eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
789 دنبال‌کننده
19هزار عکس
9.3هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تلاوت بی نظیر سوره ی کوثر 💫 کوثر ، همان چشمه ای ست که از عرش جوشید! و آرام آرام، زلال و مخفی و لطیف، در تمام تاریخ جریان یافت. 📎 📎 📎
🔸 شاید کسایی که چند فرزند دارن، فکر کنن بچه‌هاشون، نیازی به بازی با والدین ندارن؛ اما لذتی که بچه‌ها از بازی با والدین می‌برن، تو بازی با همسن‌هاشون حس نمی‌کنن. 🔹 البته هم‌بازی شدن والدین با بچه‌ها، دو جوره: 🔺بعضی وقتا والدین به خاطر اجبار و اصرار بچه‌ها، تن به بازی می‌دن.✖️ 🔺گاهی هم با میل و رغبت، این کار رو می‌کنن.✓ 🔸میل و رغبت والدین هم به دو شکل ابراز می‌شه: ✓ گاهی بچه‌ها پیشنهاد می‌دن و والدین با گشاده رویی استقبال می‌کنن. ✓ گاهی هم خود والدین پیشنهاد بازی می‌دن. این نوع بازی رو باید از تأثیر گذارترین بازی‌ها دونست، مخصوصاً اگه پدر و مادر هر دو توی بازی مشارکت کنن. 📌مشارکت والدین تو بازی، باعث می‌شه کودک احساس امنیت کنه؛ چون یکی از اصلی ترین عوامل احساس امنیت کودک تو خونه، شاد بودن و ایجاد رابطه‌ی عاطفی بین همه اعضای خونواده هست. ♨️تو خیلی از خونواده ها مشارکت والدین با کودک، تو تماشای تلویزیون و بازی های یارانه ای هست. این نوع مشارکت، نه تنها آثار مثبت بازی‌های مشارکتی رو نداره؛ بلکه فاصله‌ی بین والدین و کودک رو بیشتر هم می‌کنه.
❇️ قانون را به یاد داشته باشید: هنگامی به اندازه کافی توجه شما بر روی موضوعی متمرکز شود، با آن موضوع هم ارتعاش می شوید و موارد هم ارتعاش با آن موضوع از هر طریقی راهی به زندگی شما پیدا می کنند.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‎‎‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎
🌺🌺احادیثی پیرامون ارزش خانه داری زنان ... ۱- هرگاه زنی برای مرتب کردن خانه چیزی را از جایی به جای دیگر ببرد خداوند به او نظر رحمت میکند.. (پیامبر اکرم صلےالله علیه وآله) ۲- در هربار شیر مکیدن نوزاد خداوند ثواب آزاد کردن یک بنده را به زن میدهد. (پیامبر اکرم صلےالله علیه وآله) ۳- جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.(امام علی علیه السلام) ۴- بهترین زنان زنی است که برای شوهرش خوشبو باشد. (امام صادق علیه السلام) ۵- چند گروه از زنان با حضرت زهرا در قیامت محشور میشوند. یکی از انان زنانی هستند که بر بداخلاقی شوهر خود صبر میکنند. (امام صادق علیه السلام ) ۶- هیچ چیز برای زن در شب اول قبر بهتر از رضایت شوهرش نیست. (امام محمد باقر علیه السلام) ۷- یک لیوان آب دست شوهر دادن بهتر از یک سال نماز شب خواندن و روزه گرفتن است. (پیامبر اکرم صلےالله علیه وآله) ۸- چون زنی به شوهر خود آب گوارایی دهد خداوند 60 گناه او را میبخشد. (پیامر اکرم صلےالله علیه وآله) ۹- هیچ زنی نیست که دیگ غذایش را بشوید مگر آنکه خدواند او را از گناهان وخطا ها می شوید. (فاطمه سلام الله علیها) ۱۰- هیچ زنی نیست که هنگام نان پختن عرق کند مگر آنکه خداوند بین او و جهنم هفت خندق قرار دهد. (فاطمه سلام الله علیها) ۱۱- هیچ زنی نیست که لباس ببافد (بدوزد) مگر آنکه خداوند برای هر نخی صد حسنه می نویسد وصد گناه محو می کند. (فاطمه سلام الله علیها) ۱۲- هیچ زنی نیست موی فرزندان خود شانه بزند ولباس آنان را بشوید ، مگر آنکه خداوند برای هر مویی حسنه ای بنویسد و برای هر موی گناهی را پاک کند واو رادر چشم مردم زینت دهد.