eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 ✅آداب و بهترین اوقات ناخن گرفتن ✍در حديث است كه كسى به امام كاظم علیه السلام عرض كرد: اصحاب ودوستان ما معتقدند ناخن را بايد در روز جمعه گرفت. حضرت فرمود: «اگر بخواهيد در روز جمعه بگيريد واگر نمى‌توانيد تا جمعه صبر كنيد، هرگاه بلند شد بگيريد» از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «ناخن گرفتن در روز جمعه انسان را در برابر بيمارى‌هاى خوره، كورى وپيسى بيمه مى‌كند. واگر در روز جمعه نياز به گرفتن ناخن‌ها نباشد آن را سوهان بكش تا ريزه‌هايى از آن جدا شود» در چند حديث ديگر فرمود: «هر جمعه شارب وناخن خود را بگيريد واگر ناخن‌هايتان كوتاه است در روز جمعه آن را سوهان بكشيد، تا مبتلا به ديوانگى وخوره وپيسى نشويد» 💥در حديثى ديگر فرمود: «هر كس در هر ناخن وشارب خود را بگيرد، تا ديگر پيوسته با طهارت باشد» 📚منابع: كتاب من لا يحضره الفقيه، ج ۱ 💠 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #جمعه ای دیگر و دوباره موعِد #عاشقی 🔺زیارت #امام_زمان (عج) در روز #جمعه 🔻با نوای زیبای استاد فرهمند
🌺➿🌺➿🌺➿ 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه 🌷دیگه برفی برای آدم برفی نمونده بود. امانیم ساعت، بعد از ورود سعید، صدای خنده های الهام بعد از گذشت چند ماه، بلند شده بود. حتی برف های روی درخت رو هم با ضربه ریختیم و سمت هم پرتاب کردیم.طی یک حمله همه جانبه، موفق به دستیابی به اهداف عملیات شدیم و حتی چندین گوله برف، به صورت خودجوش و انتحاری وارد یقه سعید شد.? 🌷وقتی رفتیم تو، دست و پای همه مون سرخ سرخ بود و مثل موش آب کشیده، خیس شده بودیم. مامان سریع حوله آورد، پاهامون رو خشک کردیم. بعد از ظهر، الهام رو بردم پالتو، دستکش و چکمه خریدم، مخصوص کوه. و برای جمعه، ماشین پسرخاله ام رو قرض گرفتم، چرخ ها رو زنجیر بستم و زدیم بیرون. من، الهام، سعید مادر باهامون نیومد. 🌷اطراف مشهد، توی فضای باز، آتیش روشن کردیم و چای گذاشتیم. برف مشهد آب شده بود، اما هنوز، اطرافش تقریبا پوشیده از برف بود و این تقریبا برنامه هر ما شد. چه سعید می تونست بیاد، چه به خاطر درس و کنکور توی خونه می موند. 🌷اوایل زیاد راه نمی رفتیم، مخصوصا اگر برف زیادی نشسته بود. الهام تازه کار بود و راه رفتن توی برف، سخت تر از زمین خاکی مخصوصا که بی حالی و شرایط روحیش، خیلی زود انرژیش رو از بین می برد. 🌷اما به مرور، حس تازگی و هوای محشر برفی، حال و هوای الهام رو هم عوض می کرد.هر جا حس می کردم داره کم میاره، دستش رو محکم می گرفتم: – نگران نباش، خودم حواسم بهت هست.کوه بردن های الهام و راه و چاه بلد شدن خودم، از حکمت های دیگه اون استخاره ها بود. 🌷حکمتی که توی چهره الهام، به وضوح دیده می شد. چهره گرفته، سرد و بی روحی که کم کم و به مرور زمان می شد گرمای زندگی رو توش دید. و اوج این روح و زندگی رو زمانی توی صورت الهام دیدم که بین زمین و آسمان، معلق، داشتم پنجره ها رو برای عید می شستم.با یه لیوان چای اومد سمتم – خسته نباشی، بیا پایین، برات چایی آوردم.نه عین روزهای اول و قبل از جدا شدن از ما، اما صداش، گرفته بود. 🌷عید، وقتی دایی محمد چشمش به الهام افتاد، خیلی تعجب کرد. خوب نشده بود، اما دیگه گوشه گیر، سرد و افسرده نبود. هنوز کمی حالت آشفته و عصبی داشت که توکل بر خدا اون رو هم با صبر و برنامه ریزی حل می کردیم. اما تنها تعجب دایی، به خاطر الهام نبود. – اونقدر چهره ات جا افتاده شده که حسابی جا خوردم، با خودت چی کار کردی پسر؟ 🌷و من فقط خندیدم. روزگار، استاد سخت گیری بود. هر چند، قلبم با رفاقت و حمایت خدا آرامش داشت. حرف از جا افتادن چهره شد یهو دلم کشیده شد به عکس صورت شهیدای ✍ادامه دارد.. °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 🌷ازدانشگاه برمی گشتم که تلفنم زنگ زد. صدای کامل مردی بود، ناآشنا. خودش رو معرفی کرد.– شما رو آقای ابراهیمی معرفی کردن. گفتن شما تبحر خاصی در شناخت افراد دارید و شخصیت شناسی تون خیلی خوبه. ما بر حسب و موقعیتی می خوایم نیرو گزینش کنیم. 🌷می خواستیم اگر برای شمامقدوره از مصاحبت تون تو این برنامه استفاده کنیم.از حالت حرف زدنش حسابی جا خوردم.محکم و در استفاده از کلمات و لغات فوق العاده دقیق.– آقای ابراهیمی نسبت به من لطف دارن، ولی من توانایی خاصی ندارم که به درد کسی بخوره. 🌷شخصیت و نوع حرف زدنش، من رو مجاب کرد که حداقل، به خاطر حس عمیق کنجکاوی هم که شده یه سر برم اونجا.تلفن رو که قطع کرد سری شماره ابالفضل رو گرفتم. مونده بودم چی بهشون گفته که چنین تصویری از من، برای اونها درست کرده.– هیچی، چیز خاصی نگفتم. فقط اون دفعه که باهام اومدی سر کارم، فقط همون ماجرا رو براشون گفتم. 🌷جا خوردم، تو اون لحظه هیچ چیز خاصی یادم نمی اومد.– ای بابا، همون دفعه که بچه های گروه رو دیدی. بعدش گفتی از اینجا بیا بیرون، اینها قابل اعتماد نیستن تا چند وقت بعد هم، همه شون می افتن به جون هم. ولی چون تیم شدن تو این وسط ضربه می خوری. 🌷دقیقا پیش بینی هایی که در مورد تک تک شون و اون اتفاقات کردی درست در اومد. من فقط همین ماجرا و نظرم رو به علیمرادی گفتم. دو دل شدم، موندم برم یا زنگ بزنم و عذرخواهی کنم. به نظرم توی ماجرایی که اتفاق افتاده بود، چیز چندان خاصی نبود و تصور و انتظار اون آقا از من فراتر از این کلمات بود. 🌷– این چیزها چیه گفتی پسر؟ نگفتی میرم، خودم و خودت ضایع میشیم؟ پس فردا هر حرفی بزنی می پرسن اینم مثل اون تشخیص قبلیته؟ تمام بعد از ظهر و شب، ذهنم بین رفتن و نرفتن مردد بود. در نهایت دلم رو زدم به دریا، هر چه باداباد. حس کنجکاوی و جوانی آرامم نمی گذاشت واینکه اولین بار بود توی چنین شرایطی به عنوان مصاحبه کننده قرار می گرفتم. هر چند برای اونها عضومفیدی نبودم، اما دیدن شیوه کار وفرصت یادگرفتن از افراد با تجربه، می تونست تجربه فوق العاده ای باشه ادامه دارد..... 🎀 http://eitaa.com/cognizable_wan
❣ 🍃🌸 با نام تو زیبا می شود 🌸🍃 نام تو نقش دل ما می شود 🍃🌸جمعه ای که با ظهورت سر رسد 🌸🍃چون قیامت شوروغوغامی شود 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 ➖🔝🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂🔝➖
یبارم با بابام یه قرار سفت و سخت گذاشتیم که هرروز قبل طلوع آفتاب بریم بدوییم روز اول پاشدیم رفتیم و وقتی برگشتیم تا 5 عصر خوابیدیم دیگه هیچوقت این قرار رو به روی همدیگه نیاوردیم 😂 ﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌ http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸 نحوه‌ گرفتن واهمیت گرفتن ناخن در روز 🌸 ✍🏼در هر چیزی قانون و نظم وجود دارد....👇🏼 در ناخن گرفتن ، باید از انگشت کوچک دست شروع بشود و به انگشت کوچک دست ختم شود..... 📒 / کافی ، شیخ کلینی ، ج ۶ ، ص ۴۹۲/ ✍🏼 نکته مهم اهمیت گرفتن ناخن در روز 📌 دلشوره ، اضطراب ، استرس، غم همه و همه در 🔹گرفتن ناخن در روز جمعه🔹 است ─━━━⊱🌹🌺⊰━━━─ 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
✨ پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما در این روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)🙏🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴آیا کسانی که به دار آویخته میشوند یا به هر نحوی جسدشان از بین میرود، فشار قبر دارند؟! 🔹در واقع این نیست که دیوارهای قبری که در گورستان حفر شده به هم نزدیک شوند و میت را در تنگنا قرار دهند! 🔸بلکه مقصود نامرئی و غیر محسوسی است که بر روح و جسد میت وارد می آید، و او را به شدت ناراحت می کند... 🔹در مورد به دار آویخته، از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند، 🔸حضرت فرمود: آری، پروردگار زمین همان پروردگار است، خداوند به هوا وحی می کند، هوا او را سخت تر از فشار ، فشار می دهد... 🔹طبق بعضی از ، امام صادق (علیه السلام) فرمود: کسی که از ، بعد از ظهر تا قبل از ظهر روز از دنیا برود، خداوند او را از فشار قبر، پناه می دهد. 🔸 نیز در عالم قبر، مورد باز خواست و رنج و قرار نمی گیرند، 🔹راز این را شخصی از امام (علیه السلام) پرسید، آن حضرت در پاسخ فرمود: همان جای که در سر بر سر او هست (که بر اثر زخم آن، به رسیده) برای زحمت او کافی است.وطبق بعضی از ، گنهکار ناپاک، آنچنان سخت در فشار قبر قرار می گیرد که از شدت فشار، مغز سرش از ناخونهای پاهایش می گردد. 🔸ابوبصیر می گوید، به امام (علیه السلام) عرض کردم: آیا هیچکس از قبر، نجات می یابد؟ 🔹فرمود: پناه می برم به خدا از قبر، چقدر اندکند کسانی که از عذاب قبر باشند... 📙معادازنظر روح وجسم، ج1،ص 261. 📙بحار، ج 6، ص 270 📙همان ص 242، و 221 📙وسائل الشیعه ج 11، ص 14 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸 (صلی الله علیه و آله) : ☘️ «کسی که قبر خود را در هر زیارت کند، گناهانش بخشیده می شود و از نیکوکاران نوشته شود.»✨ 📙 مستدرک الوسائل، ج ۲
آسمان غرق خیال است کجایی آقا؟ آخرین سال است کجایی آقا؟ یک نفر عاشق اگر بود زمین می فهمید عاشقی بی تو محال است کجایی آقا؟ در هیاهوی تو را گم کردیم غافل از اینکه شما آقا🌸🍀 اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸 http://eitaa.com/cognizable_wan
جمعه احوال عجیبی دارد هرکس ازعشق نصیبی دارد دردلم حس غریبی جاری است وجهان منتظربیداری است جمعه با نام تو آغاز شود «»همه جا ساز شود جمعه یعنی غزل ناب حضور جمعه میعادگه سبز حضور جمعه هرثانیه اش یک سال است جمعه از دلهره مالامال است روی چشمان همه بارانی است درمرحله پایانی است کاش این مرحله هم سرمی شد چشم ناقابل ما تر می شد خداوندا!چشمان گنهکارمان رابه نورجمال یوسف 🌸 «»🍀🌸
در دست نوشنه هایش آورده بود: از ناحیه چشم شده بودم. در بیمارستان بعد از عمل گفتند دیگر خود را بدست نمی آورید. امیدم برای رفتن به از بین رفته بود. گریه می کردم و ناراحت بودم. غروب یکی از روزهای در اوج ناامیدی به متوسل شدم. از عمق جان را صدا می کردم. در حال زمزمه بودم که صدای پایی شنیدم. تازه وارد سلام کرد و گفت: ، حالت چطوره؟! با بی حوصلگی گفتم: با من چکار دارید. ولم کنید. راحتم بگذارید. فرمودند: ، شما با ما کار داشتی، مگر بینایی چشمت را نمی خواستی!؟ یک لحظه زبان بند آمد. دستی روی صورتم حس کردم. چشمانم یکباره باز شد. آنچه می دیدم وجود نازنینی بود که در مقابلم قرار داشت. به اطراف نگاه کردم. در همین حین احساس کردم در حال خروج از اتاق است. شتابان به دنبالش دویدم. همین طور که می رفتم فرمود : "برگرد گفتم: نه . بگذارید من با شما بیایم... سراپا نشناخته به دنبالش از اتاق بیرون رفتم. اما کسی را ندیدم. جلوی راه پله پایم پیچ خورد و از پله ها افتادم. وقتی چشم گشودم روی تخت بیمارستان بودم. آنها با تعجب به چشمان یافته من خیره شده بودند و من دنبال گمشده ام بودم. 📚کتاب وصال، صفحه ۱۰۹ الی ۱۱۱ http://eitaa.com/cognizable_wan
