eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
65 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
بـاࢪانـی اسـٺ ڪہ بـࢪ سـࢪ هـࢪ ڪسـی نـمـی بـاࢪد 🕊 ♥︎🌱 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
✡تدارک شیطان پرست‌ها برای لباس سوگواری محرم طراحی لباس عزا با ۳ علامت شیطان‌پپرستی ۱ دست دارای ۲ شصت ۲ رز سفید ۳ یک‌چشم بالای رز اطلاع‌رسانی کنید کسی نخرد! 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
دل نوشته دختر 🌷شهید مدافع حرم میثم مدواری🌷 قیمت این دلتنگی چند؟! شهید مدافع حرم🕊🌹 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
🍁 شهیــدی ڪہ نه پدرش را دید و نه پسـرش را ... پدرش در عملیات والفجر۹ درسلیمانیه عـراق به شهـادت رسید و پیڪر مطهرش حدود ۱۰ سال بعـد برگشت... سجـاد دو ماه بعـد از شهـادت پـدرش به دنیا آمد و پـدر شهیدش را هرگز ندید... پسر خـودش نیز دو مـاه بعد از شهــادتش به دنیا آمد و او هم پدرش را ندید ... سجـاد در آذرمـاه سال ۹۱ براثر انفجــار درحین خنثی سازی گلـوله های عمل نکرده به فیـض شهادت نائل آمـد . وقتی بالای سرش رسیدند درحالیکه یک دستش قطع شده بود و غـرق به خـون بود فقط ذڪر یا حسین(ع‌) بر لب داشت... مهربان بود، با صفا بود، خاکی و بی ادعا بود و ... 📝 فرازی از دستنوشته شهید: «قافله سالار شهــدا حسین(ع) است پروردگارا مرا به این قافله برسـان» 🌷 (ع) 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
🔰 ببینید و بخوانید ماجرای عروسی را که مهریه اش زیارت مزار سردار دلها و.... ✨ عشق به اخلاصت در بندگی، مرزها را درهم شکسته وآموخته است که عاشقی خداوند عشق های زمینی را ثمرخواهد داد و این عاشقی اینبار از شهرمولایم علی(ع)، نجف اشرف گره خورده است به گلزار سرداردلها. تا تجلی شود عشق الهی و موجودیتش در عاشقی. از نجف آمده اند با دلی سرشار از عشق، با چشمانی به زلالی آسمان توام با باران بهاری، به عشق عاشقی معشوق، قصدشان وصال زندگیست در کنار مزار آنکه اسوه عاشقیشان بود، و مهریه اشان سبدیست از عشق به عترت چون مشهد و زیارت امام هشتم (ع)، قم و زیارت حضرت معصومه (س)، کربلا و زیارت مولا حسین بن علی (ع)، کرمان و زیارت قبر شریف سپهبد حاج قاسم سلیمانی و آرزوی گام اول زندگی‌شان شهادت است در راه این عاشقی.  ┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
شهیدابراهیم‌هادی❤️🍃 [ڪانـال‌شـ∞ـهیدابراهیم‌هادے♥︎🌱 [@ebrahimhadi_00
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 فصل جدید برنامه « » از شب اول محرم 🔸با اجرای: نجم‌الدین شریعتی ‌ و با حضور: 🔸حاج سید مجید بنی فاطمه 🔸حاج عبدالرضا هلالی 🔸حاج میثم مطیعی 🔸حاج مهدی رسولی ‌ 🔸از سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۲ همزمان با شب اول ماه الحرام ۱۴۴۵ هـ.ق تا شام غریبان حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام 💠 پخش از شبکه سه سیما: ساعت ۲۲:۳۰ و ۱۵:۰ 💠 پخش از شبکه قرآن سیما: ساعت ۱ بامداد و ۱۳:۳۰ ‌‎‎ 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☆∞♥️∞☆ حاجـے با شهادتتـــــ بیدار شدیما! ولے هواے مہ‌آلودِ گــــــــــناه-.. دوباره ‌خوابمون‌ ڪرد ؟ (:
وارد خانه شدم در را که باز کردم از پله ها بالا رفتم مادرم با صداے بلندے گفت : آمدے سلام بیا داخل آشپزخانه دوباره چند پله ای که رفته بودم را برگشتم به سمت آپشزخانه رفتم مامان مشغول درست پای سیب بود بوی خیلی خوبی توی آشپزخانه پیچید بود ویشکا شب باید بریم مهانی استراحت کن و یک لباس خیلی زیبا آماده کرد ویشکا با بی حوصلگی به مامان نگاه کرد کجا دوباره باید بریم ؟ شب عمه روژین مهمانے گرفته شایان تاره از فرانسه برگشته مے هم جمع ڪنه ڪلے دختر توے جمع هستند ڪه عاشق شایان هستند تو هم بیا خودے نشون بده بلاخره هر چے باشه پسر عمه ات أه مامان خسته شدم از این همه مهمانے هاے مسخره همش رقص ، شراب ،آهنگ دیگر حالم بهم مے خوره من امشب نمیام یعنے چے نمیام این شب خیلے مهمے هست مامان حوصله ے بحث ندارم همین ڪه گفتم به طرف پله ها رفتم با ناراحتے گیفم را روے زمین مے ڪشیدم در اتاق را باز ڪردم روز تخت نسشتم در فڪر فرو رفته بودم آخر چطور مے توا این مهمانے را نرفت طولے نڪشید در اتاقم به صدا در آمد گفتم مامان حوصله ندارم برو تنهام بزار حال حوصله ے ما را هم ندارے با هیجانے ڪه آڪنده از هیجان بود گفتم : چرا دادشے بیا تو ڪه دلم برات یه ذره شده , وردشاد چند وقتے بود ڪه مسافرت بود و من اصلا متوجه برگشتن او نشده بودم چے شده خواهرے چرا این قدر بهم ریخته هستے گفتم مامان گیر داده ڪه باید شب توے مهمانے عمه روژین شرڪت ڪنے خوب این ڪه ناراحتے نداره نرو وردشاد در بست و رفت منم ڪه خیلے خسته بودم و تازه از دانشگاه آمده بودم چشمانم را بستم و همان جا روے تخت خوابم برد چشمانم را باز ڪردم ساعت ۸ شب بود بلند شدم و داخل آشپزخانه رفتم ڪمے غذا خوردم مادرم آمد پس تو چرا هنوز آماده نشدی من ڪه گفتم نمیام ویشڪا با من بحث نڪن دم در منتظرتم مامان امشب اصلا میل شما نیست من باید برم پیش دوستم با سڪوتے ڪه پر از خشم بود از ڪنار مادرم گذشتم و داخل اتاق رفتم لباس هایم عوض ڪردم به سمت ماشین رفتم بعد از سوار شدن نمے دانستم ڪجا باید بروم همین طور سرگردان دز حرڪت بودم ڪه ڪنار پارڪے ایستادم چند قدمے راه رفتم روے یڪ نیمڪت نسشتم خیلے فڪرم مشغول بود ڪه ناگهان دو پسر جوان حدود بیست سه یا چهار ساله به من نزدیڪ شدند و مشغول شوخے و اذیت ڪردن من شدند من هم سعے مے ڪردم با داد و فریاد آن ها را از خودم دور ڪنم اما مقاومت نتیجه اے نداشت دو پسر به آزارشان ادامه دادند و من هم با صدای بلند جیغ می کشیدم ناگهان یک مرد جوان با ظاهری متفاوت از آن دو پسر به سمت ما آمد نویسنده :تمنا🌹🥰❤️
کانال‌ࢪَسمـےڪربلایی‌روح‌الله‌رحیمیان🔥 😎✊🏻 ■ روضه🎤 | زمینه🎙 | شور🎧 ■ مقتل‌🕯 | واحد📻 | نماهنگ🎶 ✔https://eitaa.com/joinchat/242221199Ce1418ec0ff ➣ گزارشات صوتی و تصویری اعلان جلسات و اطلاعیه ها💯