(فاطمه سلام الله علیها) ۱۳- بهتر وبرتر از همه اینها رضای خدا ورضای مرد از همسرش است .رضای همسر رضای خدا وغضب همسر غضب خدا می باشد. (فاطمه سلام الله علیها) ۱۴- هیچ زنی نیست که با اطاعت همسرش بمیرد مگر آنکه بهشت بر او واجب میشود. (فاطمه سلام الله علیها) ۱۵- هيچ زنى نيست که شوهرش را يکبار آب دهد (يک ليوان) مگر اينکه اين رفتار براى او از عبادت يک سال که روزهايش را روزه بگيرد و شبهایش به شب زنده دارى مشغول باشد بهتر است وخداوند در عوض هر بار که شوهرش را آب دهد ، شهرى در بهشت براى او بنا مى کند وشصت گناه از او می آمرزد. (امام صادق علیه السلام) 📚منبع احادیث: کتاب وسائل الشیعه ج ۲ص۳۹.
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمت‌هفتادچهارم 🌿﷽🌿 🍃یک ماهی از عروسی گذشته بود که حسن آقا ما را برای پاگشا شام دعوت
🌿﷽🌿 🌻دی ماه سال 92 حمید بیست روزی خانه نبود،برای ماموریت رفته بود خارج قزوین. نزدیک امتحاناتم بود،دل تنگی و دوری از حمید نمی گذاشت روی درس وکتابم تمرکز کنم. ده روز اول خانه پدرم بودم،غروب روز یازدهم راهی خانه خودمان شدم. هم می خواستم سری به خانه و زندگی مان بزنم هم این که فکر می کردم شاید دیدن خانه مشترکمان کمی از دل تنگی هایم کم کند. 🍎 وارد خانه که شدم همه چیز سرجاش بود، البته به همراهه کلی گردو و خاک که روی همه وسایل نشسته بود. می دانستم حمید که برگردد کمک می کند تا دستی به سر و روی خانه بکشم،خانه بدون حمید خیلی سوت و کور بود. داشتم به گلدان روی اوپن آب می دادم که با دیدن یک مارمولک کنار دیوار آشپزخانه نصفه جان شدم. ❤️سریع پریدم روی مبل نمی دانستم چکار کنم مارمولک دو تا چشم داشت دو تا هم قرض گرفته بود به من نگاه می کرد. از جایش تکان نمی خورد،می خواستم حاج خانم کشاورز را صدا کنم. بعد پیش خودم گفتم الکی این پیرزن را هم اذیت نکنم،باید یک جوری شر این مارمولک بدپلیه را از خانه وزندگی مان دور می کردم. ❤️ترسم را قورت دادم،از مبل پایین آمدم و لنگه دمپایی را برداشتم،با هزار بدبختی مارمولک را کشتم. بعد از آن کلی گریه کردم،شاید گریه ام بیشتر به خاطر تنهایی بود،این مسائل برایم آزار دهنده بود. سختی دوری از حمید و ماموریت های زیادی که می رفت یک طرف،تحمل این طور چیز ها هم به آن اضافه شده بود،با خودم گفتم: من در این زندگی مرد می شوم! 💐این بیست روز با همه سختی هایش گذشت،اول صبح یک لیست از وسایل مورد نیاز خانه را نوشتم و بعد از خرید همه را به سختی به خانه رساندم. برای ناهار هم فسنجان درست کردم،معمولا بعد از هر ماموریت با پختن غذای مورد علاقه اش به استقبالش می رفتم. به خاطر این که دندان هایش را ارتونسی کرده بود معده حساسی داشت. 🌺خیلی از غذای ها به خصوص غذا های تند را نمی توانست بخورد،با اینکه من غذا های تند را دوست داشتم اما به خاطر حمید خودم را عادت داده بودم که غذای تند درست نکنم. اولین چیزی که بعد از ماموریت یا هر بار افسر نگهبانی داخل خانه می آمد دستش بود که یک شاخه گل داشت. همیشه هم گل طبیعی می خرید،آن قدر تعداد گل هایی که خریده بود زیاد شده بود که به حمید گفتم: 🌹عزیزم شما که خودت گلی،بابت این همه محبتت ممنون،ولی سعی کن به جای گل طبیعی گل مصنوعی بگیری که بتونیم نگه داریم،چون ما اینجا مستاجریم زیاد جای بزرگی نداریم که من بتونم این همه گل رو خشک کنم. 🌸بعد از شستن دست و صورتش وقتی سفره غذا را دید اولین کاری که کرد مثل همیشه از سفره عکس انداخت و زیان تشکرش بلند شد. با همان لباس ها سر سفره نشست ادامه دارد...
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمت‌هفتادپنجم 🌿﷽🌿 🌻دی ماه سال 92 حمید بیست روزی خانه نبود،برای ماموریت رفته بود خار
🌿﷽🌿 🌻وسط غذا خوردن بودیم که نگاهش به گوشه آشپزخانه افتاد،یک جعبه پلاستیکی میوه که بیرون آن را نایلون کشیده بودم را دید. پرسید: این جعبه برای چیه؟لونه کفتر درست کردی؟ گفتم: 🌷نه آقا،چون زمستونه برف و بارون میاد این جعبه رو درست کردم که گوشه حیاط باشه،دمپایی ها رو بذاریم زیر این جعبه خیس نشه. لبخندی زد و گفت: ما که فکر نکنم حالا حالا بتوینم خونه بخریم،ان شاءالله نوبت ما که بشه میریم خونه سازمانی اونجا دیگه برای استفاده از سرویس بهداشتی مجبور نیستیم سرمای حیاط رو تحمل کنیم. 💐به حمید گفتم: با اینکه این خونه کوچیک وقدیمیه،گاهی وقتا هم که تو نیستی مارمولک پیدا میشه ولی من اینجا رو درست دارم، باصفاست،بی روح نیست،تازه حاج خانم و اقای کشاورز هم که همیشه محبت دارن،این چند وقت که تو نبودی چند باری پرسیدن پس پسرمون کجاست؟سراغ تو رو می گرفتن. حمید گفت: آره واقعا محبت دارن،ما رو مثل دختر و پسر خودشون می بینن. بعد هم پرسید: راستی خانوم من نبودم اجاره رو دادی؟ گفتم: آقا اجاره ما که دهم هر ماهه. 🌺حمید گفت: چون دوست دارم خوش حساب باشیم اجاره رو چند روز زودتر بدیم بهتره،یادت باشه همیشه قبض آب و برق و گاز رو هم دقیق حساب کنیم و سهم خودمون رو به موقع بدیم. 🍀بعد از غذا کمی استراحت کرد،بیدار که شد گفت: این چند وقت نبودم دلم برای گلزار شهدا تنگ شده. گفتم: اگر خسته نیستی پاشو بریم چون منم این چند وقت نشده که برم. لباس پوشیدیم و راه افتادیم،چون هوا سرد بود موتور نبردیم. به گلزار شهدا که رسیدیم سرمزار شهید حسین پور چند تا خانم استاده بودند،حمید جلوتر نیامد گفتم: ما که نمی دونیم اون خانما کی هستن،مثل بقیه بریم جلو فاتحه بخونیم. 🌸گفت: نه خانوم،شاید اون خانما از اعضای خانواده شهید باشن،بخوان چند دقیقه ای خلوت کنن،ما جلو بریم معذب میشن،از همین در ورودی گلزار شما نیت بکنی اون شهید خودش ما رو می بینه،نیازی نیست حتما بریم سر مزار،یا دست بذاریم روی سنگ مزار شهید. ان موقع این حرف حمید را شیر فهم نشدم،ولی بعد ها خیلی خوب معنای خلوت کنار سنگ مزار را فهمیدیم! ادامه دارد....
📣 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی حادثه تروریستی برای زائران مزار شهید سلیمانی‌ 🔺دشمنان شرور و جنایتکار ملت ایران،‌ بار دیگر فاجعه آفریدند و جمع زیادی از مردم عزیز را در کرمان و در فضای معطّر مزار شهیدان، به شهادت رساندند. 🔺ملت ایران عزادار شد و خانواده‌های زیادی در سوگ جگر گوشگان و عزیزان خود غرق ماتم شدند. جنایتکاران سنگدل نتوانستند عشق و شوق مردم به زیارت مرقد سردار بزرگشان شهید قاسم سلیمانی را تحمل کنند. بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی هم رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد. چه دستهای آلوده به خون بیگناهان و چه مغزهای مفسد و شرارت‌زا که آنان را به این گمراهی کشانده‌اند، از هم اکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود. بدانند که این فاجعه آفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذن الله. 🔺اینجانب در عزای خانواده‌های مصیبت دیده با آنان همدل وهمراهم و صبر و تسلّای آنان را از خداوند متعال مسألت میکنم. روح مطهر شهیدان انشاءالله میهمان بانوی دو عالم و مادر شهیدان حضرت صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها است. با مجروحان حادثه همدردی میکنم و شفای آنان را از درگاه الهی خواستارم. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۴۰۲/۱۰/۱۳ 🥀
🖼هر روز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید: 🔰حدیث روز: 🔅امیرالمومنین علیه السلام: خودپسندی مانع (بزرگ) ترقی است. 📚نهج البلاغه حکمت ۱۶۷ 📿ذکر روز:یا لا اله الا الله ملک الحق المبین 📆تقویم 📌پنجشنبه ☀️ ۱۴ دی ۱۴۰۲ هجری شمسی 🌙۲۱ جمادی الثانی ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 4 ژانویه 2024 میلادی
▪️بکشید ما را، ملّت ما بیدارتر می‌شود! همان ملّتی که بیداری تمام دنیا، به سبب تزریق روح مقاومتی است که مولود مبارک انقلاب اسلامی‌شان است. ▪️ایرانِ ایستاده و مقاوم؛ تسلیت...
نزنیم میزنن" کم کم داره ترند میشه! ترور شهید سید رضی، شهیدالعاروری، شهادت هموطنانمان در کرمان، از سر استیصال دشمن است. قصد اسرائیل ، کشاندن ایران و آمریکا به جنگ منطقه ای است تا از درماندگی و فشار شکننده جنگ مقداری خلاصی یابد. انفجار امروز نشان انفعال انقلاب اسلامی نیست؛ نشان ناچاری و سردرگمی دشمن در پاسخ به ضربات محکم جبهه مقاومت است که چاره ای جز مبارزه با مردم عادی و زنان و کودکان برایشان باقی نگذاشته! وقتی دشمن سراغ مردم عادی می آید یعنی میدان جنگ را واگذار کرده! مبادا ما با تولید یاس و آدرس غلط، روایت پیروزی اش در میدان را مخابره کنیم. باید مراقبت کنیم درگیر جنگ روانی پس از حادثه نشویم...
روز مادر، مهمان مادر شده‌اید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
💠 حقوق زنان در متاورس! ⬅️ پایمال کردن و عدم توجه به حقوق زنان به فضای متاورس رسیده است و طبق گزارش دیلی میل، شخصیت مجازی یک دختر ۱۶ساله مورد تجاوز جنسی گروهی از مردان در فضای مجازی قرار گرفته و این دختر در فضای واقعی با آسیب روانی و عاطفی مواجه شده است. 👌 غربِِ مدعی آزادی و حقوق زنان، حتی در فضای مجازی هم نتوانسته است از حقوق آنها دفاع کند؛ اما در حال فشار بر سایر کشورها برای آزادی و رعایت حقوق زنان با برهنگی و بی بندوباری است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام این اقدام وزارت ارتباطات و پلیس خدمتگزار ، بسیار عالی و قابل تقدیره ان‌شاالله به زودی جلوی ولنگاری فضای مجازی گرفته بشه🤲🏻
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمت‌هفتادششم 🌿﷽🌿 🌻وسط غذا خوردن بودیم که نگاهش به گوشه آشپزخانه افتاد،یک جعبه پلاست
🌿﷽🌿 🌷از گلزار شهدا رفیتم خانه عمه،دل تنگی ها و نگرانی های یک مادر هیچ وقت تمام ندارد. حمید مثل همیشه مادرش را که دید پیشانیش را بوسید،به اصرار عمه شام را همان جا ماندیم. تازه سفره شام را جمع کرده بودیم که شبکه یک سخنرانی آقا را پخش می کرد،به مناسبت نوزده دی مردم قم به دیدار ایشان رفته بودند. 💐حمید سریع جلوی تلویزیون نشست و مشغول دادن سخنرانی شد،پدر حمید هم که از بسیجی های زمان جنگ بود مثل حمید از اول تا آخر سخنرانی را گوش کرد. 🌺حمید همه سخنرانی های آقا را کامل گو‌ش می داد،هر کدام را هم که نمی رسید بعدا از اینترنت می گرفت و نکات مهمش را یادداشت می کرد. برای همه سخنرانی ها همین روال را داشت ،هر کجا پای سخنرانی می نشست یک دفترچه و خودکار همراه داشت. وقت هایی که دفترچه همراهش نبود از کوچک ترین کاغذ ممکن مثل فیش های خرید استفاده می کرد. 🌹بعدا از همین مطالب در مباحث حلقه های صالحین،جمع رفقایش بعد از هیئت یا برای صحبت با سربازهایش استفاده می کرد. روز هایی که دانشگاه رفتم برنامه من این بود که از شب قبل ناهار را بار بگذارم، خورشت را شب می گذاشتم،برنج را هم اول صبح. 🍀با این برنامه ریزی غذای ما هر روز حاضر بود،این طور نبود که چون دانشگاه داشتم بگویم امروز نرسیدم غذا درست کنم. ناهار یا شام را حتما غذای خورشتی بار می گذاشتم،مثلا اگر ظهر کتلت یا ماکارونی داشتیم برای شب خورشت می گذاشتم یا بر عکس. 🌹اگر خودم زودتر می رسیدم که غذا را گرم می کردم،اگر حمید زودتر می آمد خودش غذا را گرم می کرد. ولی هر دوی ما حداقل یکی دو ساعت منتظر یکدیگر می ماندیم تا هر جور شده با هم غذا بخوریم. 🌸گاهی اوقات که کار من طول می کشید حمید دو سه ساعت چیزی نمی خورد تا من برسم،با هم سر یک سفره غذا بخوریم. روز های دوشنبه هر هفته که هم صبح هم بعد از ظهر کلاس داشتم،برای ناهار به خانه بر می گشتم. ادامه دارد...                  
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمت‌هفتادهفتم 🌿﷽🌿 🌷از گلزار شهدا رفیتم خانه عمه،دل تنگی ها و نگرانی های یک مادر ه
🌿﷽🌿 🌷آن روز دوشنبه ساعت یک کلاسم که تمام شد سریع سوار تاکسی شدم که زودتر به خانه برسم،غذا را گرم کردم و سفره را چیدم. همه چیز را آماده کردم تا وقتی حمید رسید زود ناهار را بخورم وبرای ساعت سه دانشگاه باشم. حمید خیلی دیر کرده بود،تماس که گرفتم خبر داد کمی با تاخیر میرسد. 🌷ناچار تنهایی سر سفره نشستم و چند لقمه ای به زور خوردم تا زودتر راه بیفتم و به کلاسم برسم. هنوز از درخانه بیرون نرفته بودم که حمید رسید،دست ها ولباس هایش خونی شده بود،تا حمید را با این وضع دیدم بند دلم پاره شد. سریع گفت:نترس خانوم چیزیم نشده. تا با چشم های خودم ندیده بودم باورم نمی شد گفتم: پس چرا با این وضع اومدی؟