eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 حجاب‌استایل؛ پارادوکس عصر جدید 🔸حجاب و استایل دو مفهوم متضاد هستند. مبنای حجاب یعنی در چشم نبودن و پوشاندن خود از نگاه دیگران و اساس بلاگری و حجاب‌استایل یعنی تبرُّج که یک پارادوکس شدید نسبت به معنای اصلی حجاب است.   🔸تبرُّج به معنای جلوه‌گری است. حجاب و تبرُّج در نگاه دین دو مقولۀ جمع‌ناپذیر‌اند چون حکمت حجاب، مصونیت زن از نگاه‌های دیگران است در حالی که تبرج، دعوت به دیده‌شدن است. افرادی که با لباس‌های رنگی و آرایش تبلیغ استایل محجبه می‌کنند و حتی گاهی از میزان حجاب کم می‌شود تا آمار دیده شدن بالاتر برود! 🔸مثل بعضی از بلاگرهای اینستاگرام، حجاب‌استایل‌ها هم مدام در حال چیدن بهترین لحظه‌های زندگی‌شان کنار هم و انتشار آن در فضای مجازی هستند بدون آنکه مخاطب پشت صحنه این لحظات را بداند. این یعنی تولید حس حسرت؛ با یک فرق بزرگ! حجاب‌استایل‌ها ادعای معتقد بودن به اسلام را دارند. در حالی‌که فخر فروختن، به نوعی غفلت و غرور و تکبر به حساب می‌آید و قرآن آن را به شدت مذمت کرده است. 🔸حجاب‌استایل‌ها در همان جهتِ پروژۀ رضاخانی، از حجاب، حیازدایی می‌کنند مخصوصا گروهی از آنها که به مدلینگ و فشن اسلامی روی آورده‌اند. http://eitaa.com/cognizable_wan
🩶- اگه این نشونه هارو دارین، یعنی از نظر روحی و فکری خیلی خسته هستین : 1- بی دلیل گریه میکنین. 2- صبرتونو زود از دست میدین. 3- خیلی زود عصبی میشین. 4- راحت خوابتون نمیبره. 5- همیشه استرس دارین. 6- دیگه کارایی که قبلاً ازشون لذت میبردی رو الان دوست نداری. http://eitaa.com/cognizable_wan
زندگی پيکار نيست، بازی است. زيرا آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد، چه خوب، چه بد قوه تخيل در بازی زندگی نقشی عمده دارد. برای پيروزی در بازی زندگی... بايد قوه تخيل را آموزش دهيم که تنها نيکی را در ذهن تصوير کند. زيرا آنچه آدمی عميقاً در خيال خود احساس کند يا در تخليش به روشنی مجسم نمايد بر ذهن نيمه‌ هشيار (ضمير ناخودآگاه) اثر ميگذارد و موبه‌مو در صحنه زندگی‌اش ظاهر ميشود. تخيل را قيچی ذهن خوانده‌اند. اين قيچی شبانه روز در حال بريدن تصاوير است. پس بپائيد تا همه صفحه‌های کهنه نامطلوب و آن صفحه‌های زندگی را که ميل نداريم نگه داريم، در ذهن نيمه‌هشيار بشکنيم و صفحه‌های زيبا و تازه بسازيم... 🥀 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸🍃🌸🍃 مردی از دهکده ای به شهر آمده بود. در بازار از دکه باروت سازی گذشت که شوره می‌پخت. هر دم آتش زیر دیگ را تیز می‌کرد و چون دیگ به کف می‌نشست با جارویی که در دست داشت بر کف‌ها می‌کوفت تا فرو نشیند. یک چند در کار او نگریست و چون دید او خود با تیز کردن آتش سبب کف کردن دیگ می‌شود به نصیحت گفت: «برادر! نه آتش زیرش کن، نه جارو تو سرش بزن!» پیامها 1. انسان باید از افراط و تفریط پرهیز کند. 2. زیاده‌روی و افراط همان مقدار کار را خراب می‌کند که تفریط و کوتاهی. 3. اعتدال و میانه‌روی بهترین راه به سرانجام رسیدن کارهاست. موارد کاربرد: 1. برای کسی که در کارهای خود تعادل ندارد و یا افراط می‌کند و یا تفریط. 2. در مذمت و نکوهش افراط و تفریط در کارها. http://eitaa.com/cognizable_wan
سال ها پیش استاد روز تحویل پروژه میره سر کلاس. میبینه یکی از دانشجوها غایبه. میگه پس چرا فلانی غایبه؟ دوستاش میگن باباش مُرده! استاد متاثر میشه میگه شما چه همکلاسی هایی هستید؟ بابای دوستتون فوت کرده، نشستید اینجا؟ کلاس تعطیله‌ پاشید بریم خونشون برای تسلیت و دلداری حالا هی رفیقاش میگفتن استاد لازم نیست، ول کن آخر سر استاد زورش میچربه، به دانشگاه میگه، دانشگاه هم مرام میذاره یه اتوبوس بهشون میده و ۳۰-۴۰ نفری پا میشن میرن در خونشون. بالاخره چون تازه فوت کرده بوده طبیعی بوده هنوز پارچه سیاه نچسبونده باشن میرن و میرسن در خونه. زنگ در رو میزنن. یه آقای مسنی در خونه رو باز میکنه میگه بفرمایید. جمعیت میگن فلانی هست؟ میگه نه، من باباشم، کاری هست بگید من بهش بگم. یکی از دانشجوها میگه ما شنیدیم شما مردید، اومدیم فاتحه بخونیم😐😂😂 🤣http://eitaa.com/cognizable_wan
یه بار رفتم پیش روانشناس کلی باهام حرف زد اخرش گفت خب الان چی حالتو خوب میکنه؟گفتم پول ویزیت‌ رو بهم برگردونی برم کله پاچه بزنم نمیدونم چرا افتاد دنبالم😂😂😂 🤣http://eitaa.com/cognizable_wan
faramooshie madarbozorg.pdf
4.24M
این فایل PDF(پی دی اف) است 💌رمان فراموشی مادربزرگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظران واقعی چه کسانی هستند ؟ .... صلی‌الله‌علیک‌یامولانایاصاحب‌الزمان🌿 ♻️👇🏻 ⚠️http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆 🌹 مرد دهاتى (= روستایی) پيوسته خدمت امام صادق عليه السلام رفت و آمد مى كرد. مدتى امام او را نديد. حضرت از حال او جويا شد. 🥀 شخصى محضر امام بود خواست از مرد دهاتى عيب جويى كند و به اين وسيله از ارزش او نزد امام بكاهد، گفت: 🦀 آقا آن مرد دهاتى و بى سواد است، چندان آدم مهمى نيست. 🌷 امام عليه السلام فرمود: شخصيت انسان در عقل اوست و شرافتش در دين او و بزرگواريش در تقواى اوست. ارزش آدمى بسته به اين سه صفت است؛ زيرا مردم از لحاظ نسل يكسانند و همه از آدم هستند و مزاياى مادّى ارزش آفرين نمى باشند. 🕸 آن مرد از فرمايش امام عليه السلام شرمنده شد و ديگر چيزى نگفت. 📚 بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۲۰۲. http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🎥شما خلقت خالق رو ببینید! اگه تکون نمیخورد متوجه نمیشدم یه جانور دریاییه!فکر میکردم شاخه درخته!😯 http://eitaa.com/cognizable_wan
✍علامه طباطبایی: «آنها زن را تحت عنوان آزادی بازيچه قرار دادند؛ اما دين می‌گويد زن گل است و نظير ابزار بازی نيست، او را ضايع نكنيد، كارهای سنگين به اينها ارائه نكنید، نگذارید با نامحرم تماس بگيرند، نامحرم با او تماس بگيرد چرا كه اين گل پژمرده می‌شود، اين فقط بايد در بوستان منزل باشد، آنگاه است كه می‌تواند پيغمبر تربيت كند». . 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-مشتری: سلام آقا، من يه ترجمه قرآن می‌خواستم! ای بابا، تو این کتاب که نوشته مرد و زن و طفل شیرخوار و گاو و گوسفند و همه رو بُکُشید!!! + فروشنده: ...... ◀️http://eitaa.com/cognizable_wan
مرحوم آیت الله بهجت (ره): 🍁 از آقا سید عبدالهادی شیرازی رحمه الله که ماشاءالله، واقعاً عالم حسابی بود، نقل کرده‌اند که در کوچکی بعد از فوت پدرم (میرزای بزرگ) تکفّل خانواده به عهده‌ی من بود. 🍀 می‌گوید: ایشان را در خواب دیدم. از من پرسیدند: آقا سید عبدالهادی، حال شما چطور است؟ می‌گوید در جواب گفتم: خوب نیست. 🌿 فرمود: به بچه‌ها و اهل خانه سفارش کنید که نماز اول وقت بخوانند، تنگدستی شما رفع می‌شود. 📗 در محضر آیت الله بهجت، ج۳، ص ۱۸۸. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
🤍🌱💛 مبارزات خودتو با مبارزات دیگران مقایسه نکن! موفقیت دیگران دلسردت نکنه ... اگه اونا تونستن پس تو هم می‌تونی ... مسیر خودتو انتخاب کن و هرگز تسلیم نشو... ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
پلیس جلوی مرده رو میگیره مرده پیاده میشه میگه جناب سروان ننویس اصلا ندیدم پلیس میگه یعنی تو چراغ قرمز رو ندیدی؟ مرده میگه اونو دیدم شمارو ندیدم😂😂😂 🤣http://eitaa.com/cognizable_wan
اتوبوس تو برف گیر میکنه راننده میگه بیاید پایین تا زیر چرخ زنجیر بزنیم طرف میگه من سردمه همینجا تو ماشین تبل میزنم😐😂😂 🤣http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷 🌷 ! 🌷چهره خاصی داشت و من علّتشو بعدها فهمیدم. قد بلندی داشت و چهارشانه بود،‌ با محاسن بلندی که داشت خیلی به دل می‌نشست. همیشه آخرای نماز برای بچه‌‌ها شور می‌خوند و ما سینه می‌زدیم. مهدی با یک شور خاصی می‌خوند؛ شهِ با وفا ابوالفضل. خیلی قشنگ می‌خوند و ما را دیوونه می‌کرد. که من بعدها فهمیدم چون چهره او شباهت خاصی به حضرت ابوالفضل داشت به خاطر همین شباهتش، وقتی برای ما می‌خوند ما را بیشتر به شور می‌‌آورد. 🌷توی عملیات‌ها هم وقتی به چهره او نگاه می‌کردیم روحیه ما چند برابر می‌شد. این اواخر مهدی با همان پای قطع شده باز هم به جبهه می‌اومد. همیشه می‌گفت: آدم نباید در مقابل این دشمن خوابیده شهید بشه. دوست داشت ایستاده شهید بشه!! بعدها هم شنیدم وقتی که ترکش خورده بود خودش رو گیر داده بود به سیم خاردارهای ارتفاعات کانی‌مانگا، می‌دونست که قرار شهید بشه، شنیدم که دستاشو پیچیده بود دورِ سيم خاردارها تا نیافته، وایستاده شهید شد.... 🌹خاطره اى به ياد جانباز شهید فرمانده مهدی خندان ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است💚 🔹️در زمان قدیم مرد هیزم شکنی بود که با زنش در کنار جنگلی توی یک کلبه زندگی می کرد. مرد هیزم شکن هر روز تبرش را برمی داشت و به جنگل می رفت و هیزم جمع می کرد. یک روز که مشغول کارش بود صدای ناله ای را شنید و به طرف صدا رفت. دید توی علف ها شیری افتاده و یک پایش باد کرده، به خودش جرات داد و جلو رفت. شیر به زبان آمد و گفت : «ای مرد یک خار به پام رفته و چرک کرده بیا و یک خوبی به من بکن و این خار را از پایم درآور.» مرد جلو رفت و خار را از پای شیر درآورد. بعد از این قضیه شیر و مرد هیزم شکن دوست شدند. شیر بعد از آن به مرد در شکستن هیزم کمک می کرد و آنها را به آبادی می آورد. روزی از روزها مرد هیزم شکن از شیر خواست که به خانه او برود تا هر غذایی که دوست دارد زنش برای او بپزد. شیر اول قبول نمی کرد و می گفت : «شما آدمیزاد هستید و من حیوان هستم و دوستی آدمیزاد و حیوان هم جور درنمیاد.» اما مرد آنقدر اصرار کرد که شیر قبول کرد به خانه آنها برود و سفارش کرد که براش کله پاچه بپزند. روز میهمانی سر سفره نشستند، شیر همانطور که داشت کله پاچه می خورد آب آن از گوشه لبهاش روی چانه اش می ریخت. زن هیزم شکن وقتی این را دید صورتش را به هم کشید و به شوهرش گفت : «مرد، این دیگه کی بود که به خانه آوردی؟» شیر تا این را شنید غرید و به مرد گفت : «ای مرد ! مگه من به تو نگفتم من حیوان هستم و شما آدمیزاد هستین و دوستی ما جور درنمیاد؟ حالا پاشو تبرت را بردار و هرقدر که زور در بازو داری با آن به فرق سرم بزن !» مرد گفت : «اما من و تو دوست هم هستیم.» شیر گفت : «ای مرد ! به حق نون و نمکی که با هم خوردیم اگه نزنی هم تو، هم زنت را پاره می کنم.» مرد از ترسش تبر را برداشت و تا آنجا که می توانست آن را محکم به سر شیر زد. شیر بعد از اینکه سرش شکافت پا شد و رفت. آن مرد دیگر به آن جنگل نمی رفت. یک روز با خودش گفت : «هرچه بادا باد می روم ببینم شیر مرده است یا نه؟» مرد وقتی به جنگل رسید شیر را دید. گفت : «رفیق هنوز هم زنده ای !؟» شیر گفت : «می بینی که زخم تبر تو خوب شده و من زنده ام اما زخم زبان زنت هنوز خوب نشده و نمیشه برای اینکه (زخم زبان خوب شدنی نیست) تو هم برو و دیگر این طرف ها پیدات نشه که این دفعه اگه ببینمت تکه پاره ات می کنم http://eitaa.com/cognizable_wan