eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
777 دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
336 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 مادری کردن مادری کردن یه مهارتِ کسب کردنیِ که به تعداد فرهنگ‌ها و جوامع مختلفْ متنوع و متکثر هست. و این درست برعکس روان‌شناسیِ که تزهای واحدی رو برای تربیت در همه جای دنیا معرفی می‌کنه. ما باید یاد بگیریم که مادری آموختنی هست، مادری نسبی هست، مادری متوقف شدنی نیست و با رشد بچه‌ها تغییر می‌کنه، اونم رشد می‌کنه و به سمت متکامل شدن میره. یعنی چی، یعنی مادر به مرور مادر میشه، مهارت پیدا می‌کنه و مثل هر عمل آموختنیِ دیگه‌ای، مادری رو یاد می‌گیره ... آخرشم اینکه مادری کردن فقط یه مهارت نیست، یه جور آگاهی جدید نسبت به هستی و خود هست. مثل یه فرصت دوباره می‌مونه. دقیقاً مثل اینکه آدم با مادر شدن تازه می‌فهمه که چقدر کار نکرده روی خودش داره. آخه مادری کردن میاره، بدجور هم خودآگاهی میاره ... 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
رابطه فرزندتان با شما باید بر مبنای عشق و محبت و احترام و امنیت و اعتماد باشد... تا روزی اگر برای فرزندتان اتفاق بدی افتاد، فرزندتان باخاطر آسوده به شما پناه بیاورد. اگر رابطه بر پایه کنترل، تنبیه ، ترس و سختگیری باشد شما آخرین نفری خواهید بود که فرزندتان طلب کمک خواهد کرد. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت‌هشتادنهم ﷽ !اما نمی شد فهمید که پس از چهار روز، با چه امکاناتی مشغول مقاو
﷽ عصــر روز جمعه ۲۲ بهمــن ۱۳۶۱ برای من خیلی دلگیرتــر بود. بچه های .اطاعات به سنگرشان رفتند مــن دوباره با دوربین نگاه کــردم. نزدیک غروب احســاس کردم از دور !چیزی در حال حرکت است با دقت بیشتری نگاه کردم. کاملاً مشخص بود که سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند. در راه مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند. آن ها زخمی .و خسته بودند. معلوم بود که از همان محل کانال می آیند فریــاد زدم و بچه ها را صدا کردم. بــا آن ها رفتیم روی بلندی. به بچه ها هم .گفتم تیراندازی نکنید .میان سرخی غروب، بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند به محض رسیدن به سمت آن ها دویدیم و پرسیدیم: از کجا می آئید؟ حال .حرف زدن نداشتند، یکی از آن ها آب خواست. سریع قمقمه را به او دادم دیگری از شدت ضعف و گرسنگی بدنش می لرزید. آن یکی تمام بدنش .غرق خون بود، کمی که به حال آمدند گفتند: از بچه های کمیل هستیم با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدند!؟ در حالی که سرش را به سختی بالا می آورد گفت: فکر نمی کنم کسی غیر از ما زنده باشه! هول شدم و دوباره و با تعجب پرسیدم: این پنج روز، چطور مقاومت کردید!؟ حال حرف زدن نداشــت. کمی مکث کرد و دهانش که خالی شد گفت مــا این دو روز اخیر، زیر جنازه ها مخفی بودیم. اما یکی بود که این پنج روز !کانال رو سر پا نگه داشت دوباره نفسی تازه کرد و به آرامی گفت: عجب آدمی بود! یک طرف آرپی جی می زد، یک طرف با تیربار شلیک می کرد. عجب قدرتی داشت. دیگری پرید توی حرفش و گفت: همه شهدا رو در انتهای کانال کنار هم چیده بود. آذوقه و !آب رو تقسیم می کرد، به مجروح ها می رسید، اصاً این پسر خستگی نداشت گفتم: مگه فرماند ها و معاون های گردان شــهید نشدند!؟ پس از کی داری !حرف می زنی؟ گفت: جوانی بود که نمی شناختمش. موهایش کوتاه بود. شلور کُردی پاش .بود دیگری گفــت: روز اول هم یه چفیه عربــی دور گردنش بود. چه صدای …قشنگی هم داشت. برای ما مداحی می کرد و روحیه می داد و .داشــت روح از بدنم خارج می شد، سرم داغ شــد. آب دهانم را فرو دادم .ابراهیم بود این ها مشخصاتِ ابراهیم بود :با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم. با چشمانی گرد شده از تعجب گفتم آقا ابرام رو می گی درسته!؟ الان کجاست!؟ .گفت: آره انگار، یکی دو تا از بچه های قدیمی آقا ابراهیم صِداش می کردند !دوباره با صدای بلند پرسیدم: الان کجاست؟ یکی دیگر از آن ها گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتیش می ریخت زنده بــود. بعد به ما گفت: عــراق نیروهاش رو برده عقــب. حتماً می خواد آتیش .سنگین بریزه شــما هم اگه حال دارید تا این اطراف خلوته برید عقب. خودش هم رفت .که به مجروح ها برسه. ما هم آمدیم عقب دیگری گفت: من دیدم که زدنش. با همان انفجارهای اول افتاد روی زمین بی اختیار بدنم سُست شد و اشــک از چشمانم جاری شد. شانه هایم مرتب .تکان می خورد دیگر نمی توانستم خودم راکنترل کنم. سرم را روی خاک گذاشتم و گریه می کردم. تمام خاطراتی که با ابراهیم داشــتم در ذهنم مرور می شــد. از گود …زورخانه تا گیلان غرب و ،بوی شــدید باروت و صدای انفجار با هم آمیخته شــد. رفتم لب خاکریز .می خواستم به سمت کانال حرکت کنم یکــی از بچه ها جلوی من ایســتاد و گفت: چکار می کنــی؟ با رفتن تو که .ابراهیم برنمی گرده. نگاه کن چه آتیشی می ریزن آن شب همه ما را از فکه به عقب منتقل کردند. همه بچه ها حال و روز من .را داشتند خیلی ها رفقایشان را جا گذاشــته بودند. وقتی وارد دوکوهه شدیم صدای :حاج صادق آهنگران در حال پخش بود که می گفت کو شهیدانتان،کو شهیدانتان ای از سفر برگشتگان صدای گریه بچه ها بیشــتر شد. خبر شــهادت و مفقود شدن ابراهیم خیلی .سریع بین بچه ها پخش شد یکی از رزمنده ها که همراه پســرش در جبهه بود پیش من آمد. با ناراحتی گفت: همه داغدار ابراهیم هســتیم، به خدا اگر پســرم شــهید می شد، اینقدر .ناراحت نمی شدم. هیچکس نمی دونه ابراهیم چه انسان بزرگی بود .روز بعد همه بچه های لشکر را به مرخصی فرستادند و ما هم آمدیم تهران هیچکس جرأت نداشــت خبر شهادت ابراهیم را اعلام کند. اما چند روز بعد !زمزمه مفقود شدنش همه جا پیچید ادامه دارد....                      
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت‌نود ﷽ عصــر روز جمعه ۲۲ بهمــن ۱۳۶۱ برای من خیلی دلگیرتــر بود. بچه های .
﷽ با اینکه سن من زیاد نبود اما خدا لطف کرد تا با بهترین بندگانش در گردان کمیل همراه باشــم. ما در شب شروع عملیات تا کانال سوم رفتیم. این کانال کوچک بود و تقریباً یک متر ارتفاع داشت. بر خلاف کانال دوم که بزرگ .و پر از موانع بود آن شــب همه بچه ها به ســمت کانال دوم برگشتند. کانالی که بعدها به نام کانال کمیل« معروف شد. من به همراه دیگر نیروها پنج روز را در این کانال« .سپری کردم از صبــح روز بعد، تــک تیراندازان عراقــی هر جنبنــده ای را هدف قرار .می دادند. ما در آن روزهای محاصره، دوران عجیبی را سپری کردیم یادم هســت که ابراهیم هادی، با آن قدرت بدنی و با آن صلابت، کانال را !سرپا نگه داشته بود فرمانده و معاون گردان ما شهید و مجروح شدند. برای همین تنها کسی که .نیروها را مدیریت می کرد ابراهیم بود او نیروها را تقسیم کرد. هر سه نفر را یک گروه و هر گروه را با فاصله، در .نقطه ای از کانال مستقر نمود یک نفر روی لبه ی کانال بود و اوضاع را مراقبت می کرد. دو نفر دیگر هم .در داخل کانال در کنار او بودند انتهای کانال یک انحناء داشــت، ابراهیم و چند نفر دیگر، شهدا را به آنجا منتقل کردند تا از دید بچه ها دور باشند. مجروحین را هم به گوشه ای از کانال .برد تا زیر آتش نباشند ابراهیــم در آن روزها با ندای اذان، بچه ها را برای نماز آماده می کرد. ما در آن شرایط سخت، در هر سه وعده نمازجماعت برگزار می کردیم! ابراهیم با .این کارها به ما روحیه می داد و همه نیروها را به آینده امیدوار می کرد دو روز بعــد از شــروع عملیات، و بعد از پایان ناموفــق مرحله دوم، تلاش .