امیر المومنین علیه السلام
هرکسی خودش را در جایگاههای تهمت قراردهد نباید کسی راکه به اوگمان بد می برد را سرزنش کند.
نهج البلاغه حکمت159
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
╔═❀•✦•❀══════╗
🌴 @dadhbcx 🌴
╚══════❀•✦•❀═╝
بگو، نگوهای اعتماد به نفس!
👆🏼از این حرفا چقدر به خودتون میزنین؟
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
╔═❀•✦•❀══════╗
🌴 @dadhbcx 🌴
╚══════❀•✦•❀═╝
جیغ و فریاد الکی ممنوع
اگر جزو اون دسته از مادرایی هستین که ناگهانی و به خاطر مسائل ریز و درشت سر بچههاتون جیغ و فریاد میکشین و بعد خیلی زود پشیمون میشین این توصیه رو جدی بگیرین
چیزی که تو بچههاتون میبینید در واقع آیینهای از حرکات کوچیک و بزرگیه که در طول روز خودتون مقابل چشمهای اونا انجام میدین. پس اگه بچههاتون راهی رو به اشتباه میرن و حرکتی رو به غلط انجام میدن قبل از هر نوع توبیخ و تنبیهشون چیزی رو که جلوی چشماشون انجام دادین مرور کنین.
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
╔═❀•✦•❀══════╗
🌴 @dadhbcx 🌴
╚══════❀•✦•❀═╝
#خانواده_آسمانی ۳۱
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
╔═❀•✦•❀══════╗
🌴 @dadhbcx 🌴
╚══════❀•✦•❀═╝
خانواده آسمانی ۳۱.mp3
11.27M
#خانواده_آسمانی ۳۱
⚜ تمام جهان به صورت ریاضی خلق شده است!
و برای تمام روابط و رفتارهای انسان فرمولهایی وجود دارد که اگر طبق آنها عمل کند شاهکلید سعادتمندی را در دست دارد.
و مهمترین فرمول زندگی این است ↓
✦ عشق ورزی به دیگران در عین عزت نفس، و بدون محتاج شدن به محبت دیگران و لِه شدگی،
تنها در صورتی امکان پذیر است که بتوان به شناخت دو گزاره مهم رسید!
- آن دو گزاره چیست؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_رفیعی
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
╔═❀•✦•❀══════╗
🌴 @dadhbcx 🌴
╚══════❀•✦•❀═╝
286.8K
🎤چطور امر به معروف کنیم در این شرایط جامعه. ⁉️
📌 رفتاری کنیم که مارودرکنارخودش بدونه نه درمقابلش👌
🎵حجه الاسلام مختاری
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
╔═❀•✦•❀══════╗
🌴 @dadhbcx 🌴
╚══════❀•✦•❀═╝
#تربیتی
⚠️والدینی که حاضر باشند ناراحتی ،
خشم و قهر فرزند خود را تحمل کنند
✍ولی همچنان محکم او را در مسیر مسئولیت پذیری نگهدارند
در حقیقت درسی به او میدهند که در تمام زندگی کمکش خواهد کرد .
⭕️والدینی که چنین کاری نمیکنند ،
در حقیقت سرمشقی برای مسئولیت گریزی آینده او در اختیارش میگذارند ؛
الگویی که کودک را از ارضای نیازهایش ، و به تبع آن ، از احساس ارزشمندی باز میدارد .
#خانواده_آسمانی ۳۱
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
╔═❀•✦•❀══════╗
🌴 @dadhbcx 🌴
╚══════❀•✦•❀═╝
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗نگاه خدا💗 #قسمت_بیستوهشتم -سارا جان ، بیدار شو ناهار بخوریم. -من گشنم نیست شما بخور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗نگاه خدا💗
#قسمت_بیستونهم
دو سه روز گذشت.
صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم.
-یعنی من دستم بهت برسه پوستت و میکنم. دو روزه برگشتی ،اطلاع نمیدی ،ترسیدی بیام دنبال سوغاتیم؟
- شرمنده خسته بودم حوصله کسی و نداشتم
- الان من شدم کسی؟ باشه اشکال نداره
- قهر نکن دیگه ،اتفاقا کارت داشتم. میخواستم ببینمت.
-پنجشنبه میام دنبالت با هم بریم بیرون ،سوغاتیمو هم همرات بیار باز نگم.
دانشگاه با غیبت تعداد زیاد دانشجویان، خلوتتر از همیشه بود.
تلفنم زنگ زد.
خاله زهرا بود.
- سلام خاله جون خوبین؟
-سلام عزیزم ،رسیدن به خیر ،سفر خوش گذشت؟
- عالی بود
-سارا جان میخواستم بگم واسه پنجشنبه میخوایم بریم خواستگاری ،عروس خانم تاکید کردن حتما تو هم باید باشی میای دیگه؟
- اره خاله جون میام
-قربون دختره فهمیدم برم.
- کاری ندارین خاله جون من باید برم سر کلاسم
خاله زهرا: نه عزیزم برو به سلامت
الان اینو چیکارش کنم ،به عاطفه چی بگم
دوسه روز گذشت و با غیبت یاسری خیلی خوشحال بودم ،که لااقل یه کم ذهنم اروم تره.
پنجشنبه صبح زود بیدار شدم.
عاطفه دنبالم آمد.
سوار ماشین شدم با عاطفه روبوسی کردم
- بفرما اینم سوغاتی شما
عاطی: ای واااییی چرا زحمت کشیدی ما که راضی نبودیم.کجا بریم؟
- نمیدونم یه جا بریم زود برگردیم که امشب میخوایم بریم خاستگاری.
-پس بریم اول گلزار
- باشه بریم.
رسیدیم کنار مامان
"واییی که چقدر خسته ام مامان ،ای کاش تو بودی و من رفته بودم ،حتمن میدونی امشب چه خبره ،ای کاش قلبم وایسته و نرم به این خاستگاری."
رفتم نزدیک شهید گمنام خودم.
"میگن که شماها زنده این راسته؟
چرا خواستی بی نام و نشان باشی؟
چرا دوست نداشتی مثل بقیه عکست روی سنگ باشه؟ مادر نداشتی؟ مادرت دل نداشت؟
چه طور حاضر شدی چشم به راهش نگه داری؟ نمیدونم دلم به حال تو گریه میکنه یا دلم به حال بدبختی های خودم "
چشمم به یک جفت کفش مردانه افتاد.
کاظمی بود.
سرش پایین بود.برام خیلی عجیب بود. اینجا چکار میکرد؟
-ببخشید میشه برید کنار من بشینم اینجا.
ازش فاصله گرفتم.
از جیبش قرآن کوچیکی درآورد.
شروع کرد به خواندن
عاطفه ،دستم را گرفت و از آنجا دور شدیم.
ادامه دارد...
@dadhbcx