30.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ با رفتارهای خود دل دیگران را نسوزانیم
🎙 استاد تراشیون
📎 #تربیت_فرزند
📎 #سبک_زندگی
💢 تحصیل برای رشد
🌺 تعلیم و تربیت باید در جهت انسانسازی باشد، نه پرورش انساننماهای تحصیل كرده.
📎 #خانواده
📎 #کودک_من
📎 #تربیت
📎 #سبک_زندگی
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_ششم در راه گوشیم زنگ خورد.با بے حوصلگی جواب دادم:بله؟! صداے ناآشنا و مو
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_هفتم
او بہ آرامے مے آمد و درست در ده قدمے من قرار داشت..در تمام عمرم هیچ وقت همچین حسے رو نداشتم. قلبم تو سینہ ام سنگینے میڪرد..ضربان قلبم اینقدر بہ شمارش افتاده بود ڪه نمیدونستم باید چہ ڪار ڪنم. خداے من چہ اتفاقے برام افتاده بود.نمیدونستم خدا خدا ڪنم اوهم منو ببینہ یا دعا ڪنم چشمش بہ حجاب زشت و آرایش غلیظم نیفتہ..!! اوحالا با من چند قدم فاصلہ داشت..عطر گل محمدے میداد..عطر پدرم…عطر صف اول مسجد! گیج ومنگ بودم. ڪنترل حرڪاتم دست خودم نبود. چشم دوختہ بودم بہ صورت روحانے و زیباش.
هرچہ نزدیڪ تر میشد بہ این نتیجہ میرسیدم ڪه دیدن من اون هم در این لباس وحجاب اصلن چیزی نبود ڪه میخواستم.اما دیگر دیر شده بود.نگاه محجوب اوبہ صورت آرایش ڪرده و موهاے پریشونم افتاد.ولے بہ ثانیه نڪشید نگاهش رو بہ زیر انداخت .دستش رو روے عباش کشید و از ڪنارم رد شد.من اما همونجا ایستادم.اگر معابر خالے از عابر بود حتما همونجا مینشستم و در سکوت مرگبارم فرو میرفتم و تا قیامت اون لحظہ ے تلاقے نگاه و عطر گل محمدے رو مرور میڪردم.
شاید هم زار زار بہ حال خودم میگریستم.ولے دیگہ من اون آدم سابق نبودم ڪه این نگاه ها متحولم ڪنہ.من تا گردن تو ڪثافت بودم.!!!!!!!!شاید اگر آقام زنده بود من الان چادر بہ سر از ڪنار او رد میشدم و بدون شرم از نگاه ملامت بارش با افتخار از مقابلش میگذشتم.سرمو بہ عقب برگردوندم.و رفتن او راتماشا ڪردم.او که میرفت انگار ڪودڪیهامو با خودش میبرد..پاڪیهامو..آقامو..
بغض سنگینے راه گلومو بست و قبل از شڪستنش مسیر خونہ رو پیمودم .روز بعد با ڪامران قرار داشتم. طبق درخواست خودش از محل قرار اطلاعے نداشتم فقط بنا بہ شرط من قرار شد ڪه ملاقاتمون در جاے آزاد باشہ. اوخیلے اصرار داشت ڪه خودش دنبالم بیاد ولے از اونجایے ڪه دلم نمیخواست آدرس خونم رو داشتہ باشہ خودم یڪی از ایستگاههاے مترو رو مشخص ڪردم و اوطبق قرار وسر ساعت با ماشین شاسے بلند جلوے پام توقف ڪرد.
ادامہ دارد…
نویسنده: ف_ مقیمـے
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_هفتم او بہ آرامے مے آمد و درست در ده قدمے من قرار داشت..در تمام عمرم هی
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_هشتم
مسعود ڪنارش نشستہ بودو من از همونجا ڪامران رو شناختم.لبخند تصنعی بہ روے لب آوردم و وایستادم تا اونها خودشون بہ استقبالم بیان.هردو از ماشین پیاده شدند.مسعود با اشاره دست منو بہ ڪامران نشون داد .ڪامران با نگاه خریدارانہ بہ سمت من قدم برداشت و وقتے بهم رسید دستش رو جلو آورد براے سلام و احوالپرسے. عینڪ دودیمو از چشمام در آوردم و با لبخند مغرورانه اے گفتم:
– سلام!!مسعود بهت نگفتہ ڪه من عادت ندارم در اولین دیدار با هرکسے صمیمے بشم؟
او خنده ی عصبے ڪرد و گفت:
-خب من صمیمے نشدم ڪه؟!بابا فقط قراره با هم سلام ڪنیم و دست بدیم همین! نگران نباش من ایدز ندارم!
مسعود بجاے من ڪه بہ زور میخندیدم جواب داد:
-ڪامران جان همونطور ڪه گفتم عسل خانوم خیلے سخت گیر و سخت پسنده.یڪ سرے قوانین خاصے هم داره.ولی هر مردے آرزوش داشتن اونه.ما ڪه نتونستیم دلشو تصاحب ڪنیم چون تو گفتے دنبال یڪ ڪیس خاصے من فقط عسل بہ فڪرم رسید.
