هدایت شده از 🌷💔داداشابــراهـــیـــم 🇵🇸
دعای عهد🍃🌹🍃
بخونیم دعای عهد رو هر روز بعد نماز صبح
التماس دعای فراوان، از تک تک شما عزیزان ،برا اقای غریبـــ و تنهایمان
یا رب فرج اقای تنهایمان را برسان🤲
#امام_زمان
#برای_ظهور
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
هرروز متوسل میشیم به شهید ابراهیــم هادیـــ ..❤️
نذر نگاهت گناه نمیکنم ..
شهید ابراهیم هادی ✨❤️
#امام_زمان
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
سر بند یازهرایت،
نشان از عشقی کهن دارد...
عشقی به عمق جنون
و این جنون را
تنها شهادت آرام میکند،
شهادتی
به گمنامی شهادت زهرا(س)...💔
#شهید_گمنام
#شهید_ابراهیم_هادی
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
برادر شهیـدم!
وقتی نگـاه تـو به من دوخته شده،
نبــاید دست از پــا خطا کنـــم
تــــو
هـم شهیــــدی
هـم شـــــاهدی
و هـــم سنگ صبــور بـی قراری هـای من...
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به قول حاج حسین یکتا:
داری یه رفیق خوب که تو میدون مینِ گناه دستتو بگیره و نذاره که به گناه بیوفتی؟!
#رفیق_شهیدم
#شهید_ابراهیم_هادی
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
1_1562765887.mp3
22.47M
#مناجات 💔🎧
اومدم گریه کنم ((((:
#داداش_ابراهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#رفیق_شهیدم
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
ابراهیم خیلی در اعمالش دقت می کرد! شنیده بود که نفوذ شیطان در اعمالِ انسان بسیار مخفی است، شیطان هر کسی را به طریقی گمراه می کند. حتی کار های خوبی که انجام می داد، مراقب بود که آلوده به نیت های دنیوی نشود.
#ابراهیم_هادی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╲\╭┓
╭🌺╯
┗╯\╲
#استوری🕊🌷
درخلوت خودم بودم که صدا زدی مرا...
نه اینکه من خود آمده باشم...
تو مرا خواندی...
و راهم دادی به دنیای زیبایت..
#رفیق_شهیدم🥀
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
{🖇♥️}
•
•
صفحہ گـوشـیتـو خـوشگـل ڪن👌♥️
•
•
{♥️🖇} ☜ #بک_گراند
{♥️🖇} ☜ #هادـی_دلها
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
چفیه
اواخر سال 1360 بود. ابراهیم در مرخصی به سر می برد. آخر شب بود که آمد خانه، کمی صحبت کردیم. بعد دیدم توی جیبش یک دسته بزرگ اسکناس قرار دارد!
گفتم: راستی داداش! اینهمه پول از کجا می یاری!؟ من چندبار تا حالا دیدم که به مردم کمک می کنی، برای هیئت خرج می کنی، الان هم که این همه پول تو جیب شماست!
بعد به شوخی گفتم: راستش را بگو، گنج پیدا کردی!؟
ابراهیم خندید و گفت: نه بابا، رفقا اینها را به من می دهند، خودشان هم می گویند در چه راهی خرج کنم.
فردای آن روز با ابراهیم رفتیم بازار، از چند دالان و بازارچه رد شدیم. به مغازه موردنظر رسیدیم.
مغازه تقریبا بزرگی بود. پیرمرد صاحب فروشگاه و شاگردانش یک به یک با ابراهیم دست و روبوسی کردند، معلوم بود کاملا ابراهیم را می شناسند.
بعد از کمی صحبت های معمول، ابراهیم گفت: حاجی، من ان شاالله فردا عازم گیلان غرب هستم.
پیرمرد هم گفت: ابرام جون، برای بچه ها چیزی احتیاج دارید؟
ابراهیم کاغذی را از جیبش بیرون آورد. به پیرمرد داد و گفت: به جز این چند مورد، احتیاج به یک دوربین فیلمبرداری داریم. چون این رشادت ها و حماسه ها باید حفظ بشه. آیندگان باید بدانند این دین و این مملکت چطور حفظ شده. برای خود بچه های رزمنده هم احتیاج به تعداد چفیه داریم.
صحبت که به اینجا رسید پسر آن آقا که حرف های ابراهیم را گوش می کرد جلو آمد و گفت: حالا دوربین یک چیزی، اما آقا ابرام، چفیه دیگه چیه؟! مگه شما مثل آدمای لات و بیکار می خواهید دستمال گردن بندازید!؟
ابراهیم مکثی کرد و گفت: اخوی، چفیه دستمال گردن نیست. بچه های رزمنده هر وقت وضو می گیرند چفیه برایشان حوله است، هروقت نماز می خوانند سجاده است. هروقت زخمی می شوند، با چفیه زخم خودشان را می بندند و ...
پیرمرد صاحب فروشگاه پرید تو حرفش و گفت: چشم آقا ابرام، اون رو هم تهیه می کنیم.
فردا قبل از ظهر جلوی درب خانه بودم. همان پیرمرد با یک وانت پر از بار آمد. سریع رفتم داخل خانه و ابراهیم را صدا کردم.
پیرمرد یک دستگاه دوربین و مقداری وسایل دیگر به ابراهیم تحویل داد و گفت: ابرام جان، این هم یک وانت پر از چفیه.
بعدها ابراهیم تعریف کرد که از آن چفیه ها برای عملیات فتح المبین استفاده کردیم.
کم کم استفاده از چفیه عامل مشخصه رزمندگان اسلام شد.
🗣 راوی: عباس هادی
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---