بچه ها بیشــتر شد! می خواستیم راهی را برای خروج از این بن بست پیدا کنیم در آخرین تماسی که با لشکر داشــتیم، سردار)شهید( حاجی پور با ناراحتی گفــت: هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیــم، اگر می توانید به هر طریق ممکن .عقب بیائید پنجشنبه ۲۱ بهمن بود که از روبرو و پشت سر ما، صدای تانک و نفربر بیشتر .شد! بچه ها روی دیواره کانال را کنده و حالت پله ایجاد کردند برخــی فکر کردند نیروی کمکی برای ما آمده، امــا نه، محاصره ما تنگتر !شده بود کماندوهای عراقی تحت پوشــش تانک ها جلو آمدند. آن ها فهمیده بودند !که در این دشت، فقط داخل این کانال نیرو مانده یادم هست که یک نوجوان به نام )شهید( سید جعفر طاهری قبضه آرپی جی را برداشت و از پله ها بالارفت و با یک شلیک دقیق، تانک دشمن را زد. همین .باعث شد که آن ها کمی عقب نشینی کنند بچه ها هم با شــلیک پیاپی خود چند نفر از کماندوهای عراقی را کشتند و .چند نفر از نیروهائی که خیلی جلو آمده بودند را اسیر گرفتند !در آن شرایط سخت، حالا پنج اسیر هم به جمع ما اضافه شد .نبود آب و غذا همه ما را کلافه کرده بود ادامه دارد....                    
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپ|يا مَن أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَیْرٍ... 🤲 ⭕️همخوانی دعای هر روز ماه رجب 🤲یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَیْرٍ... 📌کاری از: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم
25.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعار غرب: ⭕️ تنهایی و سقط جنین برای زن ایرانی و فرزند زیاد و زندگی شاد برای زن غربی 🔰 قابل توجه کسانی که می‌گویند شما توهّم دشمن دارید
" ماه رجب, ماه یگانه شدن با خدا " کتاب حاضر به تالیف اصغر طاهرزاده از انتشارات لب المیزان منتشر شده است. بحث «ماه رجب، ماه یگانگی با خدا»؛ سخنرانی استاد طاهرزاده در جمع برادران و خواهرانی است که مایل بودند با آگاهی بیشتر نسبت به مقام ماه رجب و آداب و اذکار آن ماه، نهایت استفاده را از این ماه عظیم الهی ببرند.
🍃🍃🍃 افراد 21 ویژگی افراد توانا ... ۱-وقت ندارند علیه کسی، کاری انجام دهند ۲-وقت ندارند پشت سر دیگران صحبت کنند ۳-وقت ندارند در وقایع گذشته، متوقف شوند ۴-وقت ندارند که دروغ بگویند ۵-بسیار انتخاب می کنند چون ذهن اولویت‌بندی شده دارند ۶-تفاوت‌های انسانها را می‌ستایند ۷-بدنبال این نیستند کسی را مانند خود کنند ۸-حجم و کیفیت غذای خود را با دقت زیر نظر دارند ۹-بد بودن بعضی انسانها را، عادی می‌دانند ۱۰-با دو زبان مهم، آشنایی ندارند بلکه بر آنها مسلط‌ اند ۱۱-در فهم رفتار انسانها، اول منافع آنها را می شکافند ۱۲-کارآمدی را بر مساوات ترجیح می‌دهند زیرا که مساوات خود نتیجه کارآمدی است ۱۳-کارآمدی را نتیجۀ رقابت می‌دانند ۱۴-راستگو هستند چون منافع دراز مدت دارند ۱۵-حتی در استفاده از حروف اضافه دقت می کنند تا اعتماد دیگران را حفظ کنند ۱۶-از افراد توانا، با مهارت و باهوش، هراسی ندارند ۱۷-دائما در حال گسترش شعاع شبکه‌های ارتباطی خود هستند ۱۸-بعد از شش ماه که آنها را می‌بینید، بهتر شدن آنها را متوجه می‌شوید ۱۹-اطرافشان، مملو از افراد تواناست ۲۰-میلی‌متری مراقب سخنانشان هستند ۲۱-مبنای تواناییهایشان، قدرت نرم است
11.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برخورد متفاوت آخوندهمراه با دختری که کرد😅 بهترین روش برای برخورد با زنانی که می‌کنن ببینیدوبخندیدوروش‌جدیدیادبگیرید😉 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
اعمال لیلة الرغائب اولین شب جمعه ماه رجب 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