eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
774 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
9.5هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
چند قاب از نماز امروز در و چند ثانیه از شعرخوانی حاج مهدی رسولی برای ... برای ثبت در تاریخ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
وقتي به فرزندتون نه بگيد و کودک گريه و زاري کنه، اگه جلوش كوتاه بيايد فرزندتون تبديل بچه ميشه. وقتي كودك متوجه میشه که هر زمان که در جواب "نه" والدين دست به مانور و بازي و گريه ميزنه، به هدفش ميرسه و میتونه نه رو به بله تبديل كنه، معمولا در بزرگسالي هم از همین ترفند استفاده میکنه تا به خواسته هاش برسه. منتها نه باگریه بلکه با داد و فریاد و ابزارهای دیگه ... بنابراين تا ميتونيد به بچه نه نگيد اما وقتي نه گفتين با مانورهاي كودك كوتاه نياييد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه اموزش کاربردی براتون اوردم امیدوارم دوست داشته باشین ❤🙏 . برای درست کردن فرشینه با ابعاد ۵۰*۷۰ به ۳تا کاموا احتیاج داریم 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘داستان کوتاه پیکی به محضر خواجه نظام الملک وارد شد و نامه ای تقدیم نمود. خواجه با خواندن نامه چنان گریست که حاضران در مجلس ناراحت شدند. در نامه نوشته بود؛ خیل اسبان شما در فلان ولایت، مشغول چرا بوده که پرندگان بزرگی مثل عقاب بر آنان حمله کرده اند و اسبها وحشتزده دویده اند و ناگاه بعضی شان به دره ای سقوط کرده اند و بیست اسب کشته شده اند. گفتند : عمرخواجه دراز باد. مال دنیاست که کم و زیاد می شود. خودتان را اذیت نکنید. خواجه نظام الملک،وزیر اعظم سلاجقه، اشکهایش را پاک کرد و پاسخ داد : از بابت تلف شدن مال و ثروت نگریستم. به یاد ایام جوانی افتادم که از شهرم طوس قصد حرکت به نیشابور برای جستن کار و شغل داشتم. پدرم هرچه کرد نتوانست اسبی برایم بخرد. استری فراهم کرد و خجالت بسیار داشت. منهم شرمگین بودم که مرکبی حقیر داشتم و با آن رفتن به درگاه امیران موجب خجالت بود. پدر و مادرم در درگاه ایستادند، شرمگین، بدرقه ام کردند و دستها را بالا بردند و دعا کردند خدایا به این فرزند ما برکت بده، از خزانه غیبت به او ببخش ... امروز چهل سال از آن وقت گذشته. ثروت و املاک من به لطف الهی چنان فراوان شده که الان نمی دانم این خیل اسبها کجا هستند و تلف شدن بیست راس از آنها ابدا خللی به دستگاه زندگی ام نیست، که صدها برابر آن را دارا شده ام و همه اینها به برکت دعای والدینم و توجه الهی است . 📚جوامع الحکایات ✍محمد عوفی 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
