eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
17.6هزار ویدیو
628 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥😎دوربین_مخفی🎥😎 صدای باز شدن در آسانسور😬😬 😱☠ 😁👉http://eitaa.com/cognizable_wan
4.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یعنی خود خودشونه پت ومت واقعی 😂😂😂😂 وووای دلممممممم🤣🤣🤣 😁👉http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 غسل جمعه و اهمیت آن ✍ یکی از اعمال مستحبی که در روز بسیار به آن سفارش شده است. وقت انجام آن از اذان صبح جمعه تا ظهر جمعه است. می‌توان قضای آن را بعد از ظهر جمعه یا شنبه نیز انجام داد. علت اهمیت غسل جمعه در روایات: 1_ با طهارت بودن در فاصله بین این جمعه تا جمعه دیگر 2_ رفع نقص عبادات با انجام غسل جمعه 3_ با توجه به اینکه هر روز جمعه یکی از اعیاد است با غسل در این روز، هم مقام پروردگار بزرگ شمرده می‌شود و هم روز عید جمعه نسبت به روزهای دیگر برتری داده شده و از آن برای ذکر خدا و طلب آمرزش گناهان استفاده می‌شود. هرگاه امیرالمومنین(ع) می‌خواستند کسی را توبیخ کنند، به او می‌فرمودند: « تو از کسی که غسل جمعه را ترک می‌کند، ناتوانتر هستی! کسی که در روز جمعه غسل کند تا جمعه دیگر با طهارت است » 📚 علل الشرایع، باب 203 http://eitaa.com/cognizable_wan
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️چشم زدن حق است... حالا فردا بلند نشیم غیبت کنیم ، فلانی چشمش شوره و پشت سر زندگیمون حرف میزنه.... ولی چشم زدن واقعیت داره... خیلیا عکس خودشون و تفریحاتشون رو به اشتراک عموم میزارن... ممکنه خیلی بلاها بخاطر قدرت نفس و لفظ یه عده سرشون بیاد... ‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/cognizable_wan
1.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قشنگ به بچه یاد داد اگر دستش رو بذاره اونجا چی میشه😄 ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸او بد است یا تو کوچکی؟🔸 گاهی دو نفر عالِم در یک موضوع با هم بحثشان می‌شود و گاهی مباحثه تند هم می‌شود. مریدها به دلیل ارادتی که دارند، می‌گویند این عالم دشمن اوست، و او دشمن این است! نه؛ آن‌ها دشمن نیستند و آن بحث و اختلاف‌نظر هم بی‌ثمر نیست؛ بلکه این شخص، بیش از اندازه مرید شده است. حالت عشقش به حدی رسیده که برای دو نفر جا ندارد و یک نفر وجود او را چنان پُر می‌کند که جای هیچ چیز دیگر نیست. چمدان وقتی کوچک باشد، شلوار را که داخلش بگذاری، کُت بر زمین می‌ماند. کسی که ظرفیتش کم است، تمام وجودش از محبت یک نفر پُر می‌شود. اینکه کسی یک نفر را دوست بدارد و بغض دیگران در او به‌وجود بیاید، دلیل این نیست که آن دیگران بدند و آن یک نفر بد نیست؛ این شخص جایش کم است. http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆 خانه عوض شده 🥀 پیری از دنیا رفت. یکی از مریدانش او را در خواب دید و از حالش در قبر جویا شد که چه بر تو گذشت و در جوابِ «کیست خدایت»، چه گفتی؟ گفت: «از من پرسیدند، خدایت کیست؟» 🌹خود را به خدایم سپردم و در جواب گفتم: من خانه‌ام را عوض کردم، نه خدایم را! 📚 داستان عارفان، ص۹۹. http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆تو از موری کمتر نیستی 🌴 «امیر تیمورگان» در هر پیشامدی آن‌قدر ثبات قدم داشت که هیچ مشکلی سد راه وی نمی‌شد. علت را از او خواهان شدند، گفت: 🌷وقتی از دشمن فرار کرده بودم و به ویرانه‌ای پناه بردم، در عاقبت کار خویش فکر می‌کردم؛ ناگاه نظرم بر موری ضعیف افتاد که دانه غلّه‌ای از خود بزرگ‌تر را برداشته و از دیوار بالا می‌برد. 🌹چون دقیق نظر کردم و شمارش نمودم دیدم، آن دانه شصت‌وهفت مرتبه بر زمین افتاد و مورچه عاقبت آن دانه را بر سر دیوار برد. از دیدن این کردار مورچه چنان قدرتی در من پدیدار گشت که هیچ‌گاه آن را فراموش نمی‌کنم. 💐 با خود گفتم: ای تیمور! تو از موری کمتر نیستی، برخیز و در پی کار خود باش، سپس برخاستم و همت گماشتم تا به این پایه از سلطنت رسیدم. 📚نمونه معارف، ج ۱، ص ۱۷۴؛ اخلاق اجتماعی، ص ۴۱. http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹👌 🔻حکایت پیاده و سوار ✂️ روزی بود و روزگاری بود یک مرد بزّاز بود که هر چند وقت یک بار از شهر، پارچه و لباس های گوناگون می‌خرید و به ده های اطراف می‌برد و می فروخت و به شهر برمی‌گشت. ✂️ یک روز این بزّازِ دوره گرد، داشت از یک ده به ده دیگر می‌رفت، وقتی از آبادی خارج شد و به راه بیابانی رسید، مردی اسب سوار را دید که آهسته آهسته می‌رفت. ✂️مرد بزّاز که بسته‌ی پارچه ها را به دوش داشت، بسیار خسته شده بود، به سوار گفت: «آقا، حالا که ما هر دو از یک راه می‌رویم، اگر این بسته را روی اسب خودت بگیری از جوانمردی تو سپاسگزار و دعاگو خواهم». ✂️ سوار جواب داد:«حق با تو است که کمک کردن به همنوع، کار پسندیده ای است و ثواب هم دارد امّا از این متأسّفم که اسب من دیشب، کاه و جو نخورده و چون تاب و توان راه رفتن ندارد، بار گذاشتن روی او بی‌انصافی است و خدا را خوش نمی‌آید» ✂️ مرد بزّاز گفت: «بله، حق با شماست» و دیگر حرفی نزد. همین که چند قدم دیگر پیش رفتند، ناگهان از کنار جاده، خرگوشی بیرون دوید و پا به فرار گذاشت و رفت صد قدم دورتر نشست. اسب سوار وقتی خرگوش را دید، شروع کرد دنبال خرگوش تاختن. خرگوش دوباره شروع کرد به دویدن، او از جلو و اسب سوار از دنبال او رفتند. ✂️ مرد بزّاز وقتی دویدن اسب را دید به فکر فرو رفت و با خود گفت:«چه خوب شد که سوار،کوله بار مرا نگرفت وگرنه ممکن بود به فکر بدی بیفتد و پارچه های مرا بِبَرد و دیگر دستم به او نرسد». ✂️ اتّفاقاً اسب سوار هم پس از اینکه مقداری رفته بود به همین فکر افتاد و با خود گفت:«اسبی به این خوبی دارم که هیچ سواری هم نمی‌تواند به او برسد، خوب بود بسته‌ی بار بزّاز را می‌گرفتم و می‌زدم به بیابان و می‌رفتم». ✂️ سپس سوار، اسب را برگردانید و آرام آرام برگشت تا به پارچه فروش رسید و به او گفت:«خیلی معذرت می‌خواهم، تو را تنها گذاشتم و رفتم خرگوش بگیرم، نشد. راستی چون هنوز تا آبادی خیلی راه داریم، دلم راضی نشد تنها بروم و دیدم خدا را خوش نمی‌آید که تو پیاده و خسته باشی و من هم اسب داشته باشم و به تو کمک نکنم، حالا بسته‌ی پارچه را بده تا برایت بیاورم. اسب هم برای این مقدار بار، نمی‌میرد، به منزل می‌رسد و خستگی از تنش در می‌رود». ✂️ مرد بزّاز گفت:«از لطف شما متشکّرم، راضی به زحمت نیستم. بعد از پیدا شدن خرگوش و دویدن اسب، من هم فهمیدم که باید بار خودم را خودم به دوش بکشم». ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan