وقتی میرم قبرستون و میخوان کسی رو دفن کنن مدام این ذکر رو میگن...من مست میشم بعدش...
این ذکر منو پر میده آسمون....
وقتی این ذکر رو میگم دیگه امیدم به همه قطع میشه و تکیه گاهم فقط و فقط میشه خدا.
یعنی همه چی زندگیم میشه خدا...نه پدر برام میمونه و نه مادر و نه هیچکس دیگه ای!
تنها تکیه گاه من خداست و خدا حواسش به همه چی زندگیم هست.خدا مراقبمه و خیلی دوستم داره و حواسش به همه چی زندگیم هست.
بخاطر همین سرم رو راحت رو بالشت میذارم و میخوابم...چون خدا هست و هزار برابر بیشتر از مادرم منو دوست داره.مادرم اگه بفهمه چکارا کردم منو عاق میکنه...ولی خدا دستمو گرفته...حتی با اینکه میدونست چکارا کردم...
من خدارو از همه بیشتر دوست دارم.
لا اله الا الله یعنی همه چیز فانی و از بین رفتنیه...من میمونم و خدا...
این شرک خفی هستش که بگم خیر رو کسی جز خدا وارد زندگیم کرد...
خدایا...
ای خدای بزرگ...
ای خدای خوب و بهترین من...
ای خدای قشنگ و با معرفت من...
همه چی تویی..
هیچکس هیچ خیری رو برام رقم نزد و نمیزنه...
همه اینا بخاطر خودته...
من گول نمیخورم...
من هیچکسی رو دخیل نمیکنم...
همه لطفایی که در حقم شده همش از جانب خودت بوده...
همه آدما وسیله ان...
تا تو نخوای نمیشه...
پس از ته دلم میگم لا اله الا الله...چون به این ذکر اعتقاد قلبی دارم...چون همه چی خودتی.
تو واسم خواستی و شد...
آره...
وقتی میگی لا اله الا الله باید تموم قدرتا رو تو ذهنت صفر کنی...
این خاصیت ذکر لا اله الا الله هستش..
این ذکر از تو یه خدا پرست میسازه.
یعنی کسی که کلا هیچی جز خدارو نمیبینه.
داعش...شیر...پلنگ...تمساح...جن...ارواح...و هر چیزی که میترسونت در برابر لا اله الا الله هیچ قدرتی نداره...حتی اندازه بال مگس هم قدرت نداره.
از هیچی نترس اگه این ذکر رو میگی...
از تهدید هیچ نیرو و هیچ آدمی نترس...
اونی میترسه که یکتاپرست نیست.
نه تویی که خدا پرستی و ذکر لا اله الا الله میگی.
اصلا میدونی چیه...
من میگم هر کی از هر چیزی بترسه اون خداشه...
ترس از غیر الله...واقعا شرکه !
من هیچ خدا و مالکی ندارم ...جز الله.
مالک من الله هستش...
خدای من الله هستش.
فقط از خدا حساب میبرم...
دنبال نگاه و تایید هیچکس جز الله نیستم.
به سوی خودش برمیگردم .
هر نعمتی تو زندگیم دارم و هست بخاطر الله مهربون هستش.
خدا مهربونیشو بهم ثابت کرد.
خدا بهم فهموند رو هیچکس نباید حساب کرد جز خدا.
لا اله الا الله.
الحق که خدایی.
هیچ عشقی جز الله وجود نداره...
همه به سمتت برمیگردیم.
خیلی بزرگی ...
خیلی کریمی...
اهل بیت اگه اینقدر خوبه...بخاطر اینه که خودت این خوبی رو خلق کردی.
خیلی زیاد حواست به همه چی هست...لا اله الا الله یعنی ته امنیت.احساس امنیت میکنم....هر چقدر بیشتر این ذکر رو میگم حس میکنم بیشتر پر در میارم و آماده پرواز میشم.
لا اله الا الله یعنی عشق...یعنی شوق...یعنی روانیتم خدا.وقتی ده بار میگم لا اله الا الله یهو همه چیتو ذهنم از بین میره و فقط من میمونم و خدا....
هر خیری اتفاق میوفته از سمت خداست...
هر خوشمزگی در زندگی از سمت خداست...
