6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی حاج صادق آهنگران بر بالین شهید سیدنورخدا موسوی. درخرم آباد،به تاریخ ۹۷/۰۶/۱۶ منزلش😭😭
#کلیپ
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
1_27957478.mp3
2.52M
📻 #رادیو_پلاک
🎙 #خمپاره
🔹روایتی طنز از شب عملیات (مین ضد تانک)
راوی:حسین فداکار
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
﷽
ڪُلّٰناٰ بِفِداٰڪِ یاٰ زَیْنَبُـــــ سَلامٌاللہ علیھا
🌷پیکر مطهر شهید وارد قم شد...
🌷 یکشنبه مراسم استقبال از شهید مدافع حرم
حاج احمد جلالی نسب ساعت۷:۳۰صبح حرم مطهر
🌷 دوشنبه مراسم وداع بعداز نماز مغرب وعشاء در حرم مطهر
🌷 سه شنبه ساعت ۱۴ مراسم تشییع ازمسجد امام به سمت حرم مطهر و تدفین در گلزار مطهر شهدای علی بن جعفر(ع)
#نشر_حداکثری
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🍃نمازجماعت صبح بعداز اینکه ماجرای پیروزی انقلاب پیش آمد و بچه ها درگیر مسائل انقلاب شدند، حضورشان د
🍃حرفه ای
ابراهیم در والیبال فوق العاده عمل می کرد. در دبیرستان اکثر زنگ تفریح هارا والیبال تمرین می کرد و حسابی حرفه ای شده بود.
روزی در زمان جنگ تحمیلی، رییس سازمان تربیت بدنی برای بازدید از مناطق جنگی به گیلان غرب آمد. او معلم ورزش ابراهیم بود و وقتی در حین بازدید به زمین ورزش رزمنده ها رسیدند به ابراهیم گفت: «چندتا از بچه های هیئت والیبال با ما هستند، نظرت در رابطه با برگزاری یه مسابقه چیه؟!»
ابراهیم قبول کرد و پنج نفر از هیئت ورزش که سه نفرشان حرفه ای بودند در مقابل ابراهیم صف کشیدند.
در پایان بازی یک نیمه ای آنها، ابراهیم به تنهایی و بااختلاف ده امتیاز برنده شد.
با دیدن ابراهیم خیلی ها تعجب کردند که چطور یک رزمنده ساده اینقدر به ورزش اهمیت می دهد و در آن حرفه ایست.
ابراهیم هم مثل همه انسانهای موفق، به هرزمینه ای وارد می شد، تا درآن زمینه حرفه ای نمی شد ازتلاش دست برنمی داشت.
ر.ک:کتاب سلام بر ابراهیم۱
#کتاب_خوانی
#زندگی_به_سبک_شهدا
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌿🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین
گفت: آقای امینی جایگاه من توی سپاه چیه؟
سئوال عجیب و غریبی بود! ولی میدانستم بدون حکمت نیست.
گفتم: شما فرماندهی نیروی هوایی سپاه هستین سردار.
به صندلیاش اشاره کرد.
گفت: آقای امینی، شما ممکنه هیچ وقت به این موقعیتی که من الان دارم، نرسی؛
ولی من که رسیدم، به شما میگم که این جا خبری نیست!
آن وقتها محل خدمت من، لشکر هشت نجف اشرف بود.
با نیروهای سرباز زیاد سر و کار داشتم.
سردار گفت: اگر توی پادگانت، دو تا سرباز رو نمازخون و قرآن خون کردی ، این برات میمونه؛
از این پستها و درجهها چیزی در نمیآد!
🌹شهید احمدکاظمی
#خاطرات_شهدا
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
📚کتاب پسرک فلافل فروش #معرفی_کتاب 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🆔 @cole_ravi
📚پسرک فلافل فروش
🍃به نام خدا..
به نام خدا...
و.... به نام خدا....
تعجب نکن، اگر اورا بشناسی توهم مثل من میفهمی که چقدر سخن گفتن از او سخت است.
از هرکجا شروع کنم دنیایی حرف دارم و ماجرا؛
🌱اول بگذار از کودکی اش بگویم،
از پسربچه ای که در فلافل فروشی کارمیکرد و مرحوم(تو بخوان شهید)سیدعلی مصطفوی برق عشق را در چشمانش دید و دست اورا در دست شهدا گذاشت؛
این شد آغاز تحول محمدهادی داستان ما.
🍃نوجوانی شهید سامرایی ایران، همنفس با کتاب سلام برابراهیم گذشت.
زندگانی او مشت محکمی بود بر دهان یاوه گویانی که ابراهیم هادی شدن را خیال می پنداشتند.
🌱شهید ذوالفقاری جانباز فتنه۸۸بود.
آجر سلاحی شدو فرورفتگی عمیقی درصورت محمدهادی ایجاد شد.
خیلیها گفتند برو وحق جانبازی بگیر،
امامگر محمدهادی های ما برای دفاع از ولایت حقوق میخواهند؟؟!!
🍃جوان که شد عشقی در سینه اش بیداد میکرد.
عشقی که اورا از تهران به حوزه های نجف اشرف کشاند.
درنجف به او طلبه لوله کش میگفتند؛ داستانش را خودت بخوانی جذاب تراست.
🌱بزرگترکه شد باحشدالشعبی(لشکر مردمی عراق) آشناشد.
مگر میشود حرم مولایت در خطرشد و تو آسوده و بی دغدغه فقط درس بخوانی؟!
هرچه کرد اورا نپذیرفتند ، بماند که چه زیرکانه به جبهه های نبرد سامرا راه پیداکرد.
🌱شهید ذوالفقاری جبهه های سامرا را به جبهه های دفاع مقدس نزدیک کرد.
به تهران آمد و صدها چفیه و سربند تهیه کرد به عراق برد.
🍃🌹اگر بخواهم ادامه دهم ، ساعتها باید بنویسم و تو بخوانی.
او بزرگ بود؛
همچون برکه ای کوچک که اگربه اقیانوس پیوند بخورد به عظمت اقیانوس خواهد شد؛
میشود کسی مثل شهید هادی،
مثل شهید محمدهادی ذوالفقاری،
و مثل همه شهدای مدافع حریم اسلام.
#معرفی_کتاب
#انتشارات_ابراهیم_هادی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🍃حرفه ای ابراهیم در والیبال فوق العاده عمل می کرد. در دبیرستان اکثر زنگ تفریح هارا والیبال تمرین می
🍃شرط بندی
قبل از انقلاب خیلی ها که ادعای حرفه ای بودن در والیبال را می کردند، برای شکست ابراهیم برای مسابقه با او می آمدند و سر مبلغی بازی می کردند.
روزی سر۷۰۰تومن بازی کردند و از ابراهیم باختند. ابراهیم فهمید که آنها پول ندارند و می خواهند از دیگران قرض بگیرند، برای همین پیشنهاد داد یک نفرشان بیاید و دوباره بازی کنند تا اگر او برنده شد ابراهیم پول را نگیرد. وقتی بازی شروع شد آنقدر ضعیف بازی کرد که رقیبش برنده شد و همه خوشحال از آنجا رفتند.
وقتی دلیل کار ابراهیم و باخت عمدی اش را پرسیدند جواب داد:«می خواستم جلوی همه ضایع نشن.»
شبی در مسجد که بودند، حاج آقا از احکام شرط بندی و پول حرام صحبت کرد و گفت که پیامبر فرموده هرکه از راه نامشروع پولی دربیاورد، در راه باطل و سخت از دست می دهد.
ابراهیم که فهمید بازی باشرط پول حرام و شرط بندیست دیگر سر پول بازی نکرد و تمام پولهاییکه از راه شرط بندی به دست آورده بود به فقرا داد.
ر.ک:کتاب سلام بر ابراهیم۱
#کتاب_خوانی
#زندگی_به_سبک_شهدا
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