eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر ترس از افتادن باشد، تنها راه نجات در پریدنی داوطلبانه است. ترس تو‌ هر کجا که باشد، وظیفه‌ات نیز همانجاست. دقیقا در همانجایی که بیشترین ترس و یا درد را احساس میکنید بزرگترین فرصت برای رشد پنهان است. ببینید شخص، از چه چیزی بیشتر از همه می ترسد، تا بدانید که بعدا از کجا رشد خواهد کرد.‌ تو همانی هستی که اینک انجام می‌دهی، نه آنچه می‌گویی انجام خواهم داد. وجود داشتن کافی نیست، باید به این بودن روشنایی بخشید. چشم‌انداز تو تنها زمانی آشکار می‌شود که به قلبت می‌نگری. آن‌هایی که به بیرون می‌نگرند در رویا بسر می‌برند و آن‌هایی که به درونشان می‌نگرند هوشیارند. اگر موفق شدید که خود را به یاد بیاورید، اگر موفق شدید که میان خودتان و آن چیزی که غلیان خشم، شهوت یا ولع شماست تمایز قائل شوید، آنگاه خویشتن را درخواهید یافت. سنگینی تنهایی از نبودن دیگری نیست سنگینی تنهایی به خاطر جدایی از خود است! آن که دلت برایش تنگ شده، خودت هستی. به هر چیزی که وابسته باشیم بدان معناست که هنوز تحت مالکیت قرار داریم و هنگامی که چنین است یعنی این که چیزی قوی‌تر از ما، در اختیارمان دارد. 💟 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
اسلولوریس‌ها بامزه‌ترین و خفن‌ترین و مظلوم‌ترین حیوونای دنیا به نظر میرسن ولی انقدر سمی هستن که باعث مرگ همنشینشون میشن😱 پ ، ن: یاد این افتادم که توی دنیای ما انسان ها هم یسریا مثل اسلولوریس‌‌ها هستن. از همونا دوری کنید تا دیر نشده. 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
نام کتاب: دوزخ نویسنده : خورخه لوئیس بورخس مترجم : کاظم فیروزمند تعداد صفحه : 33 حجم فایل : 3.1 مگابایت *درباره کتاب دوزخ و نویسنده خورخه لوئیس بورخس * خورخه لوئیس بورخس (به اسپانیایی: Jorge Luis Borges)  ‏ (۱۸۹۹–۱۹۸۶) نویسنده، شاعر و ادیب معاصر آرژانتینی. وی از برجسته‌ترین نویسندگان آمریکای لاتین است. شهرت او بیشتر به خاطر نوشتن داستان کوتاه است. یکی از مشهورترین کتاب‌های او، داستان (۱۹۴۴)، گلچینی از داستان‌های کوتاه بورخس به انتخاب خودش است که مضامینی همچون رؤیاها، کتابخانه‌ها، آیینه‌ها، حیوان‌ها، فلسفه، دین و خدا را می‌توان حلقه اتصال این داستان‌ها دانست. کتاب دوزخ شامل هفت تمثیل و سه قصه می باشد.
🌸بی نور امام این جهان تاریک است 🌸میلاد خجسته «رضا» نزدیک است 🌸بر ساحت صاحب الزمان ای یاران 🌸ذکر صلوات بهترین تبریک است 🌹 سراسر نور علیه السلام باد. 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
43.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹کارتون 🦋 🚸 قسمت : 2 🎬 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ این چه کاریه با بچه میکنید🤦‍♂️😂😂😂😂 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
ایشون خانوم ماری بیون هستن. سال ۱۹۱۴ شوهرش میمیره و چون نان‌آوری نداشته و کاری هم بلد نبوده در مسابقهٔ «زشت‌ترین زن دنیا» شرکت میکنه و برنده میشه. بعد هم تو یه سیرک استخدام میشه تا با عنوان زشت ترین زن جهان تو شهرهای مختلف نمایشش بدن. همهٔ این کارها رو میکنه تا بتونه بچه‌هاش رو بزرگ کنه و زندگی بهتری رو براشون فراهم کنه. مادر بودن همیشه درجاتی از فداکاری و سلف‌لِس بودن رو همراه میاره. اما عشق و ازخودگذشتگی بعضی مادرها برای بچه‌هاشون واقعا هیچ محدوده‌ای نداره 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
کم گندمی که حضرت آدم بکارد ....!!! آیت الله میرزا علی مشکینی(ره): قدم اول در رسیدن به مکارم اخلاق و صفات الهی عبارت از این است «اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ» از گناهان اجتناب کردن است قدم دوم که این ها وسیله می شود در این که به آن کمال انسانی برسیم، «طلبِ الْحَلال» در زندگی راه حلالی را انتخاب کنیم در خوراک و پوشاک در مسکن در حقوق در اداره زندگی خود، فقط راه حلال و هیچ گاه دســت بــه حـــرام دراز نکنی، زیرا که در روایت دارد یک لقمه حرام اگر خوردی چهل روز نمازها مسدود می شود و بالا نمی رود و پذیرفته نمی شود به قول مرحوم شیخ بهایی یک مشت گندم حرام را بدهی جناب حضرت آدم آن را بکارد و او را حضرت نوح درو کند و او را حضرت موسى ببرد و آردش کند و حضرت عیسی خمیرش کند و حضرت مریم بپزد و پیغمبر و علی علیهماالسلام به دست بگیرد و به تو بدهد و بخوری، باز چهل روز عایت مستجاب نخواهد شدچون ذات این گندم حرام است و اگر از راههای مختلف به تو برسد. 🕍 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
? 🌷 !! 🌷آخرهای حمله بود که یک اسیر عراقی که خود را دکتر معرفی کرده بود به نیروهای ما روی آورده بود و برادران او را به برادر سردار طغرائی سپردند و در چند وقتی که گذشته بود این اسیر عراقی آن‌قدر به برادر علیرضا دلبسته بود که وقتی می‌خواستند او را از شهید طغرائی جدا کنند، جدا نمی‌شد و گفت: من می‌خواهم با این باشم، البته با حرکاتش این‌طور نشان می‌داد و کمی هم فارسی می‌گفت. خلاصه این اسیر که یک.... 🌷که یک دکتر ترسو بود که وقتی صدای تیر و خمپاره می‌آمد خود را به این طرف و آن طرف پرت می‌کرد و برادر علیرضا او را فهماند که چرا این‌قدر می‌ترسی، بلند شو برویم او را به بغل می‌فشرد. این نشانه بزرگی از شهامت و اخلاق بود که در جبهه جنگ آن هم با یک اسیر داشت و نشانه بزرگ دیگرش را که همه یعنی آن کسانی که او را می‌شناسند و می‌دانند که او چقدر با ملایمت سخن می‌گفت و چقدر خوشرو بود.... 🌹خاطره ای به یاد سردار علیرضا طغرائی (ایشان تنها شهید سوم خرداد سال ۶۱ استان گلستان است.) : رزمنده دلاور احمد تقی‌نژاد منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