لا اله الا الله وحده لا شریک اله...
هیچکسی رو دخیل نمیدونم تو خیر هایی که به سمتم رسید.
هیچ قدرتی رو از قدرت تو بالاتر نمیدونم.
به هیچ کسی تو ذهنم قدرت نمیدم.
قدرت فقط دست خودته.
از هیچکس نمیترسم چون قدرت دست خودته و تو خیلی مهربون و کریمی.
سبحان الله یعنی تو اصلا کینه و حسد و زودرنج و ...نیستی.
سبحان الله ...سبحان الله...لا اله الا الله...
کل نماز یعنی : لا اله الا الله...
وقتی این ذکر رو زیاد میگم قشنگ میفهمم نماز چی میخونم.
وقتی کسی میمیره میگن لا اله الا الله...
به به...
بهترین ذکره...
میگه دیدی این ذکر راست بود ؟ لا اله الا اللهی که تو دنیا میگفتی...حالا که مردی و رفتی اون دنیا...دیدی فرشته هارو ؟ دیدی برزخ رو ؟ دیدی مالک خدا بود ؟ دیدی ؟ بهت ثابت شد ؟
اره...
لا اله الا الله.
به به...
به به...
عجب ذکر فوق العاده ای...
ذکر زیاد داریم...ولی لا اله الا الله یه چی دیگست.به به...بی نظیره...
عالیه...
فوق العادست...
همه آدمای خوب واقعا خوبن...
اهل بیت دیگه ته آدم خوبان.
ولی حتی اهل بیت مهربون رو هم الله خلق کرده...
دیگه ببین خدا چیه...
ای جانم.
ای الله مهربون.من هر چقدر بهت نزدیک شدم از درون آروم تر شدم.من زمانی زندگیم بد میشه که ازت دور میشم.
خدایا ازم در برابر اتفاقات محافظت کن ای الله قدرتمند من.ای عشق بزرگ من...ای معشوق حقیقی من...
تو جز خیر و خوبی برام هیچی نخواستی.
هر اتفاق به ظاهر بدی برام خوب بود...ولی من میگفتن بده...ولی بد نبود...خوب بود.خدایا ؟ مهربونی تو برام اثبات شد.تو خیلی خوبی...چجوری بگم حق مطلب ادا بشه...
هیچوقت واسم بد نخواستی...بلا و مصیبت همش لطف خودته.
چون دیدی رشدمون در اینه اونو وارد زندگیمون کردی....اولش درد داشت...اما بعدش که درس گرفتم و بزرگ شدم گفتم : ای خدای خوب من...عالی بود.
الان چقدر رشد کردم..
چقدر ایمانم قوی شد...
چقدر ترسام کمتر شد...
جایی که همه میترسن من آرومترم.
خدایا...
تو خیلی مهربونی...
هرگز بد کسیو نمیخوای...
بدی از سمت خود آدماست...
ایییییییی خداااااااا
مارو ببخش.
چقدر صبوری خدا...
پنهان شدی و مهربونی میکنی و دوستم نداری اجباری کسی رو بکشونی سمت خودت.
من از سر مهربونی و لطفت آدم شدم خدا...
خدایا ...
منو زمانی از دنیا ببر که زندگیم از هر جهت بشه لا اله الا الله....
تکیه میکنم به خودت و از بندگی کردن خودم سیر نمیشم.بندگی تورو کردن فقط توش رشد و سعادت و خوشبختیه.هر چقدر بیشتر بهت گوش میدم زندگیم زیباتر میشه.
وقتی ذکر لا اله الا الله میگم حس می کنم به روحم دارم غذا میدم و عین آدمای گشنه داره روحم غذا میخوره...
اصلاً فکر نمیکردم ذکر گفتن انقدر خاصیت داشته باشه...
یه جورایی با ذکر گفتن به روحت میفهمونی خیلی چیزا رو...
یکم توضیح دادنش سخته...ولی وقتی ذکر میگی و تکرار می کنی به روحت یه سری چیزارو میفهمونی...یه جورایی هم بیدارش میکنی و هم روحتو تمرین میدی که قوی بشه.
چقدر خوب درک کنی اذکار رو...هرچقدر درونم رو از آلودگی پاک می کنم... خدا چیزای بهتری توی قلبم میریزه...برای اینکه خدا پر کنه باید یک چیزی رو در درونت خالی کنی..
وقتی درونت خالی نیست خدا چه جوری برات پر کنه ...من مهربونی خدارو قشنگ حس میکنم...مطمئنم تو هم اینو حس کردی...که خدا خیلی خوب و با مرامه....
خدایا شکرت....
راستی ؟ میدونستی برای هر انسان دو تا شیطون وجود داره که تا لحظه مرگ کنارشن ؟
در واقع دو تا شیطون وجود داره و دوتا فرشته...
اون دو تا شیطونوظیفه مخ زنی مارو دارن.
و اون دو تا فرشته یکیشون بدیهای ما رو مینویسه و یکیشون کارهای خوب ما رو مینویسه ...که جمعا میشه چهارتا...
یه سری فرشته هم هستن که وظیفه نگهبانی مارو دارن .
در کل اونجوری که بررسی کردم چیزی بین ۵ الی ۶ نفر دور هر کدوم از ما هستن.
خیلی جذابه..بعضیا فکر میکنن خیلی تنهان...هه...نمیدونن که حداقل شش نفر کنارشن !
ولی بچه ها ...
آدم وقتی این چیزارو قشنگ درک می کنه دیگه نمیتونه بره گناه کنه...بچه ها ؟ بیا با این شش نفری که دور هر کدوم از ما هستن صحبت کنیم.الان من و فاطمه شاید دو نفر باشیم تو خونه.اما تو خونه ما ۱۲ نفر دیگه هم هستن..چهار تا فرشته کراملکاتبین و چهار تا شیطان و چهار تا فرشته نگهبان...که جمعا میشه ۱۲ نفر.
چه خوبه بعضی وقتا باهاشون حرف بزنیم.
یه خصوص با فرشته ای که خوبی مارو مینویسه رفیق باشیم و بهش سلام کنیم.
خیلی حس خوبیه با فرشته سمت راستت رفیق باشی...فرشته ای که خوبی تورو مینویسه سمت راستت هستش.پس به سمت راستت سلام کن و بگو : سلام عزیزم.خیلی دوست دارم.ممنون بابت زحمت هایی که میکشی...بعدش ذکر بگو تا اونم ذکر بگه و همزمان تو نامه اعمالت هم بنویسه...
ذکر لا اله الا الله یه جوریه که انگار با چاقو تموم بند هایی که تورو نگه داشته تا پرواز نکنی رو پاره میکنه...یهو پر در میاری...میری بالا...
تو میمونی و خدا...
همه چی برات از بین میره...
بعد که ذکر گفتنت تموم میشه همه چیو خدایی میبینی...
بذار یه تجربه جالب بگم...
من وقتی به صورت فاطمه نگاه میکنم قشنگ تو چهرش خدارو میبینم.
بهش خیره میشم.
بهم میگه رضا چرا اینجوری نگام میکنی...
ولی من دست خودم نیست.
قشنگ خدارو میبینم.میگم رضا مییینی خدا چقدر خالق بزرگیه.نگاه کن چشماشو چجوری خلق کرده...
بعد اصلا نمیفهمم گذر زمان رو ...یهو میبینی پنج یا ده دقیقه خیره شدم به فاطمه.
کلا این ذکر کاری باهام کرده که همه چیو خدایی میبینم.
تکرار زیاد این ذکر قشنگ چشماتو باز میکنه به عالم غیب...باور کن چیزی رو میبینی که ۹۹ درصد مردم نمیبینن.
همین الانش هر کی حرفامو بخونه هنگ میکنه...
حقم داره ...چون درک نمیکنه چی دارم میگم.
ولی هر کی گناهاشو ترک کرده باشه و یه مدت از خودش مراقبت کرده باشه... کم کم چیزایی رو میبینه که آدمای عادی نمیبینن...
یه خصوص هر کی چشماشو کنترل کنه عجایب رو میبینه و حس میکنه.
اینی که میگم تو حدیث پیامبر عزیزمون هم هست که میگن : اگه میخوای عجایب رو ببینی با چشمات نامحرم نبین...
خلاصه این حالت های روحیشانسی نیست.
