﷽
اللهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ» (بقره/ ۲۵۷)
{سید عبدالکریم کشمیری}
او همه دارو ندارش ولایت و غدیر بود و از اینجا بود که راه به ملکوت برده بود. زمانی طالب مطلب خاصی بود اما آن چنان که می خواست فتح باب برایش حاصل نمی شد. از هر دری وارد میشد نتیجه نمی گرفت تا اینکه برای برآورده شدن آن خواسته، قصیده بلند و بسیار عالی در مدح امیرالمؤمنین انشا فرمود. پس از آن شعر بود که به تمام معنا در آن مطلب خاص که می خواست، فتح باب برایش رخ داد. با این درجه از عشق به ولایت و التزام به ظهور آن اما مردم کوچه و خیابان و مع الاسف حوزویان که بارها برای دعا و شفا گرفتن مرضهای کودکانشان نزد او می آمدند بعد از آنکه به حاجتشان میرسیدند او را صوفی می خواندند و به او تهمت می زدند. کار به جایی رسید که پدر هم من را از رفتن پیش او منع میکرد و میگفت:
سید عبدالکریم پیش قاضی نرو که دیوانه میشوی اما من به او میگفتم پدر جان، قاضی آن طور که شما تصور میکنید نیست. سخنانی که درباره او میگویند تهمت و افتراست اما پدر دلش آرام نمی گرفت.
نمیدانم از او چه دیده بود که چنین میگفت. اما من با دلی خون بار به حرم رفتم و توسلی کردم؛ در نتیجه پدرم در عالم رؤیا امیرالمؤمنین را مشاهده کرده بود که به او فرموده بود: «من از سر تا سینه عبد الكريمم !
این بشارت موجب شد دستم را در امور تربیتی و معنوی ام باز بگذارد. استاد به کلی از فضای کرامات و طامات و اهمیت دادن به این امور به دور بود و اگر چیزی به ندرت از او بروز میکرد یکپارچه حکمت و رعایت اصول تربیتی و مظهریت برای مشیت الهی بود در ابتدا که به خدمتش رسیده بودم از او طلب دستور کیمیا کردم اما در پاسخ فرمود: «این ذکر را بسیار بگو که خود کیمیاست: اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّن سواك ..
دستورهای او حول مراقبه و شریعت میچرخید و بارها تکرار می کرد که این اذکار و ادعیه با شرایطش تأثیر میکند و مراقبه حرف اول را می زند. اصول و فنون او در تربیت منطبق بر شریعت بود و اجازه نمیداد کسی ذره ای از آن فاصله بگیرد. همان دوران در میان شاگردانش این جمله او به شهرت رسید: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند. انس و آرامشش با قرآن و ادعیه و پرواز در بلندای فکرتی که داشت بود. از آنجا که به سید بن طاووس علاقه وافری داشت و او را از مندگین در توحید می دانست کتاب اقبال الاعمال او دائماً همراهش بود و این امر خود حاکی از توجه ویژه اش به مناجات
و دستورهای اهل بیت در طول سال بود. به خواندن دعای کمیل در شبهای جمعه و زیارت جامعه کبیره در روزهای جمعه مکرر و ویژه سفارش میکرد....
ادامه دارد...
🔖قسمت هشتاد و ششم
📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب #کهکشان_نیستی روی لینک👈 قسمت_اول بزنید.
🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