در زمان صحبت مسعود فرصت خوبے بود تا بہ جزییات صورت ڪامران دقت ڪنم.تنها عضو صورتش ڪه مشخص بود مال خودشہ ودستڪارے نشده چشمهاے درشت و روشنش بود.روے هم رفتہ چهره ے زیبایی داشت ولے ابروهاے مرتب وتمیزش با سلیقہ ے من جور در نمیومد.نمیدونم چے موجب شده بود ڪه اون فڪر ڪنہ خاصہ چون همہ چیزش شبیہ موردهای قبل بود.از دور بازوش گرفته و چشم وابروش تا ماشینش و طرز حرف زدنش!!
ڪامران خطاب بہ مسعود ولے خیره بہ چشمان من جواب داد:
-من مرد ڪارهاے سختم.اتفاقا در برخورد اول ڪه نشون دادند واقعا خاصن!
بعد سعے ڪرد با لحن دلبرانہ اے بهم بگہ:
-افتخار میدید مادموازل تا در رڪابتون باشم؟
با لبخندے دعوتش رو پذیرفتم و بہ سمت ماشینش حرڪت ڪردم.او برایم در ماشین رو باز ڪرد و با احترام بہ روے صندلے هدایتم ڪرد.مسعود بیرون ماشین ازمون خداحافظے ڪرد و برامون روزخوبے رو آرزو ڪرد.او یڪی از هم دانشڪده اے هام بود ڪه چندسالے میشد با نسیم ڪه از خودش چندسال بزرگتر بود و هم ڪلاسے من، دوست بود.ڪار مسعود تو یڪی از شرکتهاے بزرگ وارداتے بود و در ڪارش هم موفق بود.اما ڪامران صاحب یڪی از بزرگترین و معروف ترین ڪافے شاپ هاے زنجیره اے تهران بود.وحدسم این بود ڪه منو به یکے ازهمون شعبه هاش ببره.اتفاقا حدسم درست در اومد و اولین قرارمون در ڪافے شاپ خودش بود.
ادامہ دارد...
نویسنده:#ف_مقیمی
☸️ را هکارهای روان شناسی خودمهارگری
👨🏻🏫 یکی از تکنیکهای موثر برای خودمهارگری شناخت چرخه فکر، احساس و رفتار است. این امر موجب میگردد که بدانیم قبل از این عمل ما، احساس منفی و فکر منفی بوده؛ بنابراین با کنترل فکر میتوانیم این چرخه را متوقف یا مدیریت کنیم.
💠حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام دراین زمینه میفرمایند: مواظب افـکــارت بــــــاش که گفتــارت میشود، مواظب گفتــارت بــــــاش که رفتـــارت میشود، مواظب رفتـــارت بــــــاش که عــــادتت میشود، مواظب عــــادتت بـــــاش که شخصیتت میشود و مواظب شــخـصیتت بــــــاش که سرنوشتت میشود .
📚غررالحكم، حديث٨٥٦٤
📎 #روانشناسی
📎 #خودمهارگری
💢 فاصله موقت
☘️ برای ادب کردن فرزندت با او قهر كن، اما مراقب باش قهركردن تو چندان طول نكشد و هر چه زودتربا او آشتی کن.
📎 #خانواده
📎 #کودک_من
📎 #تربیت
📎 #سبک_زندگی
13.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️وام ازدواج و فرزندآوری، بیتاثیر بود؟!
♦️رییس شورای اطلاعرسانی دولت:وام ازدواج و فرزندآوری هیچ تاثیری نداشته، وضع بدتر هم شده است. مبلغی که برای وام فرزندآوری در نظر گرفته میشود، اضافه هم میآید!
خودآگاهی و خودشناسی.mp3
8.47M
خودشناسی و خود آگاهی برای رشد فردی ضروری و رابطه این دو متقابل و به صورت داینامیک می باشد.
#خودشناسی
#خودآگاهی
#انسان_شناسی
#مشاوره
ضیایی فر
29.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌻#دوره_امید_و_نشاط_در_خانواده
🔸جلسه دوم
🍃امید در خانواده
🎙مدرس: حجت الاسلام تراشیون
💢 یادگیری عملی
☘️ کودکان بیشتر از انتقاد به الگو و سرمشق نیاز دارند. با نشان دادن رفتارهای مثبت، آنها را به سمت یادگیری و رشد هدایت کنید.
📎 #خانواده
📎 #کودک_من
📎 #تربیت
📎 #سبک_زندگی
message-1731992072-19.mp3
4.36M
سه خصلت حضرت زهرا سلام الله علیها
🎙 حجت الاسلام رفیعی
📎 #فاطمیه
📎 #ایام_فاطمیه
💢 حجاب؛ تقویت هویت اسلامی
🍃 حجاب به عنوان یک عنصر فرهنگی و اجتماعی، سهم بسزایی در شکلگیری و تقویت هویت اسلامی دارد.
📎 #حجاب
📎 #اجتماعی_فرهنگی