشن واقعیت. وانیای ما یک شب میخوابه ولی این دفعه خواب عجیب غریبی می بینه و زندگیش میشه افسانه و داستان توی کتابا ، پرت میشه تو یک سرزمین عجیب که پر از ماجراهای عجیب تره و همه چیزش تغییر میکنه از اسمش بگیر تا شیوه زندگیش حالا این دختر باید اونجا چیکار کنه؟ چرا به اون سرزمین رفته؟چطوری رفته؟ چه اتفاقایی براش میفته؟ چه ماموریت هایی داره؟ واقعیت چیه؟ اون کیه؟ چه قدرتی داره؟ چه کسانی رو میبینه؟ چه حسایی پیدا میکنه... پایان خوش 🌹🌺🌹🌹🌺 #ⓜⓐⓗⓓⓘⓘⓗ
عشاق الحسین محب الحسین.کریمی1.mp3
16.77M
خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن حاج محمود کریمی
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
✍علامه تهرانی (ره) : هر کس در عصر پنج شنبه برود بر سر قبر مادرش و پدرش و طلب مغفرت کند ، خداوند عزوجل طبقه هایی از نور به قلب آنان افاضه می کند و آنها را خشنود می گرداند و حاجات این کس را بر می آورد. أرحام انسان در عصر پنجشنبه منتظر هدیه ای هستند و لذا من در بین هفته منتظرم که عصر پنج شنبه برسد و بیایم بر سر قبر پدر و مادرم و فاتحه بخوانم. 📕 معاد شناسی علامه طهرانی ، ج ۱ ، ص ۱۹۰ امروز پنجشنبه یادی كنيم ازمسافرانی که روزي درکنارمان بودند و اكنون فقط یاد و خاطرشان در دلمان باقی ست با ذكر فاتحه و صلوات "روحشان راشادکنیم 🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🌸 👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
18.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خانواده‌هایی که «سمبل دروغ‌گویی» در ایران شدند! ⭕️ تبعات دروغ همیشه محدود نیست؛ گاه دامن یک کشور و مردم را می‌گیرد؛ مثل دروغ‌های پدر مهسا امینی، پدر و برادر محمد حسن‌زاده، مادر و خالۀ نیکا شاکرمی، پدر محمدمهدی کرمی و‌ درنهایت خانوادۀ نوید افکاری. تمام این‌ها سمبل دروغ در ایران شدند. این گزارشی از همۀ این دروغ‌گویی‌هاست. 🌏 👇 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹از شمامي‌خواهم كه جنازه مرا گلباران نكنيد, چون كه پیکر "امام حسن (ع)" را تير باران كردند... در تشييع جنازه ام آواي قرآن سر‌‌ دهيد تا منافقين از صداي آن گوش شان كر و چشم شان به خاطر شما كور شود... نكند كه براي من با صداي بلند گريه كنيد و دشمن را شاد كنيد و اگر هم گريه مي كنيد آهسته، شهادت كه اصلا گريه ندارد... موقعي كه من شهيد شدم دست هايم را از تابوت بيرون بگذاريد كه بدانند من با خود چيزي نبرده ام و چشم هاي مرا باز بگذاريد كه بدانند كه من كوركورانه به جبهه نرفته ام و عكس اما عزيزمان را بالاي عكس كوچكم جلو تابوتم بزنيد كه بدانيد كه در خط امام بودم و كتاب قران روي تابوتم بگذاريد تا ببينند كه پيرو اسلام وقران بودم... ودر ضمن كسي كه امام را قبول ندارد درتشييع جنازه من شركت نكند وبر من نماز نخوانند. امام قلب من است. مادر چشم من است بدون چشم مي شود زندگي كرد بدون قلب زندگي ممكن نيست... خاطره ایی از http://eitaa.com/cognizable_wan
🔘 خلق نیکوی حضرت محمد (ص) 🔳 آیت الله ناصری (ره): ▫️ خداوند، چند چیز را در قرآن عظیم شمرده است. خدایی که خود عظیم است، اگر چیزی را عظیم بشمارد، عظمت آن فوق العاده است. یکی از مواردی که خداوند عظیم، آن را عظیم شمرده خُلق عظیم نبی اکرم است. در قرآن فرمود: 📜 اِنَّکَ لَعَلَی‌ٰ خُلُقٍ عَظیم. (سوره قلم، آیه چهار: و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری.) ❇️ زمانی که نبی اکرم به مدینه آمدند و اسلام رونقی گرفت، روستای دور افتاده‌ای بود که حدود هزار نفر جمعیت داشت. یک نفر از اشرار این منطقه بود که بسیار بد و خونریز بود. آن شرور دید که اهل این منطقه، خیلی ناراحتند. پرسید: 🔹 چه شده است؟ چرا این‌قدر ناراحتید؟ ▫️ گفتند: 🔸 یک نفر به مدینه آمده و ادعای پیغمبری ‌می‌کند و همه خدایان ما را زیر سؤال برده و منکر شده است. ما از این ناراحتیم که تمام خدایان ما را کنار زده است و دین تازه ای آورده و ‌می‌گوید: 🔶 خدا یکی است. ▫️ گفت: 🔹 شما چه ‌می‌خواهید؟ ▫️ گفتند: 🔸 اگر بتوانی خون این شخص را بریزی و او را بکشی، آنچه دلت بخواهد، به تو می‌دهیم. ▫️ گفت: 🔹 فردا سر او را برای شما می‌آورم. ▫️ آن شرور، حرکت کرد و بعد از ظهر مدینه رسید. نماز پیغمبر در مدینه تمام شده بود و عرب‌ها به منزل خود رفته بودند. حضرت هم داشتند، به منزل ‌می‌رفتند. عرب شرور به پیغمبر رسید؛ در حالی که آن حضرت را نمی‌شناخت؛ لذا از خود پیغمبر پرسید: 🔹 این محمد که می‌گویند، کجاست؟ ▫️ حضرت فرمودند: 🔸 او را چه کار داری؟ ▫️ عرض کرد: 🔹 من از فلان منطقه هستم و شنیده‌ام ادعای پیغمبری کرده و منکر خدایان ما شده است. آمده ام سر او را برای خویشانم سوغات ببرم. ▫️ فرمودند: 🔸 الآن بعد از ظهر است و هوا گرم. شما هم تازه رسیده‌ای و خسته هستی. غذا هم که نخورده‌ای. بیا برویم منزلِ ما استراحت بکن، غذایت را بخور، خوابت را برو. سر حال که شدی، من دست محمد را در دستت می‌گذارم. ✨ حضرت او را به منزل آوردند و عبای خود را پهن کردند و گفتند: 🔸 روی آن بنشین. ▫️ آن عرب غذایش را خورد و مشغول استراحت شد. ☀️ کم کم آفتاب او را گرفت. حضرت، مقابل آفتاب ایستادند و با بدن مبارکشان، روی صورت این عرب، سایه انداختند، تا آفتاب به او نتابد. ⏳ خواب آن عرب طول کشید و پیغمبر عرق کردند. عرق‌های پیغمبر، روی صورت این جوان چکید و بیدار شد. دید که این آقا بالا سر او نشسته و از شدت گرمای آفتاب صورت او از عرق خیس شده است. بلند شد و گفت: 🔹 آقا! چرا این طور کردی؟ چرا من را شرمنده کردی؟ خدمتی به من کردی که احدی نکرده است. ▫️ و عذر خواهی کرد. حضرت فرمودند: 🔸 دیدم خسته‌ای و خواب هستی. نخواستم بیدارت کنم و بگویم آفتاب تو را گرفته است. بالای سر تو نشستم که آفتاب تو را اذیت نکند. ▫️ آن عرب بلند شد و گفت: 🔹 وعده کردی که دست محمد را در دستم بگذاری. برویم محمد را پیدا کن و دست او را به دست من بده. 🤝 حضرت دستشان را آوردند جلو و فرمودند: 🔸 بگیر. ▫️ جوان نگاهی نکرد و گفت: 🔹 چه را بگیرم؟ ▫️ گفت: 🔸 دست من را. من محمدم. ▫️ این جوان به حضرت نگاهی کرد و با خودش گفت: 🔹 عجب! این زندگی و این اخلاق او است؟! ❇️ شهادتین را جاری کرد و به حضرت ایمان آورد و گفت: 🔹 من ‌می‌روم همه مردم شهرمان را مسلمان می‌کنم. 💡 حضرت، همه اعمال و رفتارشان به‌گونه‌ای بوده است که برای ما معلم و الگو باشند. ⬅️ آیت الله ناصری 🏷 http://eitaa.com/cognizable_wan