دلم هزار راه رفت گفت: با موتور داشتم از محل کار برمی گشتم که یه سرباز جلوی پای ما از پشت نیسان افتاد پایین. زخمش سطحی بود ولی بنده خدا خدا خیلی ترسیده بود،من بغلش کردم آوردمش یه گوشه،کنارش موندم و بهش روحیه دادم تا آمبولانس برسه. نفس راحتی کشیدم و گفتم: خدا رو شکر که طوری نشده،اون سرباز چی شد؟طفلک الان حتما پدر و مادرش نگران میشن. حمید گفت: شکر خدا به خیر گذشت،بردنش درمانگاه که اگه نیاز شد بفرستن از دست و پاهاش عکس بگیرن. 💐گفتم: ولی اولش بدجور ترسیدم،فکر کردم خدای ناکرده خودت با موتور زمین خوردی،ناهار آماده است من باید برم کلاس برسم. گفت:صبرکن لباسمو عوض کنم برسومنت خانوم. گفتم: آخه تو که ناهار نخوردی حمید. گفت:برگشتم می خورم چون باید بعدش هم برم دانشگاه. زود آماده شد و راه افتادیم،سرخیابان که رسیدیم با دست یک مغازه پنچری را نشانم داد و گفت: عزیزم به این مغازه پونصد تومن بابت تنظیم باد لاستیک موتور بدهکاریم،دیروز که اومدم اینجا پول خرد نداشتم حساب کنم،الان هم که بسته است،حتما یادت باشه سری بعد رد شدیم پولش رو بدیم. 🌺گفتم: چشم می نویسم توی برگه می ذارم کنار اون چندتایی که خودت نوشتی که همه رو با هم بدیم. همیشه روی بدهی های خردی که به کاسب ها داشت حساس بود. روز هایی که من نبودم روی برگه های کوچک بدهی هایش را می نوشت و کنار مانیتور می چسباند که اگر عکرش به دنیا نبود من با خبر باشم و بدهی های جزئی را پرداخت کنم. نزدیک دانشگاه بودیم که به حمید گفتم: 🌹امسال راهیان نور هستی دیگه؟بچه ها دارن هماهنگی ها رو انجام میدن،بهشون گفتم من وآقامون با هم میایم. جواب داد: تا ببینیم شهدا چی می خوان،چون سال قبل تنها رفتی امسال سعی می کنم جور کنم با هم بریم. اواخر اسفند ماه 92 بود که همراه کاروان داشنگاه علوم پزشکی عازم جنوب شدیم. حمید به عنوان مسئول اتوبوس تنها اقایی کہ همراه ما امده بود. به خوبی احساس میکردم که حضور در این جمع برایش سخت است ولی من ازاینکه توانسته بودیم باهم به زیارت شهدا بیاییم خوشحال بودم. 🍀حوالی ساعت ده از اتوبوس پیاده شدیم. حمید وسایلش را برداشت و به سمت اسکان برادران رفت. من باید دانشجویانی را که دراتوبوس ما بودند اسکان میدادم. حوالی ساعت دوازده بود که دیدم حمید دوبار تماس گرفته ولی من متوجه نشده بودم.چندباری شماره حمید راگرفتم ولی برنداشت. نگران شده بودم،اول صبح هم که از اسکان بیرون آمدیم حمید را ندیدم. تا اینکه ساعت یک خودش تماس گرفت وگفت: 🌸دیشب بهت زنگ زدم برنداشتی،من اومدم معراج الشهدا شب رو اینجابودم،چون میدونستم امروز برنامه شماست که بیایید معراج دیگه برنگشتم اردوگاه من اینجا منتظرشما می مونم. وقتی رسیدیم به معراج الشهدا حمید در ورودی منتظرمابود. یک شب نشینی باشهدا کارخودش را کرده بود مشخص بود کل شب رابیدارمانده وحسابی باشهدای گمنام خلوت کرده است. ادامه دارد....                  
سلام دوستان عذر خواهی که به علت مشغله فراموش می‌کنیم رمان را به موقع ارسال کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه و ياد درگذشتگان😔 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🙏 التماس دعا 🙏 🍃🌺پنجشنبه که می شود یاد کسانی‌ که هرگز تکرار نمی‌شوند وهیچ حضوری جبران نبودنشان رانمیکنند در دلمان بیداد می کند😔 🕊🕊🕊🥀🥀🥀به یاد تمام شهدابخوانید فاتحه وصلوات😭🕊🕊🕊🥀🥀🥀 🌺باهدیه فاتحه وصلوات 🌺روحشان راشـاد کنیم🙏 🥀🖤🥀🖤🥀😭😭
✅ این دو جمله ی کوتاه، ارزش بارها خوندن داره! 🔸 از دیگران شکایت نمیکنم، بلکه خودم را تغییر میدهم، چرا که کفش پوشیدن راحت تر از فرش کردن دنیاست. 🔸مبارزه انسان را داغ میکند و تجربه انسان را پخته می کند! هر داغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته اى ديگر خام نميشود!
✏️ پرخاشگری کودک 3 ساله 👨🏻 🏫 اجازه ندهید فرزندتان شما را کتک بزند. اینکه فرمودید هنگام زدن دست فرزندتان را می گیرید رفتار صحیحی انجام داده اید. هنگامی که دست فرزندتان را گرفته اید با حالتی ناراحت و عصبانی به او نگاه کنید. نه اینکه پرخاشگری کنید. بلکه با نگاهتان به او بگویید کارش غلط است. جهت مشاهده کامل سؤال و جواب به لینک زیر مراجعه فرمایید👇 🌐 http://btid.org/node/211708 📎 📎 📎 📎 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
✏️ جلب توجه های کودک 👨🏻 🏫 بیشتر رفتارهای کودکان یادگیری شده است و علتش والدین هستند. اگر فرزندی خوب شد معلوم است والدین برای تربیت فرزندشان وقت گذاشته اند و اگر مشکل تربیتی داشت باز هم والدین مسول این نوع تربیت هستند. چرا که در سنین کودکی هیچ فردی به اندازه والدین بر روی فرزندشان موثر نیستند. جهت مشاهده کامل سؤال و جواب به لینک زیر مراجعه فرمایید👇 🌐 http://btid.org/node/211815 📎 📎 📎 📎 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
⛔️یادمون باشه هرگز برای اینکه بچه هارو از خرید منصرف کنیم ، این جملات رو نگیم: 🔹پول نداریم 🔹نمیتونیم ازینا بخریم 🔹نمیخواد تو لازم نداری 🔹پول ما نمیرسه اینا گرونه 🔹مگه بابا چقدر حقوق میگیره چرا درک نمیکنی 🔺این جملات باعث آسیب به امنیت روانی کودک میشه و تفکر فراوانی رو در بچه ها از بین میبره در اینجور مواقع، بهتره بگیم: 🔸امروز برای خرید وسایل دیگه ای اومدیم 🔸از روی لیست خریدمون چیزهایی که نوشتیم رو باید تهیه کنیم 🔸میتونیم برای خریدش برنامه ریزی کنیم ✅در چنین مواقعی پول تو جیبی خیلی کمک کننده‌هست 🔹مثل همیشه، همدلی و ایجاد آمادگی ذهنی هم خیلی کمک میکنه: بچه ها امروز میخوایم بریم خرید، اونجا کلی خوراکی خوشمزه هست که آدم دلش میخواد که همه‌شو داشته باشه، ولی ما الان میخوایم چیزهایی که توی لیست‌ خرید نوشتیم رو تهیه کنیم و الان برنامه خرید یک خوراکی رو داریم، اگه همشونم داشته باشیم برامون مضره و ممکنه دلدرد بگیریم❗️ (یعنی خواسته و احساست برای من مهمه، نادیده گرفته نمیشه )
🔷 تصمیم بگیرید که چه میخواهید بعد روی آن تمرکز کنید، این فرآیند خلقت است، از لحظه ای که شروع میکنید به درست فکر کردن چیزی وجود دارد که شما را هدایت میکند و جهت را نشان میدهد. بخواهید بهترین باشید، با لذت زندگی کنید. 🔷 هیچ چیز نمیتواند حق ویژه زندگی شاد شما را انکار کند و هیچ چیز در آینده نمیتواند به غیر از لذت و شادی را برایتان به ارمغان بیاورد. 🔷 یاد بگیرید فقط عالیترینها و بهترین ها را در تجارب و امور روزمره پیدا کنید، آنها را باور کنید ، در موردشان فکر کنید بعد منتظر وقوع و تجلی آنها باشید.