❇️ #سینوزیت
سینوزیت عبارت است از #عفونی_شدن حفرههای اطراف #بینی و #پیشانی که ممکن است حاد باشد یا مزمن بهمراه درد یا سنگینی آن ناحیه.
۱. بخور سینوسها با بابونه، آویشن، اکالیپتوس
۲. روغنمالی پیشانی و گونهها با #روغن_سیاهدانه
۳. استنشاق #آب_نمک روزی یکبار
🍎 🍎
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅درمان و رفع سرفه
🔺اين كليپ را انتشار دهید تا به هموطنامون خدمتی كرده باشيم🔻
📚حکیم روازاده
#بی_خوابی
#بیخوابی
↫✳️ علت آن افزایش سودای روان است .
✍ سعی کنید در روز خود را خسته کنید و اگر با حرکت باشد بهتر است چون شتاب گردش خون در مغز بیشتر میشود .
✍ سر شب غذا بخورید . کاهش غذاهای سرد.
✍ اگر خیلی بیخوابی دارید از غذاهای تر استفاده کنید . مثلا شبها یک بوته کاهو با گلاب و عسل بخورید .
✍ بادام درختی روزی ۱۴ عدد دانه دانه مثل آدامس مصرف شود.
توجه : می توانید همین ۱۴ عدد بادام را به همراه یک لیوان آب و ۲ قاشق غذاخوری عسل داخل مخلوط کن ریخته و مخلوط کرده و سپس میل کنید.
✍ استشمام مداوم عطرهای گرم طبیعی (محمدی ـ یاس ـ نرگس)
🍎 🍎
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماکارونی دانشجویی🤓😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب پرتابی میکنه این بازیکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی سر و صدا میکنی😂😂😂
شبیه خاکستر سیگار پیرمردی شده ام که آلبوم عکسهای قدیمی اش را با حسرت ورق میزند و هر از گاهی دستی به عکسی میکشد و نگاهی در آینه به موههای سپیدش میکند !
میخندد و لبخند بر صورتش میخشکد و میگرید و میمیرد …
http://eitaa.com/cognizable_wan
👇👇👇👇👇👇👇
برادرم...
من در گرمای تابستان چادر سر میکنم،سخت است؛
ولی تنها سه ماه سختی دارد،
چادر آزادی حرکت دستانم را میگیرد،
سخت است ولی نه زیاد؛
#چادر سر کردن مسئولیت می آورد و انتظار 🌹
ولی تمام اینها
سخت تر از کار شما نیست ؛
سخت تر از کار شما نیست که باید در تمام طول سال
سر به زیر راه بروی 💚
و از میان مداد رنگی های متحرک
کوچه ها و خیابان ها ،
از میان بانوانی که نتوانسته اند خودنمایی هایشان را کنترل کنند ،سالم رد شوی...🌺
از کار تو سخت تر نیست که در این هجوم بی مهابای وسوسه های دلفریب و پلیدی های ناجوانمردانه باید پاک باقی بمانی!
و خداوند "مرد"را قوی آفرید
زیرا وظیفه ات بسی سنگین تر است؛
و اگر در این آزمون ها پیروز شدی
مردی خدایی میشوی...♥💪
http://eitaa.com/cognizable_wan
#ضرب_المثل
#زیرکاسه_نیم_کاسه_ای_است
(برای بیان این معنا که فریب و نیرنگی در کار است از این ضرب المثل استفاده می شود)
در گذشته که وسایل خنک کننده و نگاه دارنده مانند یخچال و فریزر و فلاکس و یخدان وجود نداشت، مردم خوراکی های فاسد شدنی را در کاسه می ریختند و کاسه ها را در سردابه ها و زیرزمین ها، دور از دسترس ساکنان خانه و به ویژه کودکان می گذاشتند. آن گاه کاسه ها و قدح های بزرگی را وارونه بر روی آن ها قرار می دادند تا از خس و خاشاک و گرد و غبار و حشرات و حیوانات موذی مانند موش و گربه محفوظ بمانند. کاسه ی بزرگ در جاهای صاف و مسطح زیر زمین چنان کاسه های کوچک تر و نیم کاسه ها را می پوشاند که گرمای محتویات آن ها تا مدتی به همان درجه و میزان اولیه باقی می ماند.