می‌گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله ای می‌خرد شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود. کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همون کشکت را بساب. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ⚠️عواقب وحشتناک نیش زبان ❌به عشق مهدی فاطمه شیعه گناه نکن. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
♦️‌ خانم ملیکا زارعی در نماز عید فطر شرکت کردن و اونو توی پیجشون استوری کردن 🔹‌ خانم زارعی با وجود اینکه میدونید الان مورد حمله جماعت سلبریتی دوزاری قرار میگیرید اما بازم این کارو کردید. احسنت به این شجاعت 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🔰 اهمیت پرداخت فطریه... ✨ مُعَتِّب پیش‌کار امام صادق علیه السلام ‌می‌گوید حضرت به من فرمودند: ✨ اذْهَبْ فَأَعْطِ عَنْ عِيَالِنَا الْفِطْرَةَ وَ عَنِ الرَّقِيقِ وَ اجْمَعْهُمْ وَ لَا تَدَعْ مِنْهُمْ أَحَداً فَإِنَّكَ إِنْ تَرَكْتَ مِنْهُمْ إِنْسَاناً تَخَوَّفْتُ عَلَيْهِ الْفَوْتَ. ❓قُلْتُ وَ مَا الْفَوْتُ؟ ✨قَالَ: الْمَوْتُ. ✨ زکات فطره خانواده و غلامان ما را حساب کرده و پرداخت کن و همه را در نظر بگير و از آنها كسی را فراموش نكن چرا كه اگر فردی از آنها را ترک كنی و از طرف او فطریه نپردازی من ترس از فوت او دارم. ❓عرض كردم: منظورتان از فوت چيست؟ ✨حضرت فرمودند: [فوت یعنی] مرگ. 📚 کافی ج ۴ ص ۱۷۴ ✍ مرحوم علامه مجلسی می‌فرماید: از این روایت فهمیده‌ می‌شود زکات فطره برای حفظ جان انسان است‌، همانطور که زکات مال برای حفظ مال است. مرآة العقول ج۱۶ ص۴۲۴ 🌷 توجه🌷توجه🌷
🎤 حجت الاسلام والمسلمین تراشیون 👈 خانه و خانواده از مهمترین ارکان رشد انسان است. تمام مراودات در محیط خانه و خانواده را اهل بیت علیهم السلام معادل سازی عبادی کرده‌اند. 🔸رسول خدا صل الله علیه وآله وسلم می‌فرمایند: ✨ جُلُوسُ المَرءِ عِندَ عِيالِهِ أحَبُّ إلَي اللَّهِ مِنِ اعْتِکافٍ فی مَسجِدی هذا نشستن مرد پيش زن و فرزندنش، نزد خداوند محبوب تر است از اعتکاف در اين مسجد من ✨ 🔺 خدمت خانم و آقا در خانه به یکدیگر، یک عبادت است. ⚜ ما هر چه به عصر ظهور نزدیک‌تر می‌شویم تقلای شیطان نیز برای مشکل آفرینی زیادتر می‌شود؛ یکی از نقاطی که شیطان تلاش می‌کند ضربه بزند، پیوندهای مقدس است. ⚠️ متاسفانه در بحث برهم زدن روابط زن و شوهر شیطان موفق بوده و آمار طلاق بسیار بالاست و وضعیت خانواده زیاد مساعد نیست. ‼️ اما در بسیاری از مواقع مشکلات حاد و بزرگ نیستند، زن و شوهر یاد نگرفتند چگونه با یکدیگر رفتار کنند و چگونه با هم گفت و گو کنند. 👈 باید مکر شیطان را بشناسیم و مشکلات خانواده را حل کنیم چرا که هر چه خانواده پر آسیب تر باشد، آسیب‌های اجتماعی نیز بیشتر است. ⁉️ راه حل این مشکل چیست؟ 🍃 جاده زندگی مشترک، جاده‌ای زیبا اما پر پیچ و خم است؛ که باید مهارت داشته باشیم. اگر مهارت داشته باشیم و بدانیم چگونه رفتار کنیم، گفتارهایمان چگونه باشد، به خوبی می‌توانیم این مسیر را طی کنیم.
