2.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞السَّلامُ علی الشیب الخضیب
باز هم زائرتان نیستم از دور سلام
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
#هیئت مکتب الصادق علیه السلام
#رمضان_۹۸
#پست_ویژه_شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
@dadhbcx
#دلتنگی 💔
#یا_ارباب_دلم
در روضه گریستن نعمت بود...
کوبیدن بر سینه ته لذت بود...
حالا که قرنطینه شدم میفهمم...
سرمایه ی زندگی من #هیئت بود
🌴@dadhbcx 🌴
در روضه گریستن نعمت بود...
کوبیدن بر سینه ته لذت بود...😔
حالا که قرنطینه شدم میفهمم...
سرمایه ی زندگی من #هیئت بود💔
خدایا من حسین_ع را دوست دارم ✋
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا ❤️
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوی_ظهور
🌴 @dadhbcx 🌴
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۶۳ _دیشب تو حرم بهم گفت همین امشب ش
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۶۴
پهلویم در هم رفت و دیگر از دردجیغ زدم...
مصطفی حیرت زده نگاهم میکرد..
و تنها خودم میدانستم بسمه با چه قدرتی به پهلویم ضربه زده..که با همه #جدایی چندساله ام از #هیئت،... دلم تا روضه در و دیوار پر کشید....
میان بستر از درد به خودم میپیچیدم و پس از سالها ✨حضرت زهرا(س)✨را صدا میزدم..
تا ساعتی بعد در بیمارستان که مشخص شد دنده ای از پهلویم ترک خورده است...
نمیخواست از خانه خارج شوم..
و حضورم در این بیمارستان کارش را سختتر کرده بود..که مقابل در اتاق رژه میرفت #مبادا کسی نزدیکم شود...
صورت خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت،..
در تمام این مدت از حضورش #متنفر بودم و باز دیدن جنازه اش دلم را زیر و رو کرده بود..
که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، #غریبانه گریه میکردم...
از همان مقابل در اتاق، اشکهایم طاقتش را تمام
کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت
_مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه!
میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده.. و #میترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود...
از #تنهایی این اتاق و #خلوت با این زن نامحرم #خجالت میکشید..
که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست
_مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون!
و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود.. که با گریه پرسیدم
_باهاش چیکار کردن؟
لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه #بیرحمی_سعد،...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد