eitaa logo
کوله پشتی راوی 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
64 فایل
◢ڪپے مطـالب بدون ذکر منبع با ذکر ۵ صلوات جایز می باشد✋🏻 ارتباط با ادمین: @Ravayatgar313 📍قم المقدسه ◢- شنوای سخنان طُ خواهم بود :
مشاهده در ایتا
دانلود
پُست نگهبانے رو زودتر ترڪ ڪرد! فرمانده گفت: ۳۰۰تا صلوات جریمته! چند لحظه فڪر ڪرد. وگفت: برادرا بلند صلوات! همہ‌ صلوات فرستادن گفت: بفرما 😊 از۳۰۰ تا هم بیشتر شد. 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
‍ 🔸 " در محضـــر شهیـــــد "... " یه روز مردم دسته دسته میرن زیارت " ابراهیم کتابچه دعا را باز ڪرد و به همراه بچه‌ها زیارت عاشـورا خواندیم. بعد از آن در حالی ڪه با حســـرت به منـاطق تحت نفــوذ دشــمن نگاه می‌ڪـردم، گفتم:ابـــرام جـون این جـــاده رو ببین ڪـه به ســــمت مرز می‌ره. ببین چــــقدر راحــت عراقــی‌ها توے اون تــردد می‌ڪنن.بعد با حســـــرت گفتــــم: یعنی می‌شه یه روزے مـردم ما راحـــت از این جاده‌ها رد بشــــن و به شـــهرهاےخودشون برن.ابـــراهیم ڪه انگـــــار حواســـش به حـرف‌هاے من نبــــود و با نــــگاهش داشـــت دوردســــت‌ها رو می‌دیــــد، لبخندے زد و گفت:چی می‌گی! یه روز میاد ڪه از همین جــــاده مردم خودمـــون دسته‌ دسته می‌رن ڪـربلا رو زیـــــارت می‌ڪنن. در مســیر برگشت از بچه‌ها پرسیدم: اسم اون پاسگاه مرزی رو می‌دونین؟ یڪی از بچه‌ها گفت : مرز خســـروی. بیست سال بعد به سمت کربلا می‌رفتیم. نگاهم به همان ارتفاعی افتاد که ابراهیم بر فراز آن زیارت عاشــــورا خوانده بود. گوئی ابراهیم را می‌دیدم که ما را بدرقه می‌کرد. آن ارتفاع درست روبروی منطقه مـرزی خســـــروے قرار داشــــت. آن روز اتوبوس‌ها از همان جاده به سمت مرز در حرکت بودند و از همان جاده دسته‌دسته مـردم ما به زیـــــارت ڪــــربلا می‌رفتند. 🕊 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
سلام بر او که می گفت: ، ، همه چیز دست خداست. تمام مشکلات بشر «به خاطر دوری از خداست.» 🌺 روزتون شهدایی🌹 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🔹با ورود امام خمینی (ره) به ایران ابراهیم به بچه‌ها می گفت: صاحب این انقلاب آمد، ما دیگر مطیع ایشونیم. هر چی امام بگه همون اجرا می شه. 🔸 از آن روز به بعد ابراهیم دیگر خواب و خوراک نداشت. در ايام دهه فجر چند روزی بود كه هيچ كس از ابراهيم خبری نداشت تا اين كه روز بيستم بهمن دوباره او را ديدم. بلافاصله پرسيدم : كجائی ابرام جون؟ مادرت خيلی نگرانه! مكثی كرد و گفت: توی اين چند روز من و چند نفر ديگه تلاش می كرديم تا مشخصات شهدائی رو كه گمنام بودن پيداكنيم. چون كسی نبود به وضعيت شهدا، توی پزشكی قانونی رسيدگی كنه... 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 📖 مقید بود هر روز زیارت عاشورا را بخواند، حتی اگر کار داشت و سرش شلوغ بود سلام آخر زیارت رو می خواند. دائما می گفت، اگر دست جوان ها رو بزاریم توی دست ، همه مشکلاتشان حل می شود و امام با دیده لطف به آنان نگاه می کند. • . ‏ 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