eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
780 دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
9.6هزار ویدیو
335 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
📖چگونه کودکمان را به کتاب علاقه مند و او را تشویق به کتابخوانی کنیم⁉️ 🔹براي كتاب خوان كردن كودک، باید به آنها فرصتی داد تا کتابی را که خوانده اند برای بقیه تعریف کنند. 🔹یا از دیگران بخواهیم درباره آن کتاب از او سؤالی بپرسند تا او جواب دهد. ✅اینکه کودک ببیند مطلبی را که دیگران از او سؤال کرده اند ، می‌داند و به راحتی توضیح می‌دهد چه بسا بیش از اینکه ما بارها به او بگوییم کتاب بخوان رویش اثر خواهد گذاشت. -اینکه بذر علاقه به و را در وجود کودک بکاریم‌ اهمیت بسیاری دارد. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙 عهد میبنم دیگه اشکاتو درنیارم😢 ای طلوع روشنگر✨ مهر و ماه یعنی تو❤️ روشن از تو می بینم دیده ی افق ها را🌱 بسته ام دل خود را بهر دیدن رویش🙃 ای صبا مگیر از من لذت تماشا را😍 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
حضرت مادر🖤 اگر همه عالم هم بی حجاب شوند چادری که از تو یادگار مانده از سر زنان و دختران فاطمی پایین نمی افتد جان می دهند اما نخ معجر نمی دهند 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
دلانہ✨ فاطمیه همش روضه‌ست نه‌ فقط روضه‌ی در و دیوار، بلڪه روضه‌ی غریبی و مظلومیت حضرت حیدر'؏' . . . توی فاطمیه فهمیدیم ڪه: عاشق‌ترین ‌مــرد ‌تاریخ‌ حضرت‌حیدره وقتی خبر شھادت‌ فاطمه‌ش رو بهش دادن و طاقت نیاورد... با صورت به زمین افتاد💔 . . ⊹ ⊹ تنهاترین مـرد تاریخ هم حضرت‌حیدر‌ه وقتی می‌خواست فاطمه‌ش رو دفن کنه اما کسی نبود که پیڪر رو ازش تحویل بگیره . . ما‌بچه‌شیعه‌ها این‌روزا‌علاوه‌بر‌عزاداری‌مادر،‌عزادار‌داغ‌دل‌مولامون‌هم‌هستیم💔'' 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🍃مانتو هرچقدر هم بلند وگشاد باشه آخرش چادر نمیشه، میراث حضرت زهرا سلام‌الله چادره. 🦋 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
ما جمعه را به شوق تو تعطیل کرده ایم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت‌دهم ﷽ هنوز مدتی از حضور ابراهیم در ورزش باســتانی نگذشته بود که به توصیه .