وای...فکرشو بکن...هم زمان هم به خدا حسن ظن داشته باشی و هم گناه نکنی و هم این ذکر رو هی بگی...هی بگی...هی بگی...
بعدش چی میشه به نظرت !
هوم ؟
خدا میخرتت....اره...
میخرتت و در بست مال خود خود خدا میشی...
همونطوری که خدا در سبزیجات خواص میذاره...
در ذکر گفتن هم خواص میذاره..
واقعا تاثیر داره ذکر گفتن...
ذکر روح رو تغذیه میکنه.
ولی ذکر گفتن باید اینجوری باشه که قشنگ روحت بفهمه مثلا لا اله الا الله یعنی چی...
و برای درک مفهوم این ذکر باید خودتو از غیر پاک کرده باشی و وابستگی نداشته باشی...
وگرنه روحت سنگینه و نمیتونه پر بکشه...
ببین ؟
با روح سنگین حتی مرگ هم سخته...پس روحتو از وابستگی به غیر پاک کن...
هر چی که داری رو ابزار ببین برای رسیدنت به خدا...
درگیر ابزار نشو....
درگیر خدا بشو...
خیلی هاتون اینو میدونید که معنی لا اله الا الله یعنی خدایی جز الله نیست...ولی من هرگز اینجوری معنی نمیکنم...لا اله الا الله رو اگه بخوام برات معنی کنم میتونم ۴۰۰ صفحه براش کتاب بنویسم.چون خیلی معنی داره...دلیلشم اینه که حقیقتا میفهمم این ذکر چیه...عمقشو میفهمم...شاید بخاطر همینه با این ذکر دارم عشق بازی میکنم...این ذکر همه کار باهام میکنه...
این ذکر از منه ترسو یه گلادیاتور ساخته !
این ذکر حتی میتونه جای کمبود های پدرمو پر کنه و بگه خدا واست بابا میشه رضا...اگه جایی بابات برات کم کاری کرد....خدا برات اون ناحیه رو پوشش میده...چون خدا فوق قدرت هاست.لا اله الا الله ....یعنی حتی باباتو هم من خلق کردم بچه جون.. از من بخواه! من برات جبار میشم رضا ...من برات جبران میکنم رضا...من بزرگ و کریمم و همه چی دست خودمه.
بیا سمت خودم.
تو مال خودمی....
آره...
این ذکر ازم گلادیاتور ساخته...
کیه که این روزا بتونه منو بترسونه ؟
هه...
خار مادرشو یکی میکنم.
من یه گلادیاتورم !
پشتم به خدا وصله !
ولی من قبلا اینجوری نبودم....
من قبلا از همه چی میترسیدم و از همه چی استرس میگرفتم...
به خصوص خیلی از آینده میترسیدم...
ولی از وقتی تکیه گاهم شده خدا قدرت و اعتماد به نفسم خیلی زیاد شده...
وگرنه این قدرت و این اعتماد به نفسی که تو کلامم میبینی صرفا از خود من نیست.چون خودم هیچی از خودم ندارم..
چون تکیه گاهم خداست خیلی قوی شدم و برای همه کری میخونم !
ببین ؟
خدا خیلی بهم قدرت داده.
ترسام خیلی کم شده.
کلا یه چی میگم یه چیزی میشنوی.
نمیدونم چجوری بگم تا قشنگ منظورمو برسونم.
ولی من از خدا خیلی آرامش میگیرم....خیلی...
خیلی برام عجیبه...
خیلی....
جدیدا یه جوری ام...
این ذکر کاری باهات میکنه که ظرف درونتو بزرگ میکنه...
بخاطر همین خدا بیشتر تو کاست میریزه...
امروز داشتم تو کوچه راه میرفتم...یهو یه گل دیدم...
یه لذتی از این گل بردم که نگو...
هی میگفتم عشق من اینو درست کرده...
وای...
دوست داشتم این گل رو لیسش بزنم بخورم...
کلا یه جوری شدم که از ساده ترین چیزا مست میشم...
دلیلش همینه که اولا کارای غلطمو ترک کردم...
اصلا همه چیم تغییر کرده.
قشنگ حس میکنم آرامش رو.
بعضی وقتا نباید تلاش کنی که لذت ببری..باید تلاش کنی پاک تر بشی تا بیشتر لذت ببری...لذت بردن از زندگی خیلی سادست...میشه از یه مورچه که داره رو زمین راه میره لذت برد...میشه از صدای باد...صدای جیرجیرک..صدای یخچال...صدای کولر...صدای همه چی...درخت و گل و گیاه و همه چی لذت برد...من غرق گل میشم...به هر چی رسیدم بخاطر کنترل چشم و گوشم بود.به خصوص چشم...یه نگاه حرام تموم معنویات منو میپرونه.
من خلاف رو گذاشتم کنار بچه ها...
به همون نمازی که میخونی قسم که گذاشتم کنار...
من پاک شدم بچه ها...
کی باورش میشه..
ولی من پاک شدم...
الهی شکرت...
خیلی وقته سمت گناه نرفتم...الهی صد هزار مرتبه شکرت...
اگه از چیزای خیلی ساده زندگیت لذت نمیبری بخاطر اینه که درونت پر از گناهه...شک نکن.وقتی خودتو پاک میکنی از ساده ترین چیزا لذت میبری...
نمیدونم اینو چجوری بهت بگم تا باورت بشه.
ببین...
اگه از همون اول پسر مذهبی ای بودم و تو خونواده مذهبی بودم...شاید میتونستی منو قضاوت کنی و بگی این مشخصه از همون اول آدم خوبی بوده...
ولی بچه ها...خدا منو از لجن زار کشیده بیرون...
اگه به حرفام ایمان و یقین نداشتم هرگز اینارو با این اطمینان بهتون نمیگفتم.
چشماتو به سمت گناه ببند تا عجایب رو ببینی...
وابستگی به غیر خدارو له کن...
بذار روحت پر بکشه...
من گشتم و گشتم ولی هیچ لذتی رو بالاتر از لذت با خدا بودن پیدا نکردم.
باور کن داره گریم میگیره.
من اگه کار بدی میکردم فقط از سر جهل و نفهمی بود.
وگرنه عناد و سرکشی جلو خدا نداشتم...
شاید بخاطر همین خدا دستمو گرفت.
مشکل من این بود که کسی نبود تربیتم کنه...
دیروز به فاطمه هم گفتم که من رو کسی نبود تربیت کنه.وگرنه گناهای من بیشتر از سر تحقیر شدن هام بود....از بس تحقیر شده بودم که برای خودم و بقیه ارزشی قائل نبودم...
وگرنه درونم بد نبود اصلا...
شرایط اینجوریم کرده بود.
ولی بازم خدارو شکر...
من معتقدم خیرم در همین بود.
هیچ برگی بی اذن خدا روی زمین نمیوفته..
ببین...
من نمیدونم کی هستی و تو زندگیت از چی میترسی...
ولی به اندازه ترس هات بی ایمانی و از خدا دوری....
وگرنه اگه ایمانت قوی بود تو دلت میگفتی :
هیچکس هیچ غلطی نمیتونه بکنه و هیچکس هیچ قدرتی نداره که بیاد زندگی منو ازم بگیره یا منو خوشبخت یا بد بخت کنه.
خوشبختی همش دست خداست.همه چی من و خداییم...بقیه چیزا همش حاشیه هست.
هر خیری به سمت زندگیم بیاد به اذن خداست و هر شری بخواد ازم دفع بشه بازم به اذن خداست.
اگه خدا بخواد ازم محافظت کنه اگه همه بد منو بخوان بازم هیچکس هیچ غلطی نمیتونه بکنه...ولی اگه خدا منو تنها بذاره...حتی پعیف ترین موجودات میتونن برام دردسر درست کنن...
یه چی بگم...
من جدیدا خیلی مهربون شدم..
واقعا با همه مهربونم..
با خانومم...با مادرم..با مادر خانومم...با همه...با همسایه...با جیرجیرک هام...با گلدون هام...با دیوار خونمون...با همه چی مهربونم.حوصله زیادی دارم.خدارو خیلی دوست دارم.خورشید و ماه رو خیلی دوست دارم.مورچه هارو دوست دارم.کفشدوزک رو هم خیلی دوست دارم...
همه این حس ها زمانی بهم داده شد که خودمو پاک کردم...
هر بدی در وجودم بود رو پاک کردم و هنوزم دارم پاک میکنم...
اگه این روزا آبرویی دارم اگه پدر مادرم به من افتخار میکنه اگه حالم خوبه اگه آرامش دارم اگه چیزی در زندگیم دارم فقط و فقط از خداست.وگرنه من هیچی از خودم ندارم.من زندگی کردن بلد نیستم.خدا بهم یاد داده روش زندگی کردن رو.
اگه به خودم بود که تا الان زندگیمو به آتیش میکشیدم.
بچه ها...
با خدا دوست و رفیق باشید و هیچوقت نذار چیزی و کسی برات مهمتر از خدا بشه...
گور پدر همه چی..
خدارو عشقه...
ببین..
من نمیدونم چرا اینجایی و داری حرفامو میخونی...
ولی بلایی که بتونه تو رو به خدا ذره ای نزدیک کنه دیگه اون بلا نیست...موهبته !
پس نگران گذشتت نباش...
خیر بود عزیز...
کاری کرد اینجا باشی و این کتاب رو بخونی...
این یعنی خدا برات برنامه های خوشگلی داره عزیز...
ای جانم به بلایی که منو به خدا نزدیک تر کنه...بلا کجا بود بابا...
بلا اینه که از خدا دور باشی.
بلایی که تورو خدایی تر کنه بلا نیست.
خدا هیچوقت برای هیچکس بلا نخواسته.
ما خودمونیم سر خودمون بلا میاریم.
هر اتفاقی هم در مسیر زندگی یه خیری توشه.
مطمئنم تو هم مهربونی خدارو دیدی...
میتونست حالتو بگیره...
ولی کمکت کرد...
این خدا خیلی خدائه...
خیلی با مرامه.
خیلی بیسته....
خدا مربی بدنساز روح ماست.
میدونه چکار کنه رشد کنیم...
هر اتفاقی میوفته یه خیری توشه...
میدونی کی میفهمی تو بهشتی ؟
زمانی که تو جهنم بیوفتی...
بعدش خودتو لعنت میکنی و میگی : تو بهشت بودما...ولی الان دارم عین جهنمی ها زندگی میکنم...
ای کاش اون کارو نمیکردم...
بچه ها...
اگه آرامش داری ...یعنی تو بهشتی...
این آرامش رو با کارات از خودت نگیر...
وگرنه کلی حسرت میخوری...
اگه آرامش داری زیاد ذکر لا اله الا الله بگو تا خدا از آرامشت حفاظت کنه...
هیچ لذتی در دنیا مثل با خدا بودن نیست...
وقتی در مسیر خدایی درونت به هماهنگی میرسه...
من اگه ذره ای حس میکردم درونم در این مسیر هماهنگی نداره میرفتم سمت یه مسیر دیگه ای...
ولی درونم...فطرتم...روحم در این مسیر لذت میبره..
ولی تو مسیر گناه چی به دست میاوردم ؟
همش حس بد...
ولی لذت روحی خیلی بهتر از لذت جسمیه...
لذت های جسمی سریع از بین میبره...
ولی لذت های روحی موندگاره...
پس اگه میخوای زیاد از زندگیت لذت ببری...زیاد بگو : لا اله الا الله...
من داداش رضام...
یه پسر توحیدی که از هیچی غیر گناهاش و وابستگی هاش نمیترسه...
من گلادیاتورم !
شاید بگی رضا ؟
چطوری میشه وابستگی هارو از بین برد ؟
چه راهی وجود داره برای درمان این قضیه ؟
جواب :
ببین...
من سعی میکنم قضیه وابستگی رو از هر جهتی که بگی مورد بررسی قرار بدم.
مهم نیست نوع وابستگیت چیه...ولی مطمئنم از لا به لای حرفای من میتونی گیر کار خودتو پیدا کنی.
چون من درمورد وابستگی خیلی تحقیق کردم...
باور کن خیلی از وابستگی ها بخاطر بی ایمانی و عدم شناخت خداست...
بخاطر همینم هستش که این کتاب رو با توضیح دادن صفت غیور بودن خدا آغاز کردم...
باور کن این قضیه در درون خیلی ها درست بشه خیلی از وابستگی ها درمون میشه.
اکثر کسایی که روانشناس هستن هرگز برای درمان وابستگی این حرفارو نمیزنن...چون 70 درصد روانشناس ها کتابای غربی خوندن و اصلا دین ندارن که حالا بخوان به تو کمکی بکنن !
ببین ؟
من میگم کسی که باورای توحیدیش درست باشه نشونش اینه که میره سمت استقلال داشتن..
یعنی چی ؟
یعنی یه آدم نرمال دوست نداره به کسی و چیزی وابسته باشه...
رو پا خودش ایست میکنه و از کسی انتظار و توقعی نداره.
ولی آدمای وابسته اینجوری نیستن...
چقدر زشته یکی وابسته باشه...
فکرشو بکن...یه پسر به پدر مادرش وابسته باشه...
خیلی داغونه...
میدونی چرا ؟
چون آدم وابسته اصلا روی خوشی رو نمیبینه...
آخه همش توقع داره یکی بهش توجه و محبت کنه...
آدم وابسته چون سیمش به خدا وصل نیست کل وجودش پر از کمبود شده.
اصولا آدمی که به خدا وصله و تنبل نیست و عزت نفس داره میره دنبال استقلال و به توانایی هایی که خدا بهش داده متصله و تلاش میکنه...
ولی اصولا وابسته ها اینجوری نیستن و همش احساس نیاز دارن...یعنی یکی رو میخوان که پیششون باشه و کمکشون کنه و ...
بخاطر همین معتقدم یه آدم وابسته هیچ پیشرفتی نداره...چون اصلا مسئولیتی قبول نمیکنه...همش میچسبه به اینو اون...
ببین؟
وابستگی یه ضعف خیلی خیلی بزرگه...
وابسته ها خیلی آسیب پذیرن...
خیلی ...
چون اینجوری تربیت شدن تنبل هم شدن و گرگ وابستگی و گرگ تنبلی با هم ترکیب شده و از طرف یه آدم فوق پخمه ساخته.
وابسته ها همیشه نگرانن که یکی ترکشون نکنه ...
یا بمیره و یا بره و محلشون نده...
حتی یکی میتونه به همسرشم وابستگی شدید داشته باشه...
علاقه خیلی خوبه ها...ولی وابستگی نه...
من حتی دیدم بعضی دختر ها به همجنس خودشون وابسته میشن...مثلا یه دختره عاشق دوستش میشه...یا عاشق معلمش میشه یا ...
اینا همش بخاطر وابستگی عاطفیه...
باور کن تک تک اینا بخاطر اینه که یاد خدا در درون قلب این شخص نیست..بخاطر همین چون روحش ارضا نشده میچسبه به اینو اون....
حتی بعضی ها هستن که دیگه خیلی توهم میزنن...
مثلا توهم میزنن این پسره که داره نگاش میکنه عاشقش شده...اگه نمیاد جلو شماره نمیده بخاطر اینه که روش نمیشه !
خخخخخخخخخخ.
شاید باورتون نشه...ولی وابسته ها دقیقا این مدلی هستن.
از بس روحشون تشنه هستش که اینجوری شدن...
حتی وابستگی میتونه مهر طلبی بیاره...
یعنی وابسته ها خیلی تلاش میکنن که محبت جلب کنن...یعنی طرف خودشو به در و دیوار میکوبه که محبت طرف رو به دست بیاره...
دخترای وابسته خیلی آسیب پذیرن...خیلی...
انقدر راحت میشه از این دخترای وابسته سوءاستفاده کرد ...
چون همه کار میکنه تا...
بی خیال.
میدونی میخوام چی بگم؟
میخوام بگم وابسته ها در این حد قاطی ان.
متاسفانه ریشه مشکل داره...
بخاطر همینه این کتاب رو با خدا شروع کردم...
چون به شدت معتقدم دلیل تموم وابستگی ها دور بودن شدید از خداست....
این روح نیاز داره به خدا وصل باشه تا ارضا بشه...
وقتی دور باشی این روح تشنه میشه...
بابا اصلا آدم وابسته رسما بعد یه مدت توهم میزنه...از کنارش که رد میشی تو دلش میگه : این چرا اینجوری نگام کرد ؟ یعنی عاشقم شده ؟
یعنی دوستم داره ؟
یعنی شما تکونم که بخوری اون یه تحلیلی میکنه که بگه تو خیلی دوستش داری...
جالبه نه ؟
میدونم باورتون نمیشه...ولی وابسته های عاطفی اینجوری ان.
روحشون عین گداها شده...
خیلی تشنه شده...
شهوت دوست داشته شدن دارن...
شاید بگی رضا چرا وابسته ها اینجوری ان ؟
من شخصا معتقدم دلیلش قطعا خود فراموشیه...
چون طرف اصلا خودشو یادش رفته که کیه و شایدم بخاطر همینه از خدا دوره...
کسی که وابسته هست اصلا خودشو آدم حساب نداره که...فقط تورو میبینه.خودشو اصلا نمیبینه...اصلا هیچی از خودش نمیخواد جز عشق و محبت تو.
یعنی کل زندگیش فقط کسی هستش که بهش وابسته هستش...
خب...
این آدم وقتی تا این حد پیش خودش حقیره رو چجوری بری کمکش کنی تا با خدا روحش رو ارضا کنه ؟
طرف از بیخ عزت نفسش جر رفته...
من میگم آدم وابسته اول بره عزت نفسشو درست کنه...
بعدش که درست شد خود به خود یاد خدا حالشو ردیف میکنه...
باور کن آدم وابسته خیلی عزت نفسش پاره شده....
یعنی خودشو دوست نداره اصلا...
اصلا آدم وابسته یادش میره خودش چی میخواد...نه خودشو در نظر میگیره نه کار و هدف ها و برنامه هاشو...تمام ذهن آدم وابسته کسی هستش که بهش وابسته هست.
اصلا معنای زندگیش اینه...
بچه ها...
واقعا وابسته ها هیچ رشدی تو زندگی ندارن...
وابسته ها به همه چیشون آسیب میزنن.از سلامتی و زندگیش بگیر تا هدف و برنامه هاش و الویتاش...
همه رو فدا میکنه...بخاطر همینم رشدی نداره.
پسرا خوب میفهمن چی میگم...
دختری که وابسته باشه خیلی بهت میچسبه...
دوست داره کنترلت بکنه...حتی یه دختری رو میشناسم که عاشق معلمش شده...
فکرشو بکن...
میگفت وقتی معلمم به شاگرد دیگه ای نگاه میکرد به شدت بهم میریختم...حتی یه سری زن ها هستن به شدت به شوهراشون وابسته میشن...
یه جوری که اصلا نمیذارن شوهرشون آزاد باشه...میگن تو تمممممموم وجودت باید مال من باشه...زندگی با همچین زن هایی از جهنم بد تره...
هم خودش از خدا دوره و هم میخواد تورو از خدا دور کنه !
یه زنی بود انقدر به شوهرش وابسته بود که نمیذاشت شوهرش با دوستش بیرون بره... وقتی میرفت بیرون صد تا سوال میپرسید که چرااااا چرا چراااا ...چرا این وقتی که برای دوستت گذاشتی رو برای من نذاشتی ؟؟؟؟
میبینی...
خیلی اذیت میکنن...خیلی...
جالبه...
وقتی به کسی زیاد وابسته میشی عمرشم کمتر میشه...
من زیاد دیدم کسایی که خیلی به کسی وابسته بودن...اون شخص از دنیا رفت !
کلا آدم وابسته عمر زیاد میکنه...میدونی چرا ؟؟؟؟؟
چون باید تموم عزیزاش بمیرن و ببینه که همه چی فانی بود...
آدم وابسته اتفاقات بد براش زیاد میوفته...چون کسی که وابسته هستش روحش خیلی ضعیفه و خدا برای اینکه این روح رو التیام بده مجبوره مدام بهش شک وارد کنه تا این روح با این شک ها قوی بشه..
در کل شما به هر چیزی وابسته باشید...در واقع دارید ضعف نشون میدید...بخاطر همین خدا اون قضیه رو ازت میگیره تا روحت تو اون قضیه قوی بشه...
اینو دیگه همه شما میدونید و نیازی به گفتن من نیست..
شما به هر چیزی بچسبید ...خدا اونو به شما نمیده.