eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
773 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
10.1هزار ویدیو
337 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
آقایون عزیزی که اشتباهی جاده خاکی میزنید😒 درسته که در قرآن گفته شده : *الرجال قوّامونَ علی النساء* اما⚠️⚠️⚠️ آقای عزیز ، اسلام منظورش از قوّامون، تحکیم نیست! منظور اصلی حکومته! حالا یعنی چی؟ حکومت یعنی توصیه و تدبیر 🙃 اما تحکم یعنی زورگویی🤬 پس آقای عزیز مواظب رفتاری که با دختر و همسرت به خصوص با مادر عزیز داری باش! قراره باهم به سعادت و کمال برسید اما زورگویی و ظلم تو رو تخته گاز میبره جهنم! 🔹برگرفته از سخنرانی های آقای قرائتی با اندکی ویرایش 🔹 آرامش زندگی‌ام 🌴 @dadhbcx 🌴
۹ بهمن ۱۳۹۹
❤️ ❤️ خب خب خب ! نوبتی هم که باشه نوبت بهار انقلابه! همه می دونیم مؤسس انقلاب امام خمینی(ره)هستن،، ⁉️به نظر شما رهبر یک انقلاب با همسرشون با توجه به مشغله و جایگاهشون چطور رفتار میکنن؟🤔 🤨 شاید بگید امام به همسرشون میگفتن : زن ! برو چای برام بیار،یا ظرفارو بشور😕😟 شایدم میگفتن بدین من بشورم 😁😌 اگه کنجکاوی تون گل کرده با ما همراه باشید👇👇👇 🔹بد نیست جواب رو از زبون همسر امام تو مصاحبه با دخترشون برای چاپ تو خبرگزاری تسنیم بشنویم👇 🔅هميشه به من مي‌گفتند جارو نکن. اگر مي‌خواستم لب حوض روسري بچه را بشويم مي‌آمدند و مي‌گفتند:« بلند شو، تو نبايد بشويي.» من پشت سر او اتاق را جارو مي‌کردم، وقتي او نبود لباس بچه را مي‌شستم. 🔅حتي يک سال که کسي که هميشه در منزلمان کار مي‌کرد، نبود ـ آن موقع ما در امامزاده قاسم بوديم، بچه‌ها بزرگ شده و شوهر کرده بودند ـ وقتي نهار تمام شد من نشستم لب حوض تا ظرف‌ها را بشويم، ايشان همين که ديدند من دارم ظرف‌ها را مي‌شويم، از بين دخترها، فريده منزل ما بود ـ گفتند:« فريده بدو، خانم دارد ظرف مي‌شويد» فريده دويد و آمد ظرف‌ها را از من گرفت و شست و کنار گذاشت. 🔅هرگز از من نخواستند یک فنجان چای به ایشان بدهم،آقا خودشان چای را آماده می‌کردند و به محض نوشیدن چای،فنجانشان را می شویند*... اِ😳عجب😅 🌱آقایون انقلابی لطفا الگوبرداری کنید🤨 🌱تا مادران انقلابی کمتر خسته بشن😌😇 *برداشت هایی از سیره امام خمینی،ج۱،ص۸۶ # ره
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
🔹قبل از چند روزی از طرف مسجد ، اردوی مشهد رفته بودیم به اندازه ی چند وعده برای غذا آماده کرده بودم... 🔹... سفر تموم شد و برگشتم خونه...🏡 وااای چشمتون روز بدنبینه🤯 🔹انگار قوم مغول حمله کرده بودن ، همه سینک‌ پر از ظرفای نشسته که بو گرفته بودن🤢 ، دیگه تو‌ کابینت ها لیوان تمیز دیده نمی‌شد... پوستای تخمه شده بود مثل کوه ‌آتشفشان ... جوراب های نشسته وووو 🔹چون از سفر زیارتی اومده بودم و جوّ معنوی منو گرفته بود😇😉با دیدن این صحنه‌ها ، خییییلی خودم و کنترل کردم که جیغ بنفففش نکشم😬 ... در حد صورتی ملیح تعجّب و عصبانیتم رو نشون دادم 😶 🔹و نشستم کنار همسرم... کلی باهاش صحبت کردم 🗣 🔹از همکاری و رفتار بزرگانمون تو خونه ... کتاب پا به پای آفتاب که بهمون هدیه داده بودن رو باز کردم و براش چند قسمتش رو خوندم .... 🌱داستان ظرف شسن ، آماده کردن صبحانه‌ و ریختن چای برای اهل منزل ... و این خاطره👇 🌱«در جمع نشسته بوديم، مي ديديم كه آقا دارند به طرف آشپزخانه مي روند. از ايشان سوال مي كرديم، مي گفتند: مي روم آب بخورم مي گفتيم: "به ما بگوييد تا برايتان آب بياوريم. " مي گفتند: مگر خودم نمي توانم اين كار را انجام بدهم؟ بعد با خنده مي گفتند: انسان بايد خودكفا باشد.»* 🔹خب انتظار نداشتم مثل عصای موسی معجزه رو سریع ببینم ، اما همسرم حسابی توفکر فرو رفت🧐 .... منم توفکر فرورفتم ،برای برنامه ریزی یه گردش دیگه تو ماه‌های آینده 😂به نیت امتحان اینکه حرفام اثرگذار بود یا نه😜 *پابه‌پای آفتاب ، ج۱، ص۱۰۳
۱۸ بهمن ۱۳۹۹