📕#داستان_کوتاه_آموزنده
در کشور دانمارک با قطار سفر میکردم. بچه ای بسیار شلوغ میکرد...
خواستم او را آرام کنم به او گفتم اگر آرام باشد برای او شکلات خواهم خرید. آن بچه قبول کرد و آرام شد. قطار به مقصد رسید و من هم خیلی عادی از قطار پیاده شده و راهم را کشیدم و رفتم...
ناگهان پلیس مرا خواند و اعلام نمود شکایتی از شما شده مبنی بر اینکه به این بچه دروغ گفته ای. به او گفته ای شکلات میخرم ولی نخریدی!!
با کمال تعجب بازداشت شدم! در آنجا چند مجرم دیگر بودند مثل دزد و قاچاقچی!! آنها با نظر عجیبی به من می نگریستند که تو دروغ گفته ای آن هم به یک بچه!! به هر حال جریمه شده و شکلات را خریدم و عبارتی بر روی گذرنامه ام ثبت کردند که پاک نمودن آن برایم بسیار گران تمام شد!!
آنها گدای یک بسته شکلات نبودند. آنها نگران بدآموزی بچه شان بودند و اینکه اعتمادش را نسبت به بزرگترها از دست بدهد و فردا اگر پدر و مادرش حرفی به او زدند او باور نکند! اما در کشور ما، گول زدن به عنوان روش تربیتی استفاده می شود.
📚 چرا عقب ماندهایم
👤 علی محمد ایزدی
http://eitaa.com/cognizable_wan
✨ ❥●
روزهای بسیار دور ؛ پیرزنی بود که ؛ هر روز با قطار از روستا برای خرید مایحتاج خود به شهر می آمد ...
کنار پنجره می نشست ؛ وبیرون را تماشا می نمود..
گاهی؛ چیزهائی از کیف خود در می آورد
و از پنجره قطار به بیرون پرتاب می نمود
یکی از مسئولین قطار کنار ایشان آمد و با تحکم پرسید که: پیرزن چکار میکنی؟!
پیرزن؛ نگاهی به ایشان انداخت و لبخندی مهربان گفت : من بذر گل در مسیر می افشانم
آن مرد با تمسخر و استهزا ، گفت : درست شنیدم ؛ تخم گل در مسیر می افشانی؟!
پیرزن جواب داد ؛ بله تخم گل ...
مرد خنده ای کرد و گفت : اینرا که باد می برد ؛ بنده خدا ؟
پیرزن جواب داد ؛ من هم می دانم که باد می برد... ولی مقداری از این تخمها به زمین می رسند و خاک آنها را می پوشاند
مرد که خیال میکرد پیرزن خرفت شده است
گفت: با این فرض هم آب می خواهند .
پیرزن گفت : افشاندن دانه با من .. آبیاری با خدا..
روزی خواهد رسید که گل و گیاه تمام مسیر را پر خواهد کرد؛ و رنگ راه تغییر خواهد نمود و بوی گلها مشام تمام ساکنین و مسافرین نوازش خواهد داد و من و تو و دیگران از رنگی شدن مسیر لذت خواهیم برد ...
مرد از صحبت خود با پیرزن جواب نگرفت
با تمسخر و خندیدن به عقل آن پیرزن ؛ سرجای خود برگشت ...
مدتها گذشته بود که ؛ آن مرد دوباره سوار قطار شد و کنار پنجره نشسته و بیرون را نگاه می کرد
که یک دفعه متوجه بوی خاصی شد.. کنجکاو که شد؛ دیدکه رنگ مسیر هم عوض شده است
و از کنار رنگها و رایحه های نشاط آور رد می شدند
و مسافرین با شوق و ذوق گلها را به همدیگر نشان می دادند
آن مرد ؛ نگاهی به صندلی همیشگی پیرزن انداخت ؛ ولی..... جایش خالی بود
سراغش را از دیگران گرفت ؛ گفتند : چند ماه است که ؛ از دنیا رفته است
اشک از دیدگان آن مرد سرازیر شد
و به نشانه احترام به آن همه احساس بلند شد و تعظیم نمود
***
آن پیرزن رنگ و بوی گلها را ندید و استشمام نکرد ؛ ولی هدیه ای زیبا به دیگران تقدیم کرد
همیشه عشق و محبت و مهربانی به دیگران هدیه بده ؛
روزی خواهد رسید که آنکس که به او محبت میکنی با انگشت اشاره
از شما به نیکی یاد خواهد کرد...
*بیا تا جهان را به بَد نَسپَریم*
*به کوشش همه دستِ نیکی بریم*
*نباشد همی نیک و بَد پایدار*
*همان بِهْ که نیکی بُوَد یادگار*
فردوسی بزرگ
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹فلســـفه داشتن رفیق شهــــید🌹
اصلا رفیـــق شهیــــد یعنی چــــی؟
چه ســـودی داره؟؟
ایــــنــــ سوالیه کــه خیلیــها از من میپرســـن چرا هـــی تو کانال از رفیق شهیــد حرف میزنین؟
بــــریم جواب؟😊👇
ما بچـــهــ مذهبیــــا یـــه رفیـــق شهیـــد داریــــم سعــــی میکنیـــم خودمـــون رو شبیـــه اون شهیـــد کنیـــم👍
کـــه ببیــنیم اون شهیـــد چیـــکار کـرده
کــــه خدا الان خریدتــش؟
سعــی میکنیم که👇
مثــل اون نماز اول وقـــت بخونیـــم و قرآنــــ تلــاوت کنیـــم😻
تـــو زندگیمـــون ازش کمک میخوایـــم
چون میدونــیــم که شهیـــدا زنده انـــد و
پیـــش خــــدا روزی دارن💗💓
شهیــــدا پیـــش خدا عزیــــزن و حرفشـــون خریـــدار داره
خودم به شخصه خیلی از رفیق شهیدم کمک خواستـــم و واقـعا بارهـــا دستمــو گرفته و کمکم کـــرده💚
اصلا اینجوری متـــوجه یه چیــز خیلی بــزرگ میشی
کــم کــم میرسی به خـــدا❤️
اصلا شهیــد یه بهــونست برای رسیدن به خــــــــــدا
خــدایـــی که همیشــه و همـــه جا همراهمـــون بوده و در همـــه حال کمـکمـــون کرده
در حقیقت👇
دوستــی با شهید مســـاویـــ با رسیدن به خــــدا🌹😊
http://eitaa.com/cognizable_wan
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
#آقایان_بخوانند
آقای عزیز
✅ قرار نیست همه دخترا مثل مادرت سازش داشته باشن، زمونه فرق کرده
✅ سعی کن بدون اینکه کسیو تغییر بدی ، دوستش داشته باشی
✅ عشق ورزیدن بدون پول ممکنه اما خوب خیلی سخته
✅ قبول کن میزان درآمدت برا دختر و خانوادش خیلی شرطه
✅ یاد بگیر که نوازش همسرت باعث انگیزه زندگی اون میشه
✅ یادت باشه هیچ زنی از محبت همسرش سیر نمیشه
✅ لطفا راجع به روابط جنسی با همسرت، تحقیق و مطالعه کن، چون نقش اصلی رو تو داری ، بلد نباشی آسیب میبینه
✅ حواست باشه زندگی مشترک یعنی خیلی چیزا مشترک: تفریح، گردش، خواب، خوراک، غم....
✅ کافیه همسرتو مطمئن کنی دوسش داری ، زندگیت شیرین میشه
✅ باید قوی باشی چون قدرت زن و بچه هات ، به قدرت تو، توی مواقع بحرانی بستگی داره
✅ زن ها تو فشار عصبی و ناراحتی مثل مردا نیستن که نیاز به تنهایی داشته باشند، اونا به یه همدم نیاز دارن
🍃🌸
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
📚 #داستان_زیبای_آموزنده
هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند؛ همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت.
یک لاک پشت حسود... او یک روز نامه ای به هزارپا نوشت :
ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم. و می خواهم بپرسم چگونه می رقصید. آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟ در انتظار پاسخ هستم. با احترام تمام، لاک پشت. هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می کند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند می کند؟
و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد. سخنان بیهوده دیگران ازروی بدخواهی وحسادت؛ می تواند بر نیروی تخیل ماغلبه کرده ومانع پیشرفت وبلند پروازی ما شود .
http://eitaa.com/cognizable_wan
😍 #زنگ_تفریح😍
دخترخاله من یه بار بدون آرایش میره خونه،
تا سه روز باباش میگفته: این پسره تو خونه ما چیکار میکنه؟!
خالم هم با چادر تو خونه میگشته!😂😂
شاااااااااااااادباااااااااااااااشین✋
http://eitaa.com/cognizable_wan
شوهرتان زن میخواهد نه مادر!
〽️جمله هایی مثل: « عزیزم با این لباس بیرون نرو، سرما میخوری »، « غذا خوردی؟ حتما بخور ضعف می کنی »
〽️یکی از معمول ترین و مخرب ترین عادات ارتباطی ما با مردها است. به گونه ای با آنان رفتار میکنیم، گویی کودکی بیش نیستند باید به او اعتماد کنید و مانند یک شخص توانا و قابل اعتماد با او رفتار کنید..
🍃🌸
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
گاهی انقد یهویی حالت بد میشه که ...
فرصت بغض کردنم نداری
یهو اشکت میاد 🤦♀
http://eitaa.com/cognizable_wan
جلوی بعضی خاطره باید نوشت
آهسته تر به یاد آورده شود...
خطر ریزش اشک 💔
http://eitaa.com/cognizable_wan
♡﷽♡
#رمان_رؤیاےوصال❤️
#قسمت82🍃
مہرداد با درماندگے تمام بہ خونہ برگشت .
حانیہ خانم_ رفتے صاف و مستقیم بہش گفتے؟
مہرداد_ مستقیمِ مستقیم هم نہ ...یہ چیزهایے گفتم ولے فڪر ڪنم اشتباه ڪردم ، تو موقعیت خوبے نبود.
حانیہ خانم_اے بابا ،من گفتم یہ ڪم بیشتر باهم صحبت ڪنید بعد بہش بگو
مہرداد_ترسیدم پاے یڪے دیگہ در میون باشہ
حانیہ خانم_یعنے خبریہ؟
مہرداد_ نمي دونم
حانیہ خانم _فردا میرم با خالہ ات صحبت میڪنم .
مہرداد_حُسنا حق داره منو نخواد، اون یہ دختر مجرده با عقاید مذهبے ، حقشہ با ڪسے مثل خودش زندگے ڪنہ نہ یڪے مثل من ، با اون گذشتہ و زندگے ڪہ من داشتم ...
بلند شد و غصہ دار بہ اتاقش رفت. از خودش و زندگیش ناراحت بود.
حانیہ خانم دلش بہ حال پسرش میسوخت ، باید برایش ڪارے میڪرد.
★حُسنا
حرفہاے مہرداد تو این شرایط اصلا بہ مزاقش خوش نیامد.
با خودش فڪر میڪرد
_شاید اگر در شرایط دیگہ اے بودم بہتر میتونستم فڪر ڪنم. چون موقعیت ما مثل هم هست و هر دو یہ تجربہ تلخ داشتیم.
فڪر طوفان رهایش نمیڪرد. معتقد بود اگر قرار است با ڪسے زندگے ڪنم باید تماما فڪر و ذهنم معطوف بہ شریڪ زندگیم باشد .
بہ سرگیجہ هایش ، ضعف و گاهے سردرد هم اضافہ میشد.
ڪلافہ شده بود .شماره زهرا را گرفت
بعد از چندین بوق و قبل از قطع شدن جواب داد
زهرا _الو سلام
حُسنا_علیکِ سلام ، پارسال دوست امسال غریبہ ...از وقتے دایےِ مارو گیر انداختے دیگہ حالے از ما نمیپرسے خانم دڪتر
زهرا_اوه اوه چہ توپش هم پره ، یواش یواش ... اولا ڪہ شما تاج سرے ، دوما خانم خانما حواسشون معلوم نیست ڪجاست ڪہ مارو نمیبینن. نو عروسے گفتن ...
_بابا رو رو بِرَم ، هنوز نہ بہ باره نہ بہ دار ، خانم خودشو عروس ڪرد و رفت .خدا شانس بده
زهرا_حسودے نڪن ،این جمعہ دیگہ نمیتونے بگے نہ بہ باره نہ بہ دار .
درضمن نوبت خودت هم میرسہ ، اما بیچاره اونے ڪہ گیر تو بیفتہ ، دو روزه با این اخلاق گندِت طلاقت میده
_دیگ بہ دیگ میگہ روت سیاه .خودتو یادت نمیاد راه بہ راه میخواستے گردن دایے مارو بزنے.
زهرا_ اون فرق میڪرد ..."اگر با دیگرانش بود میلے/ چرا ظرف مرا بشکست لیلے "
_اوه اوه چہ عاشقانہ ...خودتون رو لیلے و مجنون هم ڪردید .اَه اَه حالمو بہم زدین ... اینہا رو ولش ڪن .
میگم زهرا هنوز حالم بده اصلا خوب شدن تو ڪارم نیست انگار .
همون ضعف و بیحالے و سرگیجہ ...بہ نظرم یہ چیزیم هست.حدسم اینہ تومورے چیزے دارم.
صبح ها ڪہ از خواب پا میشم مزه دهانم تلخ تلخہ
زهرا_زبونتو گاز بگیر دیوونہ ، خدا نڪنہ اینڪہ دهانت صبح ها تلخہ بہ ڪبدت مربوط میشہ از علایم غلبہ صفراست
_مگہ استاد فیروزے نگفت از تز سنتے ها بیاید بیرون و روے درمان جدید ڪار ڪنید.
زهرا_حالا اون یہ چیزے گفت .
ببین حُسنا بہ نظرم بیا برو پیش فرزانہ یہ آزمایش ڪامل خون بده .پلاڪت و گلبول هات باید چڪ بشہ ، با این مقدار خونے ڪہ تو از دست دادے شرایط جسمیت خیلے بہم ریختہ
_شاید هم مشکل خونے باشہ ..
پیش فرزانہ ...باشہ اگر امروز فرصت ڪردم میرم
ببین پشت خطے دارم مامانہ ، بعدا زنگ میزنم .خداحافظ
پشت چراغ قرمز نگہ داشت.تو ماشین گرم بود شیشہ رو پایین داد
_سلام مامان جون خوبے؟
...آره دارم میام...ڪجا ...باشہ میخرم ...
خالہ تنہا میاد؟
باشہ باشہ ...
همان موقع یہ موتورسوار با لباس و کلاه کاسڪت مشڪےیڪ برگہ از شیشہ بہ داخل ماشین انداخت و رفت.
_آره باشہ خداحافظ
برگہ را ڪہ روی پایش افتاده بود برداشت و بہ صندلے عقب انداخت و گفت : چقدر تبلیغ آخہ
چراغ سبز شد و مسیرش بہ سمت آزمایشگاه را پیش گرفت.
آزمایش داد و موقع برگشتن بہ خونہ خریدهاے تاکید شده مادرش را انجام داد.
خالہ حانیہ احتمالا موضوع مہرداد را پیش خواهد ڪشید با خودش جملات را بالا و پایین ڪرد تا جواب درستے بہ همہ بدهد.
↩️ #ادامہ_دارد....
☕️🍃☕️🍃☕️🍃
╭─┅═♥️═┅╮
http://eitaa.com/cognizable_wan
╰─┅═♥️═┅╯
پيرمرد به زنش گفت :بيا يادي از گذشته هاي دور بکنيم ، من ميرم تو کافه منتظرت و تو بيا سر قرار بشينيم حرفاي عاشقونه بزنيم..!
😂😂
پيرزن قبول کرد. فردا پيرمرد به کافه رفت ،دو ساعت از قرار گذشت ولي پيرزن نيومد وقتي برگشت خونه ديد پيرزن تو اتاق نشسته و گريه ميکنه ،
ازش پرسيد :
چرا گريه ميکني؟
پيرزن اشکاشو پاک کرد و گفت :
بابام نذاشت😂😂😂
💎 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔮سبزی های ضد سرطان را بشناسید✨🔻
🍀رزماری، آویشن، ریحان، نعنا، مریم گلی و تمام سبزی های معطر، غذاها را خوش عطر کرده و خواص ضد سرطانی دارند.
🍏 http://eitaa.com/cognizable_wan
#درمان_مسمومیت
خوردن مخلوطی از شوید و عسل مسمومیت را از بین می برد
☘خوردن تره با عسل پادزهر سموم، مخصوصا مسمومیت های غذایی می باشد.
http://eitaa.com/cognizable_wan
ﺻﺒﺢ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﺮﻑ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﮕﻪ ﺑﺮﻑ ﺍﻭﻣﺪﻩ!؟
ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﻪ!
ﻣﮕﻪ ﻗﺪﯾﻤﺎ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ، ﺧﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩ؟!
ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻗﺎﻧﻊ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﻑ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﺧﯿﻠﯿﻢ ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺷﺘﻪ...😬😬😬
💎 http://eitaa.com/cognizable_wan
هشدار جدی به #خانمها
به هیچ وجه اسرار رابطه جنسی خود و همسرتان را به هیچ کس مطرح نکنید.
برخی خانم ها وقتی کنار دوستان یا اقوام و حتی خواهر خود هستند، از درخواستها و علاقه مندی ها و رفتارهای جنسی همسرشان صحبت میکنند،
❌شوهرم فلان کار را از من می خواهد
❌شوهرم اینگونه دوست دارد
❌شوهرم خیلی از فلان رفتار تحریک میشود
و...
این زنان با مطرح کردن این موضاعات در حقیقت به راحتی دروازه های خیانت را به سمت زندگی زناشویی خود می گشایند،
چرا که دیگران میتوجه می شوند همسر وی از چه رفتارهای لذت می برد و چه کمبود هایی دارد و این می شود راه ورود و ارتباط با همسر آن زن
🍃🌸
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
تنها تو دل گودال....m4a
3.61M
🔹بگو چی کار کنم که دست و پا نزنی
مداح: ح.ط
با حال معنوی مناسب گوش کنید
فاطمیه ۹۸ ۵بهمن ماه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥غوغای دکتر عباسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهم ترین محور محاسبه از قول شهید سلیمانی
#مکتب_شهید_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم واقعا تو کی بودی؟
این دخترک از کجا تو رو میشناسه؟
http://eitaa.com/cognizable_wan
[WWW.FOTROS.IR]ma96120104.mp3
8.16M
سـرخوش زِ سبـوى
غم پنهانی خویشم
چون زلف تو
سرگرم پریشانی خویشم ..
...💔♥️💔
#حاجمحمودکریمی
30.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ را با دقت مشاهده کنید
مادر...