ولی در آشپزحانه ها کاسه ها و قدح های بزرگ را وارونه قرار نمی دهند و آن ها را در جاهای مخصوص پهلوی یکدیگر می گذارند و کاسه های کوچک و کوچک تر را یکی پس از دیگری در درون آن ها جای می دهند. از این رو در گذشته اگر کسی می دید که کاسه ی بزرگی در آشپزخانه وارونه قرار گرفته است به قیاس کاسه های موجود در زیر زمین، گمان می کرد که در زیر آن نیز باید نیم کاسه ای وجود داشته باشد که به این شکل گذاشته شده است، ولی چون این کار در آشپزخانه معمول نبود و نیست، در این مورد مطمئن نبود و لذا این کار را حقه و فریبی می پنداشت و در صدد یافتن علت آن بر می آمد.
بدین ترتیب رفته رفته عبارت "زیر کاسه نیم کاسه ای است" به معنای وجود نیرنگ و فریب در کار، در میان مردم به صورت ضرب المثل در آمده و در موارد وجود شبهه ای در کار مورد استفاده قرار گرفت...
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کرونا
🎥⭕️ پیام ویدئویی ویروس #کرونا به مردم ایران!
🔻یه جوری رفتار میکنید که منِ کرونا باید به آرامش دعوتتون کنم
┏━━━😊😍😘😅━━━┓
🌺 http://eitaa.com/cognizable_wan
┗━━━😅😘😍😊━━━┛
فقط یه مرد ایرانیه که
بعد از چپ کردن ماشینش
و قطع چند تا درختو
تیر چراغ برقو
کندن چندین متر گارد ریل؛
با اعتماد به نفس از ماشین پیاده میشه و میگه :
جمع نکرده بودم، مرده بودیما!!!!! 😐😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
#داستان_زن_زیبایی که از او فحشا درخواست میکردند👇👇
قسمت۱
در تاریخ پیشینیان از امام صادق علیه السلام نقل شده است : در دوران قبل از اسلام ، در میان بنی اسرائیل پادشاهی حکومت می کرد ، اودر کشورش یک نفر دادستان کل بسیار شایسته داشت ، با توجه به این که آن دادستان نیز برادری صالح و امین داشت ، روزی پادشاه به دادستان گفت : برای انجام کار مهمی به یک نفر شخص امین و شایسته و مورد اعتماد نیاز دارم ، آیا سراغ داری؟ دادستان گفت : برادری دارم که بسیار باایمان و مورد اعتماد است.
قرار بر این شد که دادستان برادرش را به حضور شاه معرفی کند. دادستان برادرش را دید و او را به حضور شاه آورد، شاه به او گفت: می خواهم تو را برای انجام مأموریتی به مسافرت بفرستم ، آیا حاضری ؟
🌹برادر دادستان گفت: عذر دارم ، عذرم این است که همسر دارم ، نمی توانم او را تنها بگذارم و از شهر خارج گردم دادستان به برادرش اصرار کرد که درخواست شاه را رد نکن و به این مسافرت برو . سرانجام با این که همسر او راضی به مسافرت شوهرش نبود ، او همسرش را به برادرش دادستان، سپرد و به مسافرت رفت ، هنگام مسافرت به برادرش دادستان ، تأکید فراوان کرد که در غیاب من از همسرم محافظت کن ، دادستان نیز به او اطمینان داد که خاطر جمع باشد و در مورد همسرش هیچ گونه نگرانی نداشته باشد.
برادر دادستان به مسافرت رفت، دادستان در غیاب او مکرر به خانه زن برادرش می آمد و به کارهای او رسیدگی می کرد ، در این رفت و آمد، چشم دادستان به چهره زیبای زن برادرش افتاد کم کم وسوسه های شیطان او را به هوس های شیطانی انداخت و در این مسیر به قدری پایش لغزید که صریحاً از زن برادرش خواست که مرتکب گناه شوند ، ولی زن پاسخ رد داد ، دادستان از هر دری وارد شد زن با کمال قدرت، عفت خود را حفظ کرد و تن به گناه نداد.
🍃دادستان که شیفته زن شده بود، برای رسیدن به هوس خود ، زن را تهدید کرد و گفت : شاه به حرف من است اگر خواسته مرا بر نیاوری ، به او می گویم که زن برادرم در غیاب برادرم زنا کرده و باید سنگسار شود .زن در پاسخ او باز هم مقاومت کرد و گفت : هر کاری می خواهی بکن ولی من تسلیم هوس تو نخواهم شد.
دادستان که سخت ناراحت و عصبانی شده بود ، دست به انتقام نا حوانمردانه زد و نزد شاه رفت و به دروغ گفت : زن برادرم زنا کرده باید سنگسار شود .
🌹شاه بدون تحقیق ، سخن دادستان را پذیرفت و دستور سنگسار زن را صادر نمود.
دادستان خود را به زن رساند و گفت : فرمان سنگسار شدن تو صادر شده ، الان هم اگر تسلیم من بشوی از دست من بر می آید که تو را آزاد کنم وگرنه مجازاتت مرگ است .
آن زن غیور و باعفت در این لحظه سخت هم ایستادگی کرد و گفت : هر کاری می خواهی انجام بده ، من دامنم را آلوده نخواهم کرد.
🍃دادستان دستور داد آن زن را برای سنگسار به بیابان بردند ،او را آن قدر سنگباران کردند که زیر سنگ ها ماند و یقین کردند، او مرد ، چون شب شد ه بود از او دست برداشتند و به خانه های خود رفتند ، ولی او هنوز نمرده بود ، آخر های شب با زحمت فراوان با بدن مجروح و خون آلود ، خود را از لای سنگ ها بیرون آورد و با هزار زحمت از آن مکان دور شد و بی هدف به سمت بیابان روانه گشت ، تا در بیابان عبادتگاهی را دید ، به کنار آن رفت و شب را تا صبح در آن جا خوابید ، وقتی که صبح شد عابد آن عبادتگاه او را دید ، نزد او آمد و او را به معبد خود برد و احوال او را پرسید او ماجرا را از اول تا آخر بازگو کرد.
عابد به حال او رحم کرد ،چند روز از اوپرستاری نمود تا خوب شد ، سپس به او گفت : من کودکی دارم تو نزد او باش و از آن پرستاری کن .
بانوی پرهیزکار ، پیشنهاد عابد را پذیرفت .
دراین مدت که بانو نزد عابد بود ، عابد غلامی جوان داشت ، فریفته آن بانو شد تا حدی که از ا و تقاضای گناه کرد.
بانو که در سخت ترین شرائط عفت و پاکی خود را حفظ کرده بود ، در این مورد هم دست رد به سینه غلام زد و تسلیم او نشد .
غلام او را تهدید کرد به این که اگر تسلیم نشوی فرزند عابد را می کشم و به عابد می گویم این زن او را کشت.
بانو گفت : هر کار می کنی ، بکن ، من دامن خود را دست تو نخواهم داد .
غلام تصمیم ناجوانمردانه خود را اجرا کرد و سپس به عابد گفت : فرزندت را این زن کشت، چرا او را در معبد نگه می داری؟
عابد که از ماجرا اطلاع نداشت بسیار ناراحت شد و به او گفت : ای نمک نشناس خائن ! این همه به تو خدمت کردم حال فرزندم را کشتی !
زن قصه خود با غلام را بیان داشت ، عابد به او گفت: دیگر دلم راضی نمی شود تو در این جا بمانی باید از این جا بروی ، بیست درهم به او داد و او را بیرون کرد.
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#داستان_زن_زیبایی ...
قسمت۲
بانوی پرهیزکار از آن جا به طرف بایبان حرکت کرد تا بلکه به جایی برسد ، شب را تنها بی هدف به پیش رفت تا این که صبح به قریه ای رسید ، دید مردی را به دار کشیده اند و هنوز هم زنده است ، علت را پرسید، گفتند : این شخص بیست درهم بدهکار است ، قانون این محیط آنست که هر کس به این مقدار بدهکار باشد باید او را به دار کنند .
بانو دلش به حال او سوخت ، بیست درهم خود را داد و او را از مرگ حتمی نجات داد.
آن مرد بسیار خوشوقت شد و از بانو تشکر کرد و به او گفت : حال که چنین خدمتی به من کردی از این به بعد من نوکر تو می باشم و هر جا بروی با تو می آیم تا بلکه به فیض خدمتکاری تو نائل گردم.
زن پذیرفت ، آن زن و مرد با هم از قریه بیرون آمدند تا کنار دریا رسیدند ، دیدند چند کشتی کنار دریا توقف کرده و گروهی می خواهند بر آن سوار شوند .
آن مرد از خدا بی خبر ، به جای این که از آن بانوی مهربان کمال قدر دانی بکند به او گفت : تو در کناری بنشین تا من نزد این کشتی سواران بروم تا بلکه کاری را انجام دهم و از مزد آن طعامی تهیه کرده و به این جا بیاورم ، با این سخن فریبا بانو را در کناری بنشانید و خود نزد آن ها رفت و به آن ها گفت : بار این کشتی چیست؟
گفتند: انواع متاع ها در آن است .
گفت : پس چرا یکی از کشتی ها خالی است ؟
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#داستان_زن_زیبایی ...
قسمت۳
گفتند : ما بر آن سوار می شویم .
گفت : این متاع ها چقدر ارزش دارد ؟
گفتند : بسیار ، به طوری که به شماره نمی آید .
گفت : من متاعی دارم که از همه این ها بهتر است و آن کنیزی است که هرگز کنیزی به این زیبایی ندیده اید .
گفتند : او را به ما بفروش.
گفت : می فروشم مشروط به این که یکی از شما برود و او را ببیند و برای شما خبر بیاورد ، آنگاه در مورد خرید و فروش او با هم گفتگو کنیم ، شرط دیگر این که آن کنیزک نفهمد ، وقتی که من بهای او را از شما گرفتم و رفتم شما او را تصرف کنید و با خود ببرید .
آنان قبول کردند، و پس از دیدن ، او را به دوازده هزار درهم خریدند ، آن مرد بی وجدان پول ها را گرفت و رفت .آن ها رفتند و آن زن را تصرف کرده ، او هر چه فریاد زد که من صاحب او هستم ، نه او صاحب من ، به سخنش اعتنا نکردند ، و او را سوار بر آن کشتی حامل متاع کرده و خود بر کشتی دیگر سوار شده و از آن جا طرف مقصد حرکت نمودند.
وقتی کشتی ها به وسط دریا رسید ند ، طوفان شدیدی آمد و امواج سهمگین دریا ، آن کشتی را که آن ها بر آن سوار بودند غرق کرد و همه آن ها غرق شدند ولی به آن کشتی که متاع ها و آن زن در آن بودند آسیبی نرسید ، طوفان برطرف شد و امواج ملایم دریا کشتی را کم کم حرکت داد تا سرانجام به جزیره ای رسید بانو دید که به جزیره خوش آب و هوا و خرم و سبز وارد شده است بسیار خوشحال شد و تصمیم گرفت همانجا بماندو به عبادت خدا مشغول شود تا عمرش فرا رسد .
خداوند به پیامبر آن زمان وحی کرد که به فلان پادشاه و همه مردم مملکتش اعلام کن که در فلان جزیره یکی از بندگان من هست ، نزد او بروید و از او بخواهید تا از گناهانشان بگذرد تا من هم از گناهانشان بگذرم .
آن پیامبر فرمان خدا را ابلاغ کرد ، پادشاه و مردم کشورش نزد آن بانو رفتند ، ولی او را نمی شناختند .
پادشاه به جلو رفت و گفت : این دادستان ( اشاره به برادر شوهر آن زن ) نزد من آمد و گفت زن برادرش زنا کرده ، بی آن که من از او گواه بخواهم ، حکم سنگسارش را دادم ، ترس آن را دارم که به عذاب این گناه گرفتار شوم ، برای من طلب آمرزش کن .
زن گفت: خدا تو را بیامرزد ، در این جا بنشین .
شوهر آن زن آمد و گفت : من زنی داشتم در نهایت عفت ، بدون رضایت اوبه مسافرت رفتم وقتی برگشتم ،فهمیدم او را به عنوان ارتکاب زنا سنگسار کردند ، می ترسم درباره او کوتاهی کرده باشم ، ازخدا بخواه.
شوهر آن زن آمد و گفت : من زنی داشتم در نهایت عفت ، بدون رضایت او به مسافرت رفتم وقتی برگشتم ،فهمیدم او را به عنوان ارتکاب زنا سنگسار کردند ، می ترسم درباره او کوتاهی کرده باشم ، از خدا بخواه مرابیامرزد .
زن گفت : خدا تو را بیامرزد ، و کنار پادشاه بنشین .
در این هنگام دادستان جلو آمد و جرم خود را در مورد اتهام به زن برادرش و سنگسار کردن اوگفت و از او خواست از خدا بخواهد تا او را بیامرزد.
زن کفت : خدا تو را بیامرزد و کنار بنشین.
سپس غلام عابد جلو آمد و ماجرای خود را با آن زن گفت و سپس خود عابد آمد و در مورد اخراج آن زن گفت و در خواست دعا کردند.
زن به آن ها گفت : خدا شما را بیامرزد ، بنشینید.
در آخر آن مردی که این زن را فروخت و رفت با این که این زن او را از اعدام نجات داده بود به پیش آمد و ماجرای خود را گفت و تقاضا کرد که زن از خدا بخواهد تا او را بیامرزد .
زن گفت: خدا تو را نیامرزد (چرا که او در برابر نیکی بدی کرده بود )
آن گاه آن زن خود را به شوهرش معرفی کرد و گفت : داستان همه این افراد با من است ، آن زن من هستم ، مرا در این جزیره بگذار ؛ این کشتی و متاعش مال تو باشد ، می خواهم تنها در این جا باشم تا به شکرانه لطف خدا نسبت به من ، به عبادت او به سر برم.
به این ترتیب این بانوی پاکدامن با اراده محکم در همه مراحل و خطرات ، دامن و عفت خود را حفظ کرد و در نتیجه این چنین مورد لطف خدا قرار گرفت و عزت و احترام ویژه ای پیدا کرد.
📚پوشش زن در اسلام ، محمدی اشتهاردی ، ص 74 ،8
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا لفٺ میدید اخه😭
#نقاشـ_باشے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ 🎥 عزاداری در پی شکست یک کاندیدای انتخابات!
😳😳
🔹در اقدامی عجیب تعدادی از مردم ایذه برای هدایتالله خادمی (نماینده فعلی مجلس) به دلیل شکست در انتخابات اخیر گریه کردند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلفنش مهم تر بود😂😂😂
اخه ننش بوده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی چن ماه حقوقشو نمیدن😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی موقع دوش گرفتن 😂😂😂
🌷 خاطرات یک فراری 🌷
🌷 قسمت سیزدهم 🌷
🌟 اوایل ماه تیر سال ۹۱ بود
🌟 روزای آخر حمل خانمم بود
🌟 مادر خانمم به خانه ما آمدند
🌟 با هم پیش ماما رفتیم
🌟 ماما گفت که خانم باید بستری شود
🌟 سپس یک معرفی نامه به ما داد .
🌟 دهم تیر بود
🌟 خانمم را برای وضع حمل ،
🌟 به بیمارستان بردم
🌟 و او را بستری کردم .
🌟 قرار بود ، طبیعی بزاید .
🌟 اما پس از اینکه به او آمپول زدند
🌟 دکترا گفتند که باید سزارین شود
🌟 بعدها فهمیدم که این دکترها ،
🌟 همه دانشجو و آموزشی بودند .
🌟 منم که چیزی بلد نبودم
🌟 گفتم هر طور صلاح می دانید .
🌟 فرم رضایت نامه را امضا کردم .
🌟 مادرش را پیشش گذاشتم
🌟 و خودم به حرم رفتم
🌟 تا برای سلامتی اش دعا کنم .
🌟 ته دلم ، خیلی نگران بودم
🌟 هم نگران همسرم و بچه بودم
🌟 هم نگران هزینه های بیمارستان .
🌟 چون شنیدم ، عمل سزارین ،
🌟 گران تر از وضع حمل طبیعی است .
🌟 بعد از دعا و زیارت ،
🌟 به ستاد اقامه نماز رفتم
🌟 و مشغول کار شدم
🌟 همکارم آقای ساکی ،
🌟 کارت بانکی خودش را به من داد
🌟 و گفت :
🌷 اگر پول نیاز داشتی ، ازش ببر
🌟 من قبول نکردم
🌟 نمی خواستم کارتش را بردارم .
🌟 اما پس از خواهش و اصرار ،
🌟 مجبور شدم قبول کنم .
🌟 دهم تیر ، دخترم فاطمه ،
🌟 به دنیا آمد .
🌟 و نوری الهی ،
🌟 به زندگی غریبانه ما تابیدن گرفت
🌟 و تاریکی تنهایی ما را روشن کرد .
🌟 فاطمه ، همدم مادرش شد
🌟 و او را از تنهایی و دلتنگی این شهر غریب ، نجات داد .
🌟 همان جا در همان بیمارستان ،
🌟 مدارک من و همسرم را گرفتند
🌟 و برایش ، شناسنامه درست کردند .
🌟 روزی که قرار شد
🌟 خانمم را مرخص کنم ؛
🌟 با ترس و دلهره ،
🌟 به سمت صندوق بیمارستان رفتم .
🌟 دعا می کردم ، خدا خدا می کردم
🌟 که انشالله زیاد گران حساب نکنند .
🌟 من ، بیشتر از صد هزار تومان ،
🌟 در جیبم نداشتم
🌟 و نمی خواستم از کارت رفیقم آقای ساکی استفاده کنم .
🌟 با توسل به حضرت معصومه ،
🌟 جلوی صندوق ایستادم
🌟 و خودم را معرفی کردم و گفتم :
🌹 حساب ما چقدر می شود ؟!
🌸 گفت : شصت هزار تومان .
🌟 من اولش فکر کردم که می گوید :
👈🏻 ششصد هزار تومان .
🌟 دوباره ازش پرسیدم
🌸 گفت : نه آقا ،
🌸 همان شصت هزار تومان .
🌹 گفتم : جدی ؟!
🌟 خیالم راحت شد
🌟 و خیلی خدا را شکر کردم .
🌟 پس از تصفیه حساب ،
🌟 فاطمه را از مادربزرگش گرفتم
🌟 و به طرف نمازخانه بیمارستان رفتم
🌟 تا انشالله یک روحانی پیدا کنم
🌟 و در گوشش ، اذان و اقامه ، بگوید .
🌟 حاج آقای مهربانی آنجا بود
🌟 پس از خواندن اذان و اقامه ،
🌟 به ما تبریک گفت
🌟 و یک بالشتک قرآنی ،
👈🏻 هدیه کرد .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 قل لن یصیبنا...
مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری میفرموند در دوران ما #وبا فراگیر شد که افراد زیادی فوت شدند، ولی خانواده ما و بعضی از افرادی که “قل لن یصیبنا” را میخواندند از این بلا محفوظ ماندند لذا به تمام دوستان خواندن “قل لن یصیبنا” را تاکید میکنیم. که از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است و برای رفع حوادث بخصوص بیماریهای واگیردار توصیه شده است، که این هفت آیه است:
1⃣ قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
(سوره توبه آیه۵۱)
بگو هرگز جز آنچه خدا برای ما خواسته به ما نخواهد رسید، اوست مولای ما، و البته اهل ایمان در هر حال باید بر خدا توکل کرد
2⃣ وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (سوره انعام آیه ۱۷)
و اگر از خدا به تو ضرری رسد هیچ کس جز خدا نتواند تو را از آن ضرر برهاند، و اگر از او به تو خیری رسد (هیچ کس تو را نمیتواند از آن منع کند) که او بر هر چیز تواناست
3⃣ وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (سوره هود آیه ۶)
و هیچ جنبنده در زمین نیست جز آنکه روزیش بر عهده خداست و خدا قرارگاه (منزل دائمی) و آرامشگاه او را میداند، و همه احوال خلق در دفتر علم ازلی خدا ثبت است.
4⃣ إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ ۚ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا ۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(سوره هود آیه ۵۶)
من بر خدا که پروردگار من و شماست توکل کردهام، که زمام اختیار هر جنبندهای به دست اوست و البته پروردگار من (در کار بندگان) به راه راست است
5⃣ وَكَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (سوره عنکبوت آیه۶۰)
و چه بسیار حیوانات که خود بار روزی خود نکشند، این خداست که به آنها و هم به شما روزی میرساند، و او شنوا (ی دعای محتاجان) و دانا (به احوال بندگان) است.
6⃣ مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا ۖ وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. (سوره فاطر آیه۲)
دری که خدا از رحمت به روی مردم بگشاید هیچ کس نتواند آن را ببندد و آن در که او ببندد هیچ کس جز او نتواند بگشاید، و اوست خدای بیهمتای با حکمت و اقتدار
7⃣ وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ ۚ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ ۖ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ، (زمر آیه ۳۸)
و اگر از این مشرکان بپرسی که زمین و آسمانها را که آفریده است؟ البته جواب دهند: خدا آفریده. پس به آنها بگو: چه تصور میکنید، آیا همه بتهایی که جز خدا میخوانید اگر خدا بخواهد بمن رنجی برساند آن بتان میتوانند آن را رفع کنند؟ یا اگر خدا بخواهد مرا به رحمتی رساند بتان میتوانند آن رحمت را از من باز دارند؟ بگو: خدا مرا کافی است، که متوکلان عالم بر او توکل میکنند.
وسپس بخوانید:
حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ، وَ أَمْتَنِعُ بِحَوْلِ اَللَّهِ وَ قُوَّتِهِ مِنْ حَوْلِهِمْ وَ قُوَّتِهِمْ وَ أَسْتَشْفِعُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مٰا خَلَقَ وَ أَعُوذُ بِمَا شَاءَ اَللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ
بحار الانوار جلد 83 صفحه 337
خواندن این آیات بعد از نماز صبح سفارش شده است.
برای عزیزانتون ارسال کنید 👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
⚠️ #تلنگر
یه روزی مردایی بودند که #ماسک از روی صورت خودشون بر میداشتن و میذاشتن روی صورت رفقاشون
#شهید_حسین_املاکی در میدان جنگ شیمیایی زدند،بسیجی بغلدستش ماسک نداشت، شهید املاکی ماسک خودش را برداشت بست به صورت بسیجی همراهش! قهرمان یعنی این!
💠 اما امروزم هم حرام لقمگان و بی وجدان های در همین آب و خاک #ماسک ساده ۳ هزارتومانی رو ۴۵ هزارتومان با منت میفروشن به هموطنشون ...
چی شد که انقدر بی وجدان شدین؟
برای مال دنیا حاضر شدید برای ی عده گور دست جمعی بکنید😞😞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دیرین دیرین
🔻این قسمت: خونبازی
🔰ترسناکتر از #کرونا، اونایی هستند که تو این شرایط، ماسک، ضدعفونیکنندهها و سایر وسایل پیشگیری رو چند برابر به مردم میفروشن
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan