eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
17.6هزار ویدیو
628 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂 🔆تهمت زننده، خود کشته شد 🍁احمد بن طولون به هنگام مرگ، به فرزندش ابوالجیش گفت: که او احمد یتیم را از راهی پیدا کرده و پرورش داده است. سپس به فرزندش سفارش کرد که از او به‌خوبی محافظت کند. 🍁بعد از وفات پادشاه، فرزندش ابوالجیش به احمد یتیم گفت: «به فلان حجره می‌روی و گردنبند قیمتی را برایم می‌آوری.» 🍁احمد وقتی درون حجره رفت، دید کنیز امیر، با یکی از خادمان جوان مشغول عمل زشت هستند، گردنبند را گرفت و نزد امیر آورد و خیانت کنیز را نادیده گرفت و چیزی نگفت. امیر به کنیزی که تازه آمده بود، دل‌بسته شد و آن کنیز قبلی را فراموش کرد. کنیز قبلی با مشاهده چنین وضعی احساس کرد که احمد جریان او با خادم را به امیر گفته است و بدین سبب امیر، او را مطرود ساخته است. ازاین‌رو با حیله و مکر، گریه‌کنان نزد امیر آمد و گفت: احمد می‌خواست به من تجاوز کند! 🍁امیر ناراحت شد و تصمیم گرفت احمد را بکشد. امیر در مجلس شراب، طبقی به احمد داد که نزد فلان خادم ببرد و پر از مشک کند و بیاورد؛ و قبلاً به خادم گفت هر کس طبَق بیاورد، او را بکشد و سرش را نزدش بفرستد. احمد طبق را گرفت و روانه شد، بین راه فرّاش‌ها دویدند و طبَق را از احمد گرفتند تا زحمتش کم شود، احمد بدون اختیار طبَق را به خادم خیانت‌کار داد. 🍁چون خادم طبَق را نزد فرّاش برد، سر او را جدا کرد و نزد امیر فرستاد. امیر با دیدن سر این خادم تعجب کرد. امیر، احمد را خواست و جریان را پرسید و او همه‌ی جریان گذشته را برای امیر نقل کرد. تعجب امیر زیاد شد و قصّه‌ی خیانت او به کنیز را جویا شد و او آن قصّه را هم نقل کرد. پس دستور داد کنیز را حاضر کردند و تمام قضیه را اقرار کرد. امیر کنیز را به احمد بخشید و بعد فرمان داد به خاطر تهمتی که به احمد زد، او را به قتل برسانند؛ و مقام احمد نزد امیر بلندتر گشت. 📚(نمونه معارف، ج 3، ص 323 -کشکول بحرانی، ج 2، ص 465) ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
27.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌 🧎یکی از بهترین راهکارهای تشویق بچه ها به نمــــــــاز ، گفتن داستان های قشنگه... این داستان رو تا آخر گوش کنید و لذت ببرید و برای دیگران هم ارسال کنید. . ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ✒ http://eitaa.com/cognizable_wan
11.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسرم مدام، اتفاقات زندگی را به‌صورت گزارش‌های تلفنی به خانواده‌اش می‌دهد/دکتر اسلامی 🎥 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
3.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧕دعای مادر رو دست کم نگیرید! 💠ماجرای دعا (ع) ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹 ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ...🌷 معنے ﺍﯾﻦ جملہ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ کہ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻮﺍﻇﺒﺖ ﮐﻦ ! معنےاش ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ کہ ﻫﯿﭽﮑﺲ بہ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩء ﺧﻮﺩﺕ نمےتونہ بہت ﺻﺪمہ ﺑﺰنہ! ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ کہ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﺑﯿﻤﺎﺭےﻫﺎ، سختےﻫﺎ، ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭ ﻧﺎﮐﺎمےﻫﺎے ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺁنها ﻫﺴﺘﻨﺪ...🌷 ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎلها ﺯﻧﺪگے ﺯﻣﺎنے کہ ﺑﺮمےگرﺩﯾﺪ ﻭ بہ ﻣﻨﻈﺮﻩء ﮔﺬشتہء ﺧﻮﺩ ﻧﮕﺎﻩ مےکنید، ﺗﺼﻮﯾﺮے ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺍتے ﭘُﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﺳﻨﺪے ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ، ﺍینہا ﺭﺍ بہ ﻫﻢ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯿﺪ :🌷 ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺤﻘﯿﻖ... ﻫﻮﺱ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﻘﻞ... ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﺒﺮ... ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮشے... ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ بےﺗﻮقعے... ﺧﺪﻣﺖ بہ ﺧﻠﻖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻤﻨﺎمے... ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ‏" ﺧﺪﺍ ‏" ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻥ. ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩتون باشید...❤️ ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 (ره): را زیاد کرد اگر همون اول سب و طعن میکردیم کجا تعداد شیعیان زیاد میشد؟ 🌏 👇 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
حاج آقای ‍ قرائتی فرمود: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره اگر لذت بردید به اشتراک بگذاريد! 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅http://eitaa.com/cognizable_wan
افرادی که از بغل‌کردن بیزارند یا حسی خوبی نسبت به بغل کردن ندارند، ‌اغلب کسانی هستند که در کودکی کمتر توسط پدر و مادر در آغوش گرفته شده‌اند! کمبود بغل در کودکی باعث عدم ایجاد دلبستگی صحیح و درنتیجه مشکلات در ابراز احساسات و روابط اجتماعی در بزرگسالی می‌شود. کودکانتان را بغل کنید. ببوسید و نوازش کنید. http://eitaa.com/cognizable_wan
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا عید الزهرا سند تاریخی دارد؟؟ حقیقت ماجرای عیدالزهرا و ابولولو چیست ؟ استاد نهج البلاغه استاد مهدوی ارفع پیشاپیش از صحنه های داخل کلیپ عذر خواهیم ------------------------- http://eitaa.com/cognizable_wan
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
كودكاني كه فقط گرانقيمت ترين اسباب بازي ها را دارند خوشبخت نيستند. كودكاني خوشبختند كه والدينشان با استفاده از وسايل ساده و با صرف وقت به آنها خلاقيت را مي آموزند. اسباب بازي "وسيله"يي در دستان كودك است،قرار نيست كودك در حفظ آن كوشا باشد. براي فرزندتان اسباب بازيي بخريد كه از خراب شدنش ناراحت نشويد و به فرزندتان بياموزيد از خلاقيت خود استفاده كند و با تكه هاي اسباب بازيش بازي جديدي خلق كند. حساسيت شما روي اسباب بازي كودك فقط باعث ميشود فرزندتان از ترس خراب نشدن وسايلش از دوران كودكي خود لذت نبرد! http://eitaa.com/cognizable_wan
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ راهرروز وهروز هم ماببینیم هم البته مسئولین چه عرض کنم که از و فاصله کیهانی گرفتن http://eitaa.com/cognizable_wan