در دست نوشنه هایش آورده بود: از ناحیه چشم شده بودم. در بیمارستان بعد از عمل گفتند دیگر خود را بدست نمی آورید. امیدم برای رفتن به از بین رفته بود. گریه می کردم و ناراحت بودم. غروب یکی از روزهای در اوج ناامیدی به متوسل شدم. از عمق جان را صدا می کردم. در حال زمزمه بودم که صدای پایی شنیدم. تازه وارد سلام کرد و گفت: ، حالت چطوره؟! با بی حوصلگی گفتم: با من چکار دارید. ولم کنید. راحتم بگذارید. فرمودند: ، شما با ما کار داشتی، مگر بینایی چشمت را نمی خواستی!؟ یک لحظه زبان بند آمد. دستی روی صورتم حس کردم. چشمانم یکباره باز شد. آنچه می دیدم وجود نازنینی بود که در مقابلم قرار داشت. به اطراف نگاه کردم. در همین حین احساس کردم در حال خروج از اتاق است. شتابان به دنبالش دویدم. همین طور که می رفتم فرمود : "برگرد گفتم: نه . بگذارید من با شما بیایم... سراپا نشناخته به دنبالش از اتاق بیرون رفتم. اما کسی را ندیدم. جلوی راه پله پایم پیچ خورد و از پله ها افتادم. وقتی چشم گشودم روی تخت بیمارستان بودم. آنها با تعجب به چشمان یافته من خیره شده بودند و من دنبال گمشده ام بودم. 📚کتاب وصال، صفحه ۱۰۹ الی ۱۱۱ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعا برایِ ظـــهور، دعوت امام زمان است و گناه،در بستن به رویِ امـــام! اول باید در را باز کرد، ســپس مهــــمان دعوت کرد.. ترکِ گناه اخلاص در دعوت است، وگرنه دعا لقــلقـه‌یِ زبان و تعارف است..! -آیت‌الله‌بجهت(ره)
🔴 غسل جمعه و اهمیت آن ✍ یکی از اعمال مستحبی که در روز بسیار به آن سفارش شده است. وقت انجام آن از اذان صبح جمعه تا ظهر جمعه است. می‌توان قضای آن را بعد از ظهر جمعه یا شنبه نیز انجام داد. علت اهمیت غسل جمعه در روایات: 1_ با طهارت بودن در فاصله بین این جمعه تا جمعه دیگر 2_ رفع نقص عبادات با انجام غسل جمعه 3_ با توجه به اینکه هر روز جمعه یکی از اعیاد است با غسل در این روز، هم مقام پروردگار بزرگ شمرده می‌شود و هم روز عید جمعه نسبت به روزهای دیگر برتری داده شده و از آن برای ذکر خدا و طلب آمرزش گناهان استفاده می‌شود. هرگاه امیرالمومنین(ع) می‌خواستند کسی را توبیخ کنند، به او می‌فرمودند: « تو از کسی که غسل جمعه را ترک می‌کند، ناتوانتر هستی! کسی که در روز جمعه غسل کند تا جمعه دیگر با طهارت است » 📚 علل الشرایع، باب 203 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷 🌴 پیامبر اعظم اسلام (صلی الله علیه و اله) فرمودند: 📿 هر که در شب این دعا را بخواند. نوشته شود. در نامه او هزار هزار و شود هزار هزار و بلند شود در برای او هزار هزار و . . 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷 @cognizable_wan
1_10996723133.mp3
16.08M
📝 مرحوم سیدبن‌طاووس(رحمة‌الله‌علیه) می‌گوید: اگر از هر عملی، در غافل شدی... از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی غافل نشو! چرا که در این دعا سری است که خدا ما را از آن آگاه کرده است. 🎤 مهدی عج الله 🤲هدیه به چهارده معصوم