✍در روزگار قدیم شخصی در میان دوستانش به دلیل آنکه موی در سر نداشت به لقب «کل علی» معروف شده بود. او از این لقب ناراحت بود و دلش می خواست این شرایط تغییر کند، از قضا این شخص توانایی مالی پیدا کرد و به سفر حج نائل شد و «حاجی» گشت، در نتیجه پس از بازگشت به ولایتش همه به او می گفتند: 🔹«حاج علی» اما مرد یک دوست قديمی و ساده دل داشت که همچنان مثل گذشته به او می گفت:  «كل علی» . در نتیجه حاج علی (کل علی) پيش خودش گفت: «بايد كاری بكنم تا رفيقم متوجه شود كه من دیگر حاجی شده‌ام.» به همین دلیل يك شب شام مفصلی تهيه ديد و رفيقش را دعوت كرد. 🔸بعد از اينكه شام را خوردند، نشستند به صحبت كردن و حاج علی صحبت را به سفر مكه‌اش كشاند و تا توانست توی كله ی رفيقش كرد كه حاجی شده! حاج علی لب به سخن گشود که : «توی راه حجاز يك نفر سرش به كجاوه خورد و شكست و آمدند و به من گفتند: «حاج علی» از آن روغن عقربی كه همراهت آورده‌ای به اين پنبه بزن، تا ما روی زخم آن بنده خدا بگذاریم ، فردا طرف خوب خوب شد همه گفتند : 🔹خير ببينی «حاج علی» كه جان بابا را خريدی. داشتم می گفتم در مدينه منوره كه زيارت می خواندم يكی از پشت سر صدا زد «حاج علی » من خیال کردم شما هستی برگشتم ، ديدم يكی از همسفرهاست،  همان لحظه به ياد تو افتادم ... خلاصه مرد هی حاج علی، حاج علی كرد تا قصه سفر مكه‌اش را به آخر رساند وقتی كه خوب حرف‌هاش را زد، 🔸ساكت شد تا اثر حرف‌هاش را در رفيقش ببيند، رفيقش هم با تعجب فراوان گفت: عجب سرگذشتی داشتی، «كل علی» ؟! 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
چوپانى پدر خردمندى داشت. روزى به پدر گفت: اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه كه از پيروان آزموده انتظار مى رود يك بياموز! پدر خردمند چوپان گفت: به مردم نيكى كن، ولى به اندازه، نه به حدى كه طرف را لوس كند و مغرور و خيره سر نمايد. 🍃 🌺🍃 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماهنگ| آئینه ی ایزدنما 🔸همخوانی اشعار فارسی و عربی در مدح حضرت امام رضا علیه السلام به همراه تصاویر ناب از حرم مطهر رضوی 📌اجرا: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 🚧تهیه شده در: 🎙استدیو قرآنی تسنیم 🏵به مناسبت ولادت با سعادت سلطان سریر ارتضا، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام ⭕️💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
پاسخ امام هشتم عليه السلام به نامه‌ي يكي از زائران👇👇 آقا ميرزا حسن لسان الأطباء از اهالي اشرف مازندران نقل كرد در زماني كه حاجي ملا محمد اشرفي از مشاهير علما در زادگاه خود اشرف ( بهشهر ) زندگي مي‌كرد، من يك بار عازم زيارت حضرت رضا، عليه السلام شدم . براي خداحافظي و امر وصيت نامه‌ي خود خدمت ايشان رفتم و چون دانست كه به زيارت ثامن الائمه عليه السلام مي روم، پاكتي به من داد و فرمود : « در اولين روزي كه به حرم مشرف شدي، اين نامه را تقديم امام رضا عليه السلام كن و در مراجعت جوابش را گرفته، برايم بياور.» با خود گفتم : يعني چه ؟ مگر امام رضا عليه السلام زنده است كه نامه را به او بدهم؟! چگونه جوابش را بگيرم؟! اما عظمت مقام آن دانشمند مانع شد كه اين مطلب را به ايشان بگويم و اعتراض نمايم . هنگامي كه به مشهد مقدس رسيدم، در اولين روز زيارت، براي اداي تكليف نامه را به داخل ضريح انداختم . بعد از چند ماه موقع مراجعت براي زيارت وداع به حرم مشرف شدم و اصلاً سخن حاجي را كه گفته بود جواب نامه‌ام را بگير و بياور، فراموش كرده بودم . بعد از نماز مغرب و عشا درحال زيارت بودم كه ناگاه صداي مأموري بلند شد كه زائران از حرم بيرون روند تا خدام به تنظيف حرم بپردازند . وقتي نماز زيارت را تمام كردم، متحير شدم كه اول شب چه وقت در بستن است ؟ ولي ديدم كسي جز من در حرم نيست ! برخاستم كه بيرون روم، ناگاه ديدم سيد بزرگواري در نهايت شكوه و جلال از طرف بالا سر با كمال وقار به سوي من مي آيد . همين كه به من رسيد، فرمود : حاجي ميرزا حسن ! وقتي به اشرف رسيدي پيغام مرا به حاجي اشرفي برسان و بگو : آيينه شو جمال پري طلعتان طلب جاروب زن به خانه و پس ميهمان طلب در اين فكر بودم كه اين بزرگوار كه بود ؟ كه مرا به اسم خواند و پيغام داد يك مرتبه متوجه شدم اوضاع حرم به حالت اول برگشته، برخي نشسته و بعضي ايستاده به زيارت و عبادت مشغول هستند فهميدم كه اين حالت مكاشفه بوده است . وقتي به وطن مراجعت كردم، يكسره به خانه مرحوم حاجي اشرفي رفتم تا پيغام امام عليه السلام را به وي برسانم همين كه در را كوبيدم، صداي حاجي از پشت در بلند شد كه : « حاجي ميرزا حسن ! آمدي ؟ قبول باشد . آري : آيينه شو جمال پري طلعتان طلب جاروب بزن به خانه و پس ميهمان طلب سپس افزود: « افسوس ! كه عمري گذرانديم و چنان كه بايد و شايد صفاي باطن پيدا نكرده‌ايم !» کرامات رضویه ، ج 2 ، ص 64. 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
امام هشتم (ع) و ماجرای تشییع جنازه👇👇👇 موسي بن سيار كه از ياران حضرت رضا عليه السلام است ،‌مي‌گويد : « ‌روزي همراه ايشان بودم همين كه نزديك ديوارهاي طوس رسيديم صداي ناله و گريه‌اي را شنيدم . من به جست و جوي آن رفتم . ناگاه ديدم جنازه‌اي را مي آورند در اين حال حضرت از مركب پياده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند كردند و چنان به آن جنازه چسبيدند، همچون بچه‌اي كه به مادرش مي‌چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند : « هر كس جنازه‌اي از دوستان ما را تشييع كند، مثل روزي كه از مادر متولد شده، گناهانش پاك مي‌شود » وقتي جنازه كنار قبر گذاشته شد، حضرت كنار ميت نشسته و دست مبارك خود را روي سينه‌ي او گذاشتند و فرمودند :« فلاني ! تو را بشارت مي‌دهم كه بعد از اين ديگر ناراحتي نخواهي ديد .» عرض كردم : فدايت شوم، مگر اين مرد را مي‌شناسيد، در حاليكه اينجا سرزميني است كه تا كنون در آن گام ننهاده‌ايد امام عليه السلام فرمود: موسي ! مگر نمي داني كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما عرضه مي‌شود. اين چنين است كه امامان عليهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندي كه رو به سوي آنان مي‌كند، مورد توجه قرار مي‌گيرد و حاجتش به نحو شايسته‌اي برآورده مي‌گردد بحارالانوار ج۴۹ ص۹۸ 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️همزیستی آدم و ماهی ماهی منتظره تا غواص صدف رو بشکنه تا بخوره 🛳 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌸🍃🌸🍃 ضرب المثلی است معروف وبسیار قدیمی هرگاه شخص یا گروهی مطلبی یا شیئی را از کسی بخواهند وبه خواسته آنان توجه نشود ولی دیگران از آن بهره مند گردند ، از این ضرب المثل استفاده می شود . یک بام و دو هوا! زنی بود که با عروس ودامادش در خانه ای زندگی می کردند، تابستان بود وهوا گرم ، همه روی پشت بام میخوابیدند . یک طرف بام ، داماد ودخترش می خوابیدند وطرف دیگر بام عروس وپسرش . شبی زن ، روی پشت بام آمد ومشاهده کرد که دختر ودامادش جدا از هم خوابیده اند . گفت : هوا به این سردی ، خوب نیست از هم جدا بخوابید بروید کنار هم ! آنطرف بام دید که عروسش درست تنگ بغل پسرش خوابیده ، گفت : هوای به این گرمی ، خوب نیست بهم چسبیده بخوابید ، از هم جدا بخوابید ! عروس که این طور دید بلند شد وگفت : قربون برم خدا را یک بام و دو هوا را یک بر بام سرما را یک بر بام گرما را و از همان زمان بود که این ضرب المثل تولید شد وبین مردم رایج گردید . در بعضی جاها این شعر عامیانه چنین خوانده می شود : قربون برم خدا را یک بام و دو هوا را یک بر بوم زمستون یک بر بوم تابستون 🔰 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا