سلام مولای من!
یوسف زهرا!
شنیدهام از ما دلتنگتری برای آمدنت
شنیدهام نگران مایی…
شنیدهام گریه میکنی برای ما …
کی تمام میشود …
غروبهایی که دل ما گیر دلتنگیات است آقا؟
تسبیحی بافتهام
نه از سنگ … نه از چوب… نه از مروارید
من بلورهای اشکهایم را به نخ کشیدهام
تا برای ظهورتان دعا کنم.
****
تا کی دل من چشم به در داشته باشد
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
🌹🌷🌹🌹
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
موقع دلبری و پچ پچ و ناز است
اذان میگویند
عاشقان پنجره باز است
اذان میگویند
قبله هم سمت نماز است
اذان می گویند -
باز هم یک جمعه ی بدون تو ،
باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛
و باز هم قلبی مالامال دلتنگی …
در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود …
اللهم عجل لولیک الفرج🌹🌹🌹🌹
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
Reza Narimani - Dastamo Begir (320).mp3
4.04M
دستامو بگیر پاشم حسین . . .🕊
#محرم
🌷💔داداشابــراهـــیـــم 🇵🇸
و ز تو نشود سیر اگر دل، دلِ ماست ..‐؛
#دلبرم
🌷💔داداشابــراهـــیـــم 🇵🇸
دستامو بگیر پاشم حسین . . .🕊 #محرم
بطلب دورت بگردم...
ء . تو خودت بانیِ هر روشنیِ صبح منی !
.
🖤˹
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
🌷💔داداشابــراهـــیـــم 🇵🇸
ء . تو خودت بانیِ هر روشنیِ صبح منی ! . 🖤˹ #امام_زمان #لبیک_یاخامنه_ای 🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊د
•
.
از روزی کھ فهمید توجه نامحرم و
به تیپ و ظاهرش جلب کرده ،
با یِ تغییر از این رو به اون رو شد !
آقا ابراهیم هادی رو میگماا ..
مجازی و حقیقی نداره!
ماها این روزا چیکار مۍکنیم؟!
فقط شهید نشی میمیری؟🚶🏻♂
.
🖤˹
🌷💔داداشابــراهـــیـــم 🇵🇸
#قسمت_نوزدهم #ویشکا_1 بابا روے مبل نشسته مشغول دیدن فیلم بودند سلام سلام دختر بابا چه خبر شایان چرا
#قسمت_بیستم
#ویشکا_1
با صداے باز شدن در اتاق چشمانم را باز ڪردم بابا در حالے ڪه
لبخند مے زد وارد اتاق شد
دختر بابا چقدر خوابیدے !
واے خیلے خسته بودم
بیا پائیین دخترم همه منتظرت هستند دورهم صبحانه بخوریم
بلند شدم تختم را مرتب ڪردم به سمت دستشویے رفتم صورتم راشستم و از پله ها پائین رفتم
خواهر چقدر خوابیدے
به به چه میز صبحانه اے
ویشڪا بنشین با هم صحبت ڪنیم عمه دیشب تماس
گرفت تو به شایان گفتے دنیاے من با تو خیلے متفاوت هست
هنوز لقمه ے نان را در دهانم نگذاشته بودم دستم را پایین آوردم حرارت
بدنم بالا رفت با خودم گفتم شایان هنوز نرسیده خانه ماجرا را ڪف
دست عمه گذاشته است
مامان دوباره صدایم زد
ویشڪا پاسخ سوال من را بده
بله دقیقا همین را گفتم
چرا باید دنیا تو با شایان متفاوت باشد
شایان پسر مناسبے هست چه چیزے از او تو را ناراحت ڪرده است
لقمه نان را در دهانم گذاشتم سڪوت ڪردم
بعد از چند لحظه شروع به صحبت ڪردم من اصلا دلم نمے خواهد
مثل قبل زندگے ڪنم دوست ندارم رفتار هاے ڪه در این چند سال انجام مے دادم را تڪرار ڪنم هدف زندگے ما خرید بهترین لباس ها وخوردن بهترین غذا ها نیست من مے خواهم متفاوت از گذشته زندگے
ڪنم
بابا نگاهے متعجب به من ڪرد چطور به این نتیجه رسیدے
زندگے ما خیلے ارزش دارد پس باید به درستے از آن استفاده
ڪنیم و به چیز هاے ڪم اهمیت نپردازیم
از روے صندلے بلند شدم به سمت اتاق رفتم در اتاق را ڪه باز ڪردم
گوشے را از روے تخت برداشتم و با نرگس تماس گرفتم بعد ازشنیدن چند بوق ارتباط برقرار شد
نویسنده :تمنا🌱🌱🥰👍
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
برادرشهیدسجادفراهانی ☘️
#صفـــ231و232ـفحه 📚
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---