eitaa logo
﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
83 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1هزار ویدیو
22 فایل
اَنتَ‌أَخٖی؛ لٰكِّني‌سَعيٖدَة لِأنَڪ‌َمُدافِع‌عَن‌ْضَريٖحِ‌أُختِ‌أبَوالفَضلْ[‌؏]♥️ #اخوے‌احمد #احمد_محمد_مشلب♡ ۞نـ ـ ـ ۅالقلـم↓ 『 ʝoiη↓ ↳•❥|https://eitaa.com/N_VALGHALAM ۞دࢪمسیࢪبھشټ↓ 『 ʝoiη↓ ↳•❥|https://eitaa.com/DAR_MASIR_BEHESHT
مشاهده در ایتا
دانلود
﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
#قصه_دلبری♥️ #قسمت_هفتاد_و_یکم دلتنگی ام را از بین نمیبرد، گاهی هم با گوشی خودم را سرگرم می کردم. و
♥️ راضی نمی‌شدم دوباره مادر شوم،میگفتم فکرش رو هم نکن عمرا زیر بار بچه و بارداری برم.خیلی که روضه خواند الان تکلیف است و آقا گفتند که چه بیارید و می‌خواست با زیاد شدن نسل شیعه متقاعدم کند .بهش گفتم اگه خیلی دلت بچه میخواد میتونی بری دوباره ازدواج کنی.کارد می زدی خونش در نمی آمد. می گفت چند سال سختی کشیدم که آخر از یکی دیگه بچه داشته باشم. به هر چیزی دست می‌زد که نظرم را جلب کند اما فایده نداشت.نه حال جسمی ام مناسب بود که از نظر روحی آمادگی‌اش را داشتم .سر امیر محمد پیر شدم. آدم می‌تواند زخم جراحی را تحمل کند چون خوب می‌شود اما زخم زبان ها را نه به این زودی‌ها التیام پیدا نمی کند. برای همین افتاد به ولخرجی های بینجا و الکی. فکر می‌کرد با این کارها نگاهم مثبت میشود. وضعیت مالی اش اجازه نمی‌داد ولی می‌رفت کیف و کفش مارک دار و لباسهای یکدست برایم میخرید اما فایده ای نداشت. خیلی بله قربان گو شده بود. می دانست که من با هیچ کدام از این قرار نیست تسلیم شوم.دیدم دست بردار نیست فکری کردم و گفتم شرطی جلوی پایش بگذارم که نتواند عمل کند. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری 『 ʝoiη↓✨ ↳•❥| @dadash_ahmad