#معلم_نمونه🌷
✍عشق عجیبی به حضرت زهرا (س) داشت و تمام مشکلاتش را با توسل به ایشان حل میکرد و برای پشت سر نهادن سختی هایش دست نیاز پیش خلقی نمی برد. عاشق کمک کردن به اسلام و مسلمین بود.
دوران تحصیل رابه پایان رساند وشغل معلمی رابرگزید ودریک روستادورافتاده به خدمت مشغول شداویک معلم نمونه بود
🌷روزی جنازه یکی از شهدای محله را آورده بودند، طاهره دور تابوت میچرخید و میگفت: «شهید میتواند ٧۰ نفر را شفاعت کند و من مطمئنم که این برادر شهید مرا هم شفاعت خواهد کرد.» گویی مطمئن بود که سرانجامش شهادت است. هرجا که قرار بود مجلس، دیگران را یاری دهد و نامش را در طومار خادمین به اهل بیت(ع) ثبت کند. شب قبل از شهادت، ارتباط معنوی با حضرت زهرا(س) برقرار میکند.
مادرش میگوید: «شنیدم که با کسی حرف میزد و میگفت هرچه را که دوست دارید از من بگیرید، اما خواهش میکنم این حالت معنوی را از من دور نکنید.» صبح روز ششم آذر 1371 به همراه مادر با اتوبوس راهی کهنوج میشود. در راه با لحن خاصی که حزن و اندوه در آن موج میزند به مادر میگوید: «مادرجان! میدانید، امشب شب شهادت حضرت زهرا(س) است.» بعد چادر را روی صورتش میکشد و سر به شیشه اتوبوس میگذارد تا در خویش با بانوی مظلومه دو عالم درد و دل میکند. ناگهان صدای تیراندازی بلند می شود و اتوبوس می ایستد.
مدتی بعد درگیری اشرار تمام میشود، اما طاهره همچنان سر به شیشه اتوبوس دارد. مادر از عدم عکس العمل او متعجب میشود، چادر را از صورتش کنار می زند و تنها چیزی که میبیند چهره خونین طاهره است.
#شهیده_طاهره_اشرف_گنجوی🌸🌹
@dadhbcx