فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر زنان ایرانی بی حجاب شوند، آمریکا چه میکند؟
♨️ وقتی پوشش زنان فیلیپین روی دختران آمریکایی تأثیر گذاشت!
برشی از #سخنرانی حجت الاسلام راجی
✅ امروز را بلند بخند و بلند بگو خدایا شکرت...
✅ بلند آواز سر بده مانند گنجشک ها
شاد باش و لذت ببر...
✅ عمر مثل آب روونه،، بهتره به جای گل آلود کردن آب از زلالی و پاکی اون لذت ببریم...
✅ به جای اینکه علت اشتباهاتمون رو در بقیه جستجو کنیم و زندگی را به کام خودمون تلخ کنیم به دنبال تغییر اساسی در خودمون باشیم تا دنیا واسه خودمون و بقیه بهشت بشه...
✅ خدایِ مهربونم هزاران بار شکرت یاریمون میکنی مهربان و صبور باشیم
💚 بهترینها نصیبِ قلبِ مهربونتون💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙زینب کبری؛ الگوی جهاد تبیین
🎶📢حضرت امام خامنهای دامظلهالعالی
💠امام على عليه السلام:
🔹با مداومت بر ياد خداست كه غفلت، زدوده مى شود
بِدَوامِ ذِكرِ اللّهِ تَنجابُ الغَفلَةُ
📚غررالحكم، حدیث ۴۲۶۹
#ڪانالمارابہاشتراڪبگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
سفارش مقام معظم رهبری در مورد حضرت معصومه سلام الله علیها
مقام معظم رهبری در ضمن بیاناتی می فرماید: «ما باید از این حضرت(حضرت معصومه علیها السلام) بیشتر استفاده کنیم. به هر صورت ایشان امامزاده بلافصل است؛ دختر امام، خواهر امام، عمه امام است، خیلی عظمت دارد...بنابراین باید خیلی مغتنم بشماریم، به خصوص مردم قم... همه مسلمانان و پیروان اهل بیت عصمت به خصوص مردم قم، و بالاخص طلاب و علما باید زیارت او را مغتنم بدانند و از آن حضرت استمداد بنمایند.»
#مقام_معظم_رهبری
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ڪانالمارابہاشتراڪبگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمتچهاردهم 🌿﷽🌿 🌷همه چیز را برای پذیرایی آماده کرده بودم. اولین باری نبود که مهمان
#یادت_باشد
#قسمتپانزدهم
🌿﷽🌿
❤️چون از صبح کلاس بودم، نای بیرون رفتن نداشتم و کف پاهایم درد میکرد. این پا و آن پا کردم. مادرم که طبق معمول هوای حمید را همه جوره داشت، گفت:
_ پاشو برو زشته، حمید منتظره. بنده خدا چند دقیقست تو حیاط سرپاست.
❤️سریع حاضر شدم و از خانه بیرون زدیم. باد شدیدی میوزید و گردوخاک فضای آسمان را پر کرده بود. با ماشین آقا سعید آمده بود. کمی معذب بودم، برای همین پیشنهاد دادم با تاکسی برویم. این طوری راحتتر بودم. طفلک با این که حس کردم این پیشنهادم به برجکش خورده، ولی نظرم را پذیرفت و زود تاکسی گرفت.
وقتی سبزه میدان از ماشین پیاده شدیم باد شدیدتر شده بود و امان نمیداد.
گفتم: حمید آقا! انگار قسمت نیست خرید کنیم. من که خسته، هوا هم که اینطوری.
حمید که از روی شوق چشمش را روی بدی آب و هوا بسته بود گفت:
_ هوا به این خوبی. اتفاقا جون میده برای خرید دو نفره. امروز باید حلقه رو بخریم، من به مادرم قول دادم.
