eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
782 دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
9.4هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#قسمت_دوم #اربعین #کربلا به گمان خودمان نماز ظهر را در حرم بودیم، شاید کمی هم زودتر.ولی حالا که به
بار اولی نبود که وارد نجف می شدیم طعم زیارت را قبلا هر چهار نفرمان چشیده بودیم بلاخره با کمی تماس و پیامک با خط ایرانی یکدیگر را در محل پیاده شدن از اتوبوس ها پیدا کردیم اولین چای عراقی‌ را در نجف خوردیم و راهی شدیم از تابلوهای فرودگاه و دیدن منطقه فهمیدیم کمی از حرم دور هستیم ماشینی مجانی جمعیت ایرانی را تا نزدیک صورة العشرین برد؛یعنی کنار همان مقبره خانوادگی خاندان حکیم نماز را در نماز خانه بزرگ مجموعه ی خاندان حکیم خواندیم و به سمت مقبره صافی صفا یمانی حرکت کردیم. دقیقا یک روز از استراحت شاهانه در خانه أقا رحیم دلفی می گذشت. با حساب و کتاب تعداد روزهای مانده تا اربعین، شروع مجدد دروس ،چشم انتظاری همسر حسین و محسن، و هدایایی که برای زائران و بچه های عراقی آورده بودیم و پخش کردن آن زمان بر بود؛ تصمیم بر این شد که فردا راهی کربلا شوییم یعنی فقط یک شب تا صبح برای زیارت امیر المومنین علیه السلام فرصت داشتیم.. ۳۰ساعت را از دست داده بودیم...شاید هم به دست آورده بودیم... صبح رفتم حرم سلامی و زیارتی داشتم از حرم خارج می شدم که فهمیدم کیف پول کوچکی که همراه داشته ام گم شده یک کیف حاوی چند هزار تومن پول ،کارت ملی،کارت طلبگی و یک کارت بانکی. وقتی در مرز مهران ده دینار را گرفتیم، با شناخت قبلی از احمد و مدیریت مالی اش در سفر رمضانه نجف، پول ها رابه احمد دادیم. حالا چه باید میکردم؟! چاره ای نبود باید حرکت می کردیم اولویت کربلا بود. گشتن و پرسش و جو هم فایده ای نداشت. ساعات اولیه صبح بود که راهی شدیم با کیف هایی پر از تسبیح و نمک ، عطر رضوی و ۱۴پرچم مزین به نام امام رضا علیه السلام و برای بچه های عراقی هم لوازم التحریر مثل خط کش و مداد رنگی و... برای تهیه این لوازم چند روزی دویده بودیم و از خواب شب و غذای روز زده بودیم. برای تهیه این اقلام از امور فرهنگی حرم تا مغازه های پاساژ قدس را گشته بودیم.بسته بندی و تهیه چند روزی طول کشید.درس هایمان هم تا روز حرکت ادامه داشت یکی از دلایل اقامت شبانه در کوت هم همین خستگی بود. راهی شدیم... بسم الله... خاطرات سفر آن سال هنوز در یادم مانده... الحمدلله رزق زیارت دو امام مدفون در کاظمین هم نصیبمان شد... کیف مدارک گمشده هم به دستم رسید..البته بعد از حدود دوسال!!