قدر مادرتونو بدونید
❤❤❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیس جمهور میگه باید مرگ جمع بشه😳😒
انتقام سردار سلیمانی توسط شهید سپهبد سلیمانی
خون سردار سلیمانی و ابو مهدی المهندس تا تشکیل حکومت جهانی حضرت ولیعصر(عج)، در شریانهای جبهه ی مقاومت جاری و ساری خواهد بود
خون سردار همه پرسی عظیمی بود بر لفاظی های جبهه ی مرعوب و لیبرال داخلی
خون سردار، بزرگترین پادگان آمریکایی غرب آسیا را در هم کوبید و به یابوی شکست ناپذیری او بعد از 75 سال پایان داد
خون سردار در شریان ها و خیابانهای ایران و عراق و بالطبع در جبهه ی مقاومت یوم الله آفرید
خون جاریِ سردار در عراق، در چهارم بهمن، یوم الله دیگری آفرید و نقطه ی عطفی در تاریخ عراق و جبهه ی مقاومت بود. نقطه ی شروع خروج آمریکا که جرقه ی آن از عراق کلید خورده و تا عمق کشورهای اسلامی تا افریقا را در بر خواهد گرفت
آیا رژیم اشغالگر اسرائیل و حکومت وهابی سعودی را یارای تنفس در چنین فضایی خواهد بود
شیطان بزرگ بداند و با مخفیکاری در پادگان عین الاسد، همه چیز را تمام شده نداند، چرا که:
انتقام سردار قاسم سیلمانی را شهید سپهبد قاسم سلیمانی خواهد گرفت و این انتقام چیزی جز آزادی قدس نخواهد بود انشاءالله
غلامرضا شادمان 98/11
بنویسید در تاریخ
ما غمِ قاسم
برایمان تمام نشدنی است....
🌷 #حاج_قاسم_سلیمانی
♡ #سردار_دلها
یک پیام انتشاری❌👇
قابل توجه شما عزیزان الان دولت به شدت داره یه کارهایی میکنه تا خود دولت متلا شی بشه حتی خبرهای موثقی بوده کا آقای روحانی تاحالا دوبار استعفا نوشته تحویل آقا دادن اما آقا تمام قد ازایشون حمایت کردن وگفتن باید ادامه بدید
❌*دلایل روحانی برای استعفا*❌
آقای روحانی پس از 7سال سردمداری دولت تنها اقدامی که کرد به عقب بردن کشور بود حالا چه عمدی چه غیر عمد
ایشون فقط به آمریکا و اروپا دل بسته بود فکر میکرد که اونها دلسوز مردم ماهستن ومخالفت جریان انقلابی پیرو اما از تعصب کورکورانه وبیخود هست که دوس ندارن با آمریکا ارتباط داشته باشند
اما پس از 7سال خودشون فهمیدن که اشتباه رفتن به همین دلیل الان فقط میخوان آبرو مندانه کناره گیری کنند وبعد ها به بهانه اینکه ماکاره ای نبودیم واختیاری نداشتیم خودشون رو قهرمان در غل وزنجیر لقب بدن وهجمه ها علیه رهبری ونهاد های انقلابی بیشتر کنند
همانطور که در رابطه بنزین فکر میکردن رهبری باهاشون مخالفت میکنه وبعد استعفا میدن ومیگن ما کاره ای نیستیم وهمه چیز دست رهبری هست که با این کار تنش درجامعه بیشتر میشد واغتشاشات نیز گسترده تر میشد
اما رهبری با حمایت خود تمام اقدامات این احمق ها رو نقش بر آب کرد
طبق گفته های یکی از سران سپاه قدس 3ساعت پس از هدف قرار گرفتن هواپیمای اوکراینی جلسه ای توسط شورای امنیت ملی گرفته میشه و هیێت وزیران به دلیل لغو نکردن پروازها مقصر اصلی شناخته شده وآقای روحانی این مسولیت رو می پذیرد واعلام میکنه که او و وزراش به خاطر این فاجعه استعفا خواهند داد
به همین دلیل سردار حاجی زاده حالا به دستور کی و چرا میاد تمام تقصیرات رو گردن میگیره وعذرخواهی میکنه ومیگه که آبرویم راباخدا معامله میکنم
آقای روحانی که مجددا نقشه استعفاش بهم میریزه تا جایی که خودشو خنک کنه میادو نیروهای مسلح بخصوص سپاه رو میکوبه
عزیزان دولت به شدت داره تلاش میکنه تا انتخابات مجلس خودشو منحل کنه خواهشا همانطور که رهبری عمل کرد یا عملکرد سردار حاجی زاده جوری فضا سازی نکنید که راه برا دولت باز بشه
*اما چرا استعفا ؟*⁉️
دلیل اولش همون خروج قهرمانانه دولت از ریل خواهد بود
اما دلیل دوم که بسیار زیرکانه هم هست
این انتخابات مجلس به برکت خون سردار سلیمانی وخیانت های فراوان وآشکار مجلس این دوره وعدم کارکرد آنها باعث شده مردم به شدت به دنبال نمایندگانی انقلابی وجهادی باشند و از آنجایی که اصلاحطلبان هم تعداد زیادیشون تایید نشدن و روحانی هم به عنوان پرچم دار اصلاحات چیزی جز خرابکاری نداشته ان شآلله این مجلس یک مجلس سرزنده وانقلالی خواهد بود
اما اگر این دولت این یک ماه هم سرکار بماند وانتخابات به یاری خدا برگزار بشه ونمایندگان درست ودرمونی سرکار بیان ان شاالله اون موقع یقه دولت میگیرن و دولت به عنوان مجرم باید پاسخ گو باشد نه مثل الان به عنوان قهرمان
اگر دولت تا انتخابات مجلس استعفا بدهد یا اینکه دوتا از وزیرشان استیضاح شوند کل دولت باید از دوباره تشکیل شود وانتخابات مجلس رو به حاشیه که چه عرض کنم کلا به عقب میندازه
با اینکار هم به هدف خودشون میرسند هم انتخابات مجلس رو منحل میکنند
*اگر دولت استعفا نداد*
آخیر تیر آن ها برگزاری انتخابات کمرنگ هست که حداقل مردم پای صندوق رای بیان
اگه اشتباه نکنم تعداد زیادی از ارکان اصلاحات با توییت و... این نقشه رو شروع کردن که تایید صلاحیت نمایندگان یک طرفه بوده وفقط یک جناح امسال برای رای پای صندوق میان
این طرحشون باعث میشه شرکت مردم درانتخابات کم بشه وباتوجه به درصد آرا کل بیان وبگن مردم دیگه این نظام رو قبول ندارند
چون یکی از دلایل مقبولیت نظام بین مردم میزان حضور مردم در انتخابات رسمی اون نظام هست
خواهشا شما هم در هرگروهی که عضو هستید مردم رو آگاه کنید که بفهمند چخبر هست وبهشون بگید که اولویت الان برگزاری انتخابات پرشور مجلس هست عدم کارآیی دولت مدت هاست برا مردم انقلابی ثابت شده است.
http://eitaa.com/cognizable_wan
مهمه عزیزان مطالعه کنید لطفا📛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹حال و هوای روز پنجشنبه در گلزار شهدای کرمان
*صفوف طولانی مردم کرمان برای زیارت مقبره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی.
♡﷽♡
#رمان_رؤیاےوصال❤️
#قسمت83🍃
حُسنا از خستگے تو اتاق رو تختش دراز ڪشیده بود ڪہ مادرش وارد اتاق شد .
بہ احترام مادرش بلند شد و نشست.
مامان_خیلے وقتہ باهم حرف نزدیم، خیلے وقتہ حُسنا خانم با حوریہ خلوت نڪرده .
بچہ ڪہ بودے هر اتفاقے برات میفتاد تو مدرسہ یا بین دوست وآشنا اولش میرفتے بہ بابات میگفتے بعدش بہ من.
(آه ڪشید) بعد پدرت همہ چیزو بہ من میگفتے ، چے شده ڪہ خانم دڪتر ما دیگہ با مامانش خلوت نمیڪنہ؟ ما رو محرم نمےدونے؟
_این چہ حرفیہ مامان ، من فقط این روزها خستہ ام ، یہ ڪم بدنم ضعیف شده حال خوبے ندارم.همین
مامان_مادر اگر حالات بچہ اش رو نشناسہ ڪہ مادر نیست.از وقتے از اون سفر برگشتے یہ جور دیگہ شدے اون حُسناے شاد و سرزنده دیگہ نیستے.
حُسنا چشماشو بست ، چقدر دلش میخواست سرش رو بزاره رو پاے مادرش و یہ دلِ سیر گریہ ڪنہ و مامان هم موهاشو نوازش ڪنہ.
بالاخره خودش اینڪارو ڪرد . خم شد و سرش رو روے پاے مادرش گذاشت.
مادرش هم دست نوازش بر سر دخترش میڪشید.
مامان_دیروز مہرداد بہت چے گفت؟
_چیز خاصے نگفت.
مامان _چیز خاصے نبود و خالہ ات رو تا اینجا ڪشونده؟
_ الان موقعیت فڪر ڪردن بہ ازدواج رو اصلا ندارم.
مامان_خالہ ات میگفت احتمالا پاے ڪسے دیگہ درمیونہ ، درستہ؟
_اگر هم بوده ،تموم شده ،جوابشو دادم
مامان_ حُسنا جان !من بہ خالہ ات گفتم تو حق دارے یڪے مثل خودت رو انتخاب ڪنے، دختر مجرد با پسر مجرد باهم کفویت دارن . بہرحال مہرداد یہ بار ازدواج ڪرده ولے خب از لحاظ موقعیت و اینڪہ آشناست خوبہ .اون خیلے عوض شده ، اصلا مثل سابق نیست.
اهل نماز و روزه است .
حُسنا بہ این فڪر میڪند ڪہ با موقعیتے ڪہ دارد ،مہرداد بہترین گزینہ است .اما قبل از آن باید حقیقت را بہ او بگوید.
سرشو بلند ڪرد و گفت :
مامان ... بہ خالہ میگید چندماه بہم فرصت بده .سہ ،چہار ماه ؟
مامان_یعنے جوابت منفے نیست؟
_نہ ...ولے چند ماه وقت میخوام ، الان نمیخوام هیچ حرفے باشہ ، بزارید یہ ڪم شرایط روحیم بہتر بشہ
مادرش تعجب ڪرده بود ڪہ چطور دختر سخت گیرش بہ این زودے قبول کرده .
مامان_ان شاء اللہ ڪہ هرچے خیره همون پیش بیاد ، اگر خالہ ات بفہمہ از خوشحالے بال در میاره ،باشہ بہش میگم ... امیدوارم بہترین تصمیم رو گرفتہ باشے.
اما حُسنا اینجا بہ سرنوشتش فڪر میڪند .بہ اینڪہ چگونہ باید فڪر سیدطوفان را از ذهنش خالے ڪند و چطور حقیقت را بہ مہرداد بگوید.
وقتے حانیہ خانم خبر و شنید از خوشحالے اشڪ میریخت..ڪلے نذر ڪرده بود .
مہرداد تو آشپزخونہ بود ، با عجلہ از اتاق بیرون اومد و بہ سمتش رفت.
پسرشو بغل ڪرد و بوسید .
مہرداد_چے شده مامان عشقت فوران ڪرده؟
حانیہ خانم_بالاخره بہ آرزوم رسیدم
مہرداد لبخند زد وگفت :ڪدوم آرزو ؟
حانیہ خانم عمیق نگاهش ڪرد
_اینڪہ حُسنا عروسم بشہ، باید بہم مژده گونے بدے، گفتم درستش میڪنم .
پارچ آب از دست مہرداد بہ زمین افتاد
.شوڪہ شده بود. خودش هم باور نمیڪرد ڪہ حُسنا اونو قبول ڪنہ
مہرداد_دوباره بگو ...چے شده؟
حانیہ خانم_خالہ ات گفت حُسنا گفتہ چند ماه بہش وقت بدیم بعد صحبتشو میڪنیم.تو این مدت هم شما دوتا باهم حرف بزنید تا بیشتر شناخت پیدا ڪنید .مہرداد هنوز باورم نمیشہ ...خدایا شڪرت ، برم بہ بابات خبر بدهم اون سر دنیا
مہرداد لبش بہ لبخند ڪش آمد و این از چشم مادرش دور نماند.
این یعنے خوشحالے در راه است...
↩️ #ادامہ_دارد....
☕️🍃☕️🍃☕️🍃
╭─┅═♥️═┅╮
http://eitaa.com/cognizable_wan
╰─┅═♥️═┅╯