💐چند تا مغازه طلافروشی رفتیم. دنبال یک حلقه سبک و ساده میگشتم که وقتی به انگشتم میاندازم راحت باشم، ولی حمید دنبال حلقههای خاصی بود که روی آن نگین کار شده باشد. ویترین مغازهها را که نگاه میکردیم احساس کردم میخواهد حرف بزند، ولی جلوی خودش را میگیرد.
گفتم:
🌹_ چیزی هست که میخواین بگین؟ احساس میکنم حرفتون رو میخورین.
کمی تامل کرد و گفت:
_ آره، ولی نمیدونم الان باید بگم یا نه؟
گفتم:
_ هرجور راحتین، خودتون رو زیاد اذیت نکنین، موردی هست بگین.
🍀یک ربع گذشت. همه حواسم رفته بود به حرفی که حمید میخواست بگوید. روی ویترین مغازهها تمرکز نداشتم و نمیتوانستم انتخاب کنم.
گفتم:
_ حمید آقا! میشه خواهش کنم حرفتون رو بزنین، من حواسم پرت شده که شما چی میخوای بگی؟
هنوز همینطوری رسمی با حمید صحبت میکردم.
🌼به شوخی گفت:
_ آخه من تأمل من تموم نشده!
گفتم:
_ ممنون میشم تامل خودتون رو تموم کنید که من بتونم توی این آبوهوا با حواس جمع یه حلقه انتخاب کنم!
باز کمی صبر کرد و دست آخر گفت:
_ میشه مهریه رو کمتر بگیریم؟ من با چهاردهتا موافقترم.
تا گفت مهریه، یاد حرفهای دیروز و پیشنهاد مادرم به حمید افتادم که قرار بود موقع خرید حلقه، سر مهریه چانههای آخر را بزند!
گفتم:
🌸_ این همه تأمل برای همین بود؟ من که نظرم رو همون دیروز گفتم. همه فامیلهای سمت مادری من مهریههای بالای پونصدتا سکه دارن، باز من خوب گفتم سیصد سکه. دویست تا به شما تخفیف دادم. شما هم قبول کن، خیرش رو ببینی!
🌺هیچ حرفی نزد. از روز اول که با هم صحبت کردیم همین رفتار را داشت، فقط میخواست من راضی باشم. این رفتار برایم خیلی با ارزش بود.
بعد از کلی سبک سنگین کردن، یک حلقه متوسط خریدیم؛ گرمی صد و چهارده هزار تومان که سر جمع ششصد هزار تومان شد. موقع برگشت از حمید خواستم پیاده برگردیم. دوست داشتم با هم صحبت کنیم، بیشتر بشنوم و بیشتر بشناسمش؛ اینطوری حس آرامش بیشتری پیدا میکردم.
ادامه دارد....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#استغفار ۱۱- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ نَهَيْتَنِي عَنْهُ فَخَالَفْتُكَ إِلَيْهِ
#استغفار
۱۲- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ نَسِيتُهُ فَأَحْصَيْتَهُ وَ تَهَاوَنْتُ بِهِ فَأَثْبَتَّهُ وَ جَاهَرْتُ بِهِ فَسَتَرْتَهُ عَلَيَّ وَ لَوْ تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْهُ لَغَفَرْتَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند ۱۲: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که آن را فراموش کرده ام ولی تو آنرا شمرده ای، و آن را سبک شمرده ام و تو آن را نوشته ای، و آشکارا آن را مرتکب شده ام و تو آنرا پوشانده ای و اگر از آن توبه میکردم حتماً می آمرزیدی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
چون حسین است آفتاب شهر عشق
ماهتاب عالم آرا زینب است.
#عمهجانمزینب
#شبتونبخیر✨
🖼هر روز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید:
🌱حدیث روز :
امام محمد باقر علیهالسلام:
لبخند انسان به چهره برادرش کار نکویی است .