+خانه ای که در آن کودکی نباشد…😲‼️ • • ▫️ ▫️ ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چهار تاکید مهم رهبری و یک حاشیه متفاوت در نماز عید فطر
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
﷽ #مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌نودوهشتم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 تا آخر ني سلول
💙 :) 🌱 اشتیاق اصلا نفهميدم زمان چطور گذشت ... تمام روز رو خوابيده بودم ... با كش و قوس حسابي به بدنم، همه عضلات رو از توي هم بيرون كشيدم و نشستم ... آسمان بيرون از پنجره هم مثل داخل اتاق تاريك شده بود ... بلند شدم و از پنجره به بيرون نگاه كردم ... چقدر رفت و آمد بود، حتي توي اون خيابون باريك ... هر چقدر بيشتر به بيرون و آسمان نگاه مي كردم بيشتر از دست خودم عصباني مي شدم ... با وجود اينكه اون خواب طولاني عالي بود اما ارزشش رو نداشت ... ارزش وقتي رو كه از من گرفته بود ... براي كاوش و تحقیق. .. براي دیدن و تحلیل كردن ... حتي براي حرف زدن با مرتضي ... 3 روز بيشتر قم نبودیم ... براي چند لحظه با ناراحتي سرم رو گذاشتم روي شیشه پنجره ... نمي دونستم ساندرز و بقیه الان كجان ... هر چي به مغزم فشار آوردم شماره اتاق ساندرز رو يادم نیومد ... انگار خاطرات اون چند ساعت، كلا از بایگاني ذهنم پاك شده بود ... از اتاق زدم بيرون و راه افتادم سمت پذيرش كه شماره اتاق شون رو بپرسم ... به آسانسور نرسيده، از پشت صدام كرد ... باورم نمي شد ... برگشتم سمتش ... دست نورا توي دستش، اونم داشت مي اومد سمت آسانسور ... ـ نگرانت شده بودیم... حالت بهتره؟ ... لبخند خاصي صورتم رو پر كرد ... چرا؟ ... نمي دونم ... نگاهم بین اونها چرخي زد و دوباره برگشت روي لي دن ... جايي ميخواید برید؟ ... سریع منظورم رو فهمید ... ـ مرتضي پايينه ... نیم ساعت ديگه از هتل م ميري سمت حرم براي زیارت ... فرصت ندادم جمله اش تموم بشه ... ـ تا نیم ساعت ديگه منم پايينم ... منتظر بمونید ... بدون من نرید ... بدون اینكه حتي لحظه صبركنم، سریع برگشتم سمت اتاق ... اصلا حواسم نبود شاید مكالمه با دي نيب ما ادامه پیدا كرد ... فقط حال خودم رو مي فهميدم كه دل توي دلم نيست ... مي خواستم هر چه زودتر از هتل بزنم بيرون ... اگه مجبور مي شدم تا روز بعد صبر كنم، مطمئن بودم زمان از حركت می ایستاد و ديگه هیچ مسكن و خواب آوری نمي تونست تا فردا نجاتم بده ... سریع دوش گرفتم و لباسم رو عوض كردم ... از اتاق كه اومدم بيرون، هنوز موهام كامل خشك نشده بود ... زودتر از بئاتريس ساندرز، من به لابي هتل رسيدم ... از آسانسور كه خارج شدم، پیدا كردن شون كار سختي نبود ... نورا با فاصله از اونها داشت با عروسكش بازي مي كرد ... و اون دو نفر هم روي مبل، غرق صحبت با هم بودن ... ليدن پاهاش رو رو ي هم انداخته بود ... هيزاو دار نسبت به در آسانسور و ورودی طوري نشسته بود كه دخترش در مركز نگاهش باشه ... بهشون كه نزديك شدم، مرتضي زودتر من رو دید ... از جا بلند شد و باهام دست داد ... ـ به نظر حالت خیلي از قبل بهتره ... لبخندي مملو از شادي تمام صورتم رو پر كرد ... ـ با تشكر از شما عالیم ... و صد در صد آماده كه بریم بیرون ... با كمي فاصله، نشستم روي مبل جلويي اونها ... ـ مي خواستیم نماز مغرب و عشا رو حرم باشیم ... اما نشد ... مثل اينكه خدا واسه شما نگهمون داشته بود ... چه اعتقاد و واژه ی عجيبي ... خدا ... چيه واكنش مقابل و جبهه گيرانه ای نشون ندادم اومدنم، ديدن و شنيدن هم ینی عجايب بود ... و واكنش اشتباهي از من مي تونست اونها رو قطع كنه ... چند لحظه بعد، خانم ساندرز هم به ما ملحق شد ... هيبا چادر مشكي ... توي فاصله اي كه من بي هوش افتاده بودم خريده بودن ... بالاخره در ميان هیجان و اشتياق غیر قابل توصيف من، راهي حرم شدیم... «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج»
