🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنیم:
🪧تقویم امروز:
📌 سه شنبه
☀️ ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۷ شوال ۱۴۴۵ هجری قمری
🎄 16 آوریل 2024 میلادی
📖حدیث امروز:
امیرالمومنین علیه السلام:
هرکس به عیب خود بنگرد؛ از عیب جویی دیگران باز میماند.
📗نهج البلاغه حکمت ۳۴۹
📿ذکر امروز: یا ارحم الراحمین
🔖مناسبت امروز:نداشتیم
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اومدمتنهایتنها❤️🩹
#مهدیرسولی
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️هم اکنون/حمله پلیس به مرکز یهودیان تورات در محله میاشیریم .
🔹علت دستگیری این یهودیان انتشار مطلب در فضای مجازی و اظهار خوشحالی از عملیات ایران بوده است.
✍میشه یهودی باشه اما صهیونیست نباشه و شرف داشته باشه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ✨
❇️ اين چهار قل را هر صبح و شام بخوان
🌼 ان شاء الله خدا نگهدار زندگيتان باشد
و براي ديگران ارسال نمایید.
🕊اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
14.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دُشمَن
هر روز از یک رنگی میتَرسد
یک روز از لباس سبز سپاه
یک روز از لباس خاکیِ بسیج
یک روز از سُرخی خونِ شهید
یک روز از جوهر آبی رای دادن
اما هرروز از سیاهی چادرِ تو
میترسد خواهرم
اسلحت را زمین نگذار!
️
#زن_عفت_افتخار
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
یاد خدا 61 (2).mp3
9.78M
مجموعه #یاد_خدا ۶۱
#استاد_شجاعی | #رهبری
نقش «توجه» و «حضور قلب» در انجام عبادات !
✦ «توجه در عبادت» یعنی چه؟
✦ چرا ما توان «توجه و حضور قلب» نداریم؟
✦ برای رسیدن به قدرت «توجه» ابتداییترین قدم کدام است؟
💮خانم های باردار به هیچ وجه با گربه تماس نداشته باشند.
💮توکسوپلاسموز بیماری که از گربه منتقل میشود باعث سقط جنین میشود.
#توکسوپلاسموز
#گربه
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#رمـاݧ♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍامشـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ #قـسـمـتچـهـلوچـهـارم⬇️ 🔱⃟☄
#رمـاݧ♥⃟🥀
🧡⃟⚡️ڍامشـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️
#قـسـمـتچـهـلوپـنـجـم⬇️
🔱⃟☄ ــہـ۸ــہـہـ۸ــہــہـ۸ــہـہـ۸ــہــ 🔱⃟☄
مدام تکرار میکردایرانی جاسوس وبینش باانگلیسی هم چیزی میگفت,
دوباره ادامه دادچندبارگفتم ,ازایرانیها باید ترسید,یک جاسوس در اورشلیم !!درجشن پوریم!!!
بعدش با صدای بلندی خندیدوگفت:مثل اینکه باید جشن پوریم واقعی بگیریم,دوباره کشتارایرانیان به دست قوم برگزیده ,به دست یهود....
روکرد به دوتا سرباز چیزی بهشون گفت ,دوتا سرباز دوطرفم راگرفتند وکشان کشان,جسم بی رقمم را به اتاق تاریک ونموری انتقال دادند.
پرت شدم گوشه ی اتاق,بس که خون از بدنم رفته بود وکتک خورده بودم,بی حال شدم,فشارم افتاده بود.
گاهی صداهایی ازداخل اتاق میشنیدم,به خیال اینکه اجنه هستند,زیر لب ,با بی رمقی,قران میخوندم.
میدونستم که باید فاتحه خودم رابخونم اما نمیدونستم کی وچگونه کشته میشم.
یکدفعه یاد سفارش بابام افتادم,دست توسل به دامان ارباب زدم.
به یاد اسیران کربلا گریه کردم وشروع کردم به روضه خواندن:
یاحسین غریب مادر, تویی ارباب دل من
یه گوشه چشم توبسه,واسه حل مشکل من..
یکدفعه هاله از نور بالای سرم ظاهرشد,فک کردم دوباره گرفتار اجنه شدم .
بلند بلند تکرارمیکردم
یاصاحب الزمان ادرکنی ولاتهلکنی...
دوباره ازحال رفتم....
مثل اینکه بیهوش شده بودم ,با کشیدن چیزی روی صورتم بهوش امدم.
باورم نمیشد,یک پسربچه ی نحیف بالباس عربی سرم را روی دامنش گرفته بودوباگوشه ی لباسش خونهای صورتم را پاک میکرد.
تا چشمام را باز کردم,با رعشه گفت:لاتخف,انا عقیل...
شکرخدا به برکت حفظ قران زبان عربی رایادگرفته بودم.
مثل اینکه اسمش عقیل بود,
بازبان خودش بهش گفتم:اسم من هما است توکی هستی واینجا چکارمیکنی؟؟!
عقیل:من عقیل هستم اینجا زندانی ام کردند.
من:برای چی؟توکه هنوز بچه ای,گناه نداری,پدرومادرت کجا هستند؟
بااین سوالم اشکاش ریخت وبا استین لباسش پاکش کرد وگفت:من مال یمن هستم,پدرومادرم را توجنگ کشتند,یکی ازهمین سربازا باگلوله کشتشان,من وبرادرم علی را به همراه تعداد زیادی کودک,ازیمن به اینجا آوردند,ومارا درکلاسهایی تعلیم میدادند,برادرم همیشه میگفت ,اینا کافرند,پدرومادرمان راکشتند یک روز یکی از سربازانی که دریمن ماراگرفته بود دید,بهش حمله کرد وفحشش داد,انها هم اینقد برادرم رازدند تا دیگه نفس نمیکشید,چشماش بازمونده بود وازکل بدنش خون میرفت,من رفتم بالای سرش ,خودم راروی جسدش انداختم ,سربازی که میخواست بلندم کندرا با پام زدم,بعدش منم کتک زدندوانداختند اینجا...
عقیل بایادآوری خاطرات تلخ ومرگ عزیزانش به گریه افتاده بود.
بااینکه حالم خوب نبود ,خودم راکشیدم بغل دیوار,وتکیه به دیوار,آغوشم رابازکردم.
عقیل انگارمنتظر این لحظه بود ,خودش راانداخت توبغلم ودراغوش هم گریه کردیم...
#ادامہدارد...↻