شیخ صدوق مصادقه الخوان ص۵۲
📿ذکر روز :یا ذالجلال والاکرام
📝مناسبت روز:
ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
روز پرستار وبهورز
📆 تقویم روز
📌یکشنبه
☀️ ۲۸ آبان ۱۴۰۲ هجری شمسی
🌙 ۵ جمادی الاولی ۱۴۴۵ هجری قمری
🎄 19 نوامبر 2023 میلادی
ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست
هم پیش یار گفته شود ماجرای یار ...
#سعدی
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_موسیقی
از خودت میگذری تا پای جون
زنده ای؛ با عشق و شور و همدلی
ای پرستارِ پرستوهای عشق
وارثِ ایثارِ زینبِ علی
یادِ کربلا و یادِ زینبش
باعثِ این همه ایثارِ تو شد.
تو تمومِ سختی هایِ زندگیت
حضرتِ زینب پرستارِ تو شد.
آهنگ پرستار / حامد محضرنیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 روز پرستار،
⬜️ روز جاری عاطفه ها
🕊 روز درخشیدن ایمان
🤍 در قلب های مهربان،
💐 روز افتخار
⬜️ انسان به انسانیّت است
🕊فرشته های مهربانی
🌼روزتان مبارک🌼
🟩✨الهی زندگیتون
فقط جای شادی باشه✨🟩
⬜️🌼روز پرستـــار مبارکـــــ🌼 ⬜️
عبادت لقمهای
جملهای که روزی چند بار تکرارش میکنیم؛ اینهمه گفتن، اگر عملی نشود، هیچ فایدهای ندارد.
***
عابدی در کوه مدام مشغول عبادت بود. هرشب نانی برایش میرسید. شبی نان نیامد. رفت روستا و از خانة آسیابان کافر دو قرص نان گرفت. سگ مردنی صاحبخانه افتاد دنبالش. عابد تکهنانی برایش انداخت تا برگردد. سگ آن را خورد و عابد را رها نکرد. تکهای دیگر کند و داد به سگ. ولکن نبود. آنقدر ادامه داد که نانها تمام شد. سگ همچنان میآمد. عابد که هم گرسنه بود و هم کلافه از دستِ سگ، گفت: «چه سگِ بیحیایی هستی!» ناگهان سگ دهان گشود: «بیحیا؟ سالهاست با آسیابانم. نگهبانِ خانه و گلهاش هستم. گاه نانی میدهد، گاه هم آنقدری دارد که تنها خودش بخورد و من گرسنه میمانم. ولی همیشه درِ این خانهام؛ بدهد یا ندهد. بیحیا تویی که خدایت را رها کردهای و سراغِ بیخدا آمدهای.»
عابد روزی بارها میگفت:
إیّاکَ نَعبُدُ وَ إیّاکَ نَستَعینُ[1]
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میخواهیم
ولی حرف کجا و عمل کجا.[2]
[1] حمد4
[2] برگرفته از نان و حلوای شیخ بهایی، بخش ۱۱شش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجری برنامه شب نشینی تلویزیون بوشهر به او گفته در ابتدا خودت را معرفی و با بینندگان سلام علیکی کن، اینم معرفی کردن ایشان . گوش کنید مجری چه میگه😊
20.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حضرت زینب(س)قهرمان کربلا
🔺حجت الاسلام رفیعی
#میلاد_حضرت_زینب
#روز_پرستار
#ڪانالمارابہاشتراڪبگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
42.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥درس هایی از زندگی حضرت زینب سلام الله علیها
#ڪانالمارابہاشتراڪبگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
ostadaali.ir حضرت زینب سلام الله علیها (1) - ostadaali.ir.mp3
9.57M
آنچه خواهید شنید:
درس هایی از زندگی حضرت زینب سلام الله علیها
#ڪانالمارابہاشتراڪبگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
✅دختر،هدیهی خداوند
✍ یک کسی مارا دید گفت: آقای قرائتی! شما پسر ندارید؟ گفتم: نه من فقط دختر دارم. چند بار کوبید بر سینهاش که الهی، الهی خدا به شما یک پسر بدهد. من هم چندبار کوبیدم بر سینهام،که الهی، الهی خدا یک جو عقل به تو بدهد. خدا وقتی به کسی دختر میدهد، به او میگوید به شکرانه این دختر، نماز شکر بخوان: «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ...»