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
﷽ #مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌نودونهم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 اشتیاق اصلا نفهم
💙 :) 🌱 مردي در آينه توي راه، مرتضي با من همراه شد ... ـ چقدر حضرت معصومه رو مي شناسي؟ ... ـ هيچي ... با شنيدن جواب صريح و بي پرده من به شدت جا خورد ... شايد باور نمي كرد اين همه اشتياق براي همراه شدن، متعلق به كسي بود كه هيچ چيز نمي دونست ... هر چند، اون لحظات شناختن اشخاص و حرم ها براي من موضوعيت چنداني نداشت ... من در جستجوي چيز ديگه اي اونقدر بي پروا به دل ماجرا زده بودم ... چند لحظه سكوت كرد ... ـ اين بانوي بزرگواري كه ما الان داريم براي زيارت حرم شون ميريم ... دختر امام هفتم شيعيان ... و خواهر بزرگوار امام رضا هستند ... كه براي ملاقات برادرشون راهي ايران شده بودن ... ـ يه خانم؟ ... ناخودآگاه پريدم توي حرفش ... تمام وجودم غرق حيرت شده بود ... با وجود اينكه تا اون مدت متوجه تفاوت هايي بين اونها و طالبان شده بودم ... اما چيزي كه از اسلام در پس زمينه و بستر ذهني من بود ... جز رفتارهاي تبعيض آميز و بد چیز دیگه ای نبود ... و حالا يه خانم .. .؟ اين همه راه و احترام براي يه خانم؟ ... چند لحظه بعد، گنبد و ساختمان حرم هم به وضوح مشخص شد ... مرتضي كمي متحير و متعجب با حالت بهت زده و غرق در فكر به من نگاه كرد ... و لحظاتي از اين فاصله كوتاه هم به سكوت گذشت ... از طوفان و غوغاي درون ذهن من خبر نداشت و همين باعث سكوت اون شده بود ... شايد نمي دونست چطور بايد حرفش رو با من ادامه بده ... ديگه فاصله اي تا حرم نبود ... فاصله اي كه ارزش شروع يك صحبت رو داشته باشه ... مقابل ورودي حرم ايستاده بوديم ... چشم هاي دنيل و بئاتريس پشت پرده نازكي از اشك مخفي شده بود ... و من محو تصاويري ناشناخته ... حس عجيبي درون من شكل گرفته بود و هر لحظه كه مي گذشت قوي تر مي شد ... جاذبه اي عميق و قوي كه وجودم رو جذب خودش كرده بود ... جاذبه اي كه در ميان اون همه نور، آسمان رو هم سمت خودش مي‌كشید ... با قدرت وسيعي كه نمي فهميدم، كدوم يكي منبع اين جاذبه است ... زمين؟ ... يا آسمان؟ ... نگاهم براي چند لحظه رفت روي دنيل ... دست نورا توي دست چپش ... و دست ديگه اش روي قلبش ... ايستاده بود و محو حرم ... زير لب زمزمه مي كرد و قطرات اشك به آرامي از گوشه چشمش فرو مي ريخت ... در ميان اون همه صدا و همهمه، كلماتش رو نمي شنيدم ... صداي مرتضي، من رو به خودم آورد ... ـ اين صحن به خاطر، آينه كاري هاي مقابل ... به ايوان آينه محشوره ... و نگاهش برگشت روي من ... نگاهي كه مونده بود چطور به من بگه ... ديگه جلوتر از اين نمي توني بياي ... مرتضي به آرامي دستش رو روي شانه من گذاشت ... ـ بقيه رو كه بردم داخل و جا پيدا كرديم ... برمي گردم پيش شما كه تنها نباشي ... تمام وجودم فرياد مي كشيد ... فرياد مي كشيد من رو هم با خودتون ببريد ... منم مي خوام وارد بشم ... اما حد و مرز من، همين اندازه بيشتر نبود ... من بايد همون جا مي ايستادم ... درست مقابل آينه ... و ورود اونها رو نگاه مي كردم ... اونها از من دور مي شدن ... من، تكيه داده به ديوار صحن ... با نگاه هاي ملتمسي كه به اون عظمت خيره شده بود ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
1_838240515.mp3
21.06M
🍃 سـه کار است که باید هر روز آن را انجام دهد: ¹.خواندن دعای عـهد ².دعای ‌فرج ³.سه بار سوره توحید و هدیه آن ها به امام زمان "عج"🍃 🎧دعای عهد با نوای 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🌺🌸🌺🌸🌺 ✨از امام صادق (ع)روایت است: ⚡️هرکہ چهل صباح دعای عهد رو بخواند، از یاوران حضرت مهدی (عج)باشد واگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد وحق تعالی بہ هر ڪلمہ هزار حسنه او را ڪرامت فرماید وهزار گناه از او محو نماید⚡️ ⛅️آغاز روز با دعای دلنشین عهد⛅️ ☘🌹☘🌹☘ بسم اللّه الرحمن الرحيم اَللّـهُمَّ رِبَ النّورِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ والإنجيل وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ والأنبياء وَالْمُرْسَلينَ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِوَجْهِکَ الْكَريمِ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ اَسْاَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ والآخرون، يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتى وَمُميتَ الاَْحْياءِ، يا حَيُّ لا اِلـهَ اِلّا اَنْتَ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بأمرك صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ و عَلى آبائِهِ الطّاهِرينَ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنّي وَعَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وأحاط بِهِ كِتابُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، اَللّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأعوانه وَالذّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لأوامره وَالُْمحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، اَللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فأخرجني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي، اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وأوسع مَنْهَجَهُ وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ، وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَكَ، وَاَحْيِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ) فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتّى لا يَظْفَرَ بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ إلّا مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدينَ، اَللّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، اَللّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ . ☘🌹☘🌹☘ سه مرتبه میگویی : اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلاىَ یاصاخب الزمان التماس دعا 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ســــلام 💝صبحتون پُر از عطر خدا 🌸روز یکشنـبه تـون 💝معطر به بوی مهربانی 🌸الهی 💝دلتون شاد لبتون خندان 🌸قلبتون مملو از آرامش 💝صبح زیبای یکشنبه تون بخیر 🌸🍃
تربيت كودك تنها به عهده مادر نيست. نقش پدر تنها در پرداختن هزينه هاي زندگي نيست. كودك براي داشتن شخصيتي سالم نياز به حضور پدر ،بازي با او ،محبت و توجه پدر دارد. حضور مثبت پدر در زندگي كودك باعث ايجاد حرمت نفس، امنيت، اعتماد به نفس و توانايي بيشتر در كودك خواهد شد. كودكاني كه از توجه پدر در زندگي خود برخوردارند در نوجواني كمتر دچاره مشكل خواهند شد. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
💢 آب نبات تلخ بعضی پدرها بچه‌ای را که خطایی کرده و نمی‌توانند او را بگیرند، دست در جیب می‌کنند و می‌گویند بیا آب نبات به تو بدهم و به مجرد آمدن، او را گرفته و کتک می‌زنند و فکر می‌کنند خیلی زرنگ بوده‌اند! این بچه از این به بعد می‌داند علاوه بر این‌که پدر قدرتمند است، نقشه‌کش هم هست و سایر نصیحت‌ها و تذکرات پدر را از همین قبیل می‌داند که دارد نرمم می‌کند که مرا بگیرد. مثلا پدر می‌خواهد قصه پیغمبران را برای او بگوید، او در خیالات خودش می‌گویدک پدر می‌خواهد این کار را بکند که من حرفش را گوش بکنم! لذا پس از این هر موقع معلّم، مربی و روحانی حرفی بزنند، تداعی می‌کند که این حرف‌ها را می‌گویند که رامم کنند. 💠مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی