#شهیدانہ♥️🌱
#چ_مثلچمران:)✨
شهید چمران تو اتاق نشسته بود … یه دفعه دید که صدای دعوا میاد!
با دست بند، رضارو آوردن تو اتاق!
رضارو انداختنش رو زمین :
” این کیه آوردید جبهه؟!
” رضا شروع کرد به فحش دادن … دید که شهید چمران توجه نمیکنه …. یه دفه داد زد :
” کچل با توام …!!!!
” یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد :
” چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده ؟
” قضیه این بود…. آقا رضا داشت میرفت بیرون …. بره سیگار بگیره و برگرده … با دژبان دعواش شده بود …. شهید چمران :
” آقا رضا چی میکشی ؟!! …. برید براش بخرید و بیارید …!
” شهید چمران و آقا رضا…تنها تو سنگر
آقا رضا : میشه یه دو تا فحش بهم بدی ؟! کشیده ای، چیزی !!
شهید چمران : چرا ؟!
آقا رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده … تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه …
شهید چمران : اشتباه فکر می کنی …! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده … هی آبرو بهم میده … تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی بهت خوبی می کرده …!
گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم … یکم مثل اون شم …!
آقا رضا جا خورد ، رفت تو سنگر نشست … زار زار گریه می کرد … اذان شد ….. آقا رضا اولین نماز عمرش بود ………….. رفت وضو گرفت … سر نماز ، موقع قنوت صدای گریش بلند بود ……. وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد …… صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد … آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد …. فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش توبه واقعی و یه نماز واقعی!:)✨
#کجاےڪاریم؟!
@cyberi20