حدیث داریم خانهای که در آن چند دختر داشته باشد، محل رفت و آمد ملائکه است... قدر و ارزش این هدیه و نعمت الهی را بیشتر بدانیم.
#ڪانالمارابہاشتراڪبگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🎥 سخنرانی حاج آقا قرائتی:
✍موضوع: واکنش استاد قرائتی به قرآنهای طلاکوب و نوشتن قرآن بر روی برنج و ...
#ڪانالمارابہاشتراڪبگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟪🟨 نقاشی سه بعدی🟩🟧
🍃🌹
💠🌸زیارت نامهی حضرت زینب
سلام الله علیها🌸💠
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،
❣اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ،
❣السَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ و َالْحُسَیْنِ،
❣اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـابِنْتَ وَلِیِّ اللهِ،
❣اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ،
❣اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا عَمَّةَ وَلِیِّ اللهِ و َرَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکـاتُهُ،
❣اَلسَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللهُ بَیْنَنـا وَبَیْنَکُمْ فِى الْجَنَّةِ،
وَحَشَرَنـا فی زُمْرَتِکُمْ،
وَاَوْرَدَنـا حَوْضَ نَبیِّکُمْ،
وَسَقـانـا بِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ اَبی طـالِب،
صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ،
اَسْئَلُ اللهَ اَنْ یُرِیَنـا فیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ،
وَاَنْ یَجْمَعَنـا وَاِیّـاکُمْ فی زُمْرَةِ جَدِّکُمْ
مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،
وَاَنْ لا یَسْلُبَنـا مَعْرِفَتَکُمْ، اِنَّهُ وَلِیٌّ قَدیرٌ،
اَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ بِحُبِّکُمْ،
وَالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ،
وَالتَّسْلیمِ اِلَى اللهِ راضِیاً
بِهِ غَیْرَ مُنْکِر و َلا مُسْتَکْبِر،
وَعَلى یَقینِ مـا اَتى بِهِ مُحَمَّدٌ،
وَبِهِ راض نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهَکَ یـا سَیِّدی،
💥اللّهـُمَّ وَرِضـاکَ وَالدّارَ الآخِرَةَ،
یـا سَیِّدَتی یـا زَیْنَبُ،
اِشْفَعی لی فِى الْجَنَّةِ،
فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ،
💥اَللّهـُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تَخْتِمَ لی بِالسَّعـادَةِ،
فَلا تَسْلُبْ مِنّی مـا اَنَا فیهِ،
وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ،
💥اَللّهـُمَّ اسْتَجِبْ لَنـا
وَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ،
وَبِرَحْمَتِکَ وَعـافِیَتِکَ،
وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمد واله اجمعین
وسلم تسلیمایا ارحم الراحمین
🤭 پسرم حسادت میکند؟!
👨🏻🏫 پسرتان دوست دارد در کانون توجهات باشد. اگر به فردی حسادت میکند یا میخواهد به گونهای او را از چشم بیندازد به دلیل جلب توجه شما یا اطرافیان است. پس بهتر است منظور پشت این رفتار حسودانه او را بنگرید و به او توجه بیشتری معطوف بدارید.
جهت مشاهده کامل سؤال و جواب به لینک زیر مراجعه فرمایید👇
🌐 http://btid.org/node/262585
📎 #مشاوره
📎 #نوجوان
📎 #حسادت
🧕🏻 دوست دارم دخترم نمازخون بشه
👨🏻🏫 بدون شک اگر فرزندان با آگاهی و عشق به ارزشهای دینی و فرهنگی خود آشنا شوند، خود بهسوی آن گام خواهند برداشت و هیچگونه نیازی به فشار و تهدید والدین نیست.
جهت مشاهده کامل سؤال و جواب به لینک زیر مراجعه فرمایید👇
🌐 http://btid.org/node/262594
و جهت ورود به وبسایت انجمن پاسخگویی اینجا کلیک کنید.
📎 #مشاوره
📎 #نوجوان
📎 #نماز
📎 #تربیت_فرزند
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمتپانزدهم 🌿﷽🌿 ❤️چون از صبح کلاس بودم، نای بیرون رفتن نداشتم و کف پاهایم درد میکر
#یادت_باشد
#قسمتشانزدهم
🌿﷽🌿
🍃از بازار تا چهارراه نظام وفا پیاده آمدیم. حمید دنبال مغازه آبمیوه فروشی بود که من را مهمان کند، اما هر چه جلوتر رفتیم چیزی پیدا نکردیم.
گفت:
_ اینجا یه مغازه نداره آدم بخواد خانمش رو مهمون کنه؟
خندیدم و گفتم:
_ خب این خیابون همش الکتریکیه، کی میاد اینجا آبمیوه فروشی بزنه؟
🌸مغازههای الکتریکی را که رد کردیم، نزدیک منبع آب خیابان سعدی بالاخره یک آبمیوهفروشی پیدا کردیم. حسابی خودش را به خرج انداخت؛ دو تا بستنی به همراه آبطالبی و آبهویج خرید. آبمعدنی هم خرید.
🌼من با لیوان کمی آب خوردم. به حمید گفتم:
_ از نظر بهداشتی نظر بعضیا اینه که آب رو باید توی لیوان شخصی بخوریم، ولی شنیدم یکی از علما سفارش کردن برای اینکه محبت توی زندگی ایجاد بشه خوبه که زن و شوهر توی یه لیوان آب بخورن.
تا این را گفتم، حمید لیوان خودش را کنار گذاشت و لیوانی که من با آن آب خورده بودم را پر کرد. موقع آب خوردن خجالت میکشید، گفت:
_ میشه بهم نگاه نکنی من آب بخورم؟
میخواستم اذیتش کنم. از او چشم برنداشتم. خندهاش گرفته بود. نمیتوانست چیزی بخورد.
گفتم:
_ من رو که خوب میشناسید، کلا بچه شیطونی هستم.
بعد هم شروع کردم به گفتن خاطرات بچگی و بلاهایی که سر خواهر کوچکترم میآوردم.
💐گفتم:
_ یادمه بچه که بودم چنگال رو میزدم توی فلفل و به فاطمه که دوسال بیشتر نداشت میدادم. طفلی از همهجا بیخبر چنگال رو میذاشت داخل دهانش، من هم از گریه آبجی کیف میکردم!
خاطرات و شیطنتهای بچگی را که گفتم، حمید با شوخی و خنده گفت:
_ دختردایی، هنوز دیر نشده. شتر دیدی ندیدی! میشه من با شما ازدواج نکنم؟
گفتم:
_ نه، هنوز دیر نشده! نه به باره، نه به دار! برید خوب فکرتون رو بکنین، خبر بدین.
بعد از خوردن بستنی، با این که خسته شده بودم، ولی باز پیاده راه افتادیم. حسابی سر دل صحبتهایش باز شده بود، گفت:
🍎_ عیدها که میاومدیم خونتون دوست داشتم در اتاق رو باز کنی بیای بیرون که ببینمت. وقتی نمیاومدی، حرصم میگرفت، ولی از خونتون که در میاومدیم، ته دلم میدیدم که از کارت خوشم اومده، چون بیرون نیومدی که نامحرم تورو ببینه.
❤️راست میگفت. عادت داشتم وقتی نامحرمی به خانه ما میآمد از اتاقم بیرون نمیآمدم.
برایم جالب بود بدانم عکس العمل حمید وقتی بار اول جواب منفی دادم چه بوده.
پرسیدم:
_ وقتی شنیدین من جواب رد دادم چی شد؟
حمید آهی کشید و گفت:
_ دست روی دلم نذار. من بی خبر از همهجا وقتی این حرفها رو شنیدم از اتاق بیرون آمدم و از مادرم پرسیدم شما مگه کجا رفته بودین؟ این حرفها برای چیه؟
🍀مامان هم داستان رو تعریف کرد که رفتیم خونه داییتقی، ولی فرزانه جواب رد داد. منم با ناراحتی و به شوخی گلایه کردم که آخه مادر من! رفتید خواستگاری، منو نبردین؟ خودتون تنهایی رفتین؟ کجا بدون داماد میرن خواستگاری که شما رفتید؟ بعد هم رفتم داخل اتاق. اشکم در آمده بود. پیش خودم میگفتم من دخترداییمو دوست دارم. هر چی میگذشت، اطمینانم بیشتر میشد که تو بالاخره زن من میشی، اما بعد که شنیدم جواب رد دادی همش با خودم کلنجار میرفتم که مگه میشه کسی که این همه بهش فکر میکنم و دوستش دارم منو دوست نداشته باشه؟
صحبت به اینجا که رسید، من هم داستان قول و قراری که با خدا داشتم را تعریف کردم.
گفتم:
🌷_ قبل از اینکه شما دوباره بیاید و با هم صحبت کنیم، نذر کرده بودم چهل روز دعای توسل بخونم، بعد هم
ادامه دارد....
#گپ_روز
#موضوع_روز : لطف کنید فرزندانتان را تربیت نکنید !
✍ در باز شد و دو تا دوقلوی تقریباً دو ساله با دو تا پالتو و کلاه سورمهای وارد اتاقم شدند!
یکی پسر و دیگری دختر!
پشت سرشان هم پدر و مادری تقریباً سی ساله وارد شدند.
• قبل از اینکه از والدینشان حرفی بشنوم، با بچه ها تک تک صحبت کردم. از هر کدامشان چند سؤال کلیدی اما ساده که برای من شاهکلید ورود به سرزمین درونشان بود، پرسیدم.
دخترک کمی خودمانیتر بود و پسرک کمی خجالتی تر ! اما هر دو دقیق به سؤالاتم جواب دادند.
واکنشهای این دو دسته گل هم ناشی از اشتباهات تربیتی والدینشان بود، مثل اغلب خانوادههای دیگر....
پدر و مادر از لجبازی بچهها گلایه داشتند.
به مادرشان گفتم: بچهها خوبند و مشکل ریشهای ندارند، اما بنظر من علّت لجبازیشان فقط وسواس شما در حفظ نظم و نظافت خانه شماست!
آیا خانهی شما، خانهی بسیار تمیز و منظمی نیست؟ هر دو تأیید کردند، و پدر کمی خسته از این نظم بنظر میرسید.
✘ گفتم مطمئن باشید خانهای که دوقلوی دوساله دارد و مثل زمان قبل از ازدواج تمیز و مرتب است، حتماً بچه ها به آسیبهای مختلفی دچار میشوند!
مسئله دوم هم آموزشهای مکرر کلامیِ آداب اجتماعی و مهمانیهاست که بنظرم بابای خانه دائماً به بچه ها تذکر میداد!
این موضوع را هم تأیید کردند و مادر کمی شاکی بنظر میرسید.
گفتم: لطف کنید و فرزندانتان را تربیت نکنید! بچه های شما با گفتار شما تربیت نمیشوند، بلکه از عمل شما الگو میگیرند!
شما هر چه در تربیت و اصلاح جهان درون تان موفق شوید، در جذب و اثرگذاری و تربیت فرزندانتان موفقتر خواهید بود.
چند کارگاه برای شروع شناختِ خود واقعیشان و نحوه مدیریت خویشتن به آنها هدیه دادم و راهی «جهاد اکبر» و مبارزه برای پرورش نفسشان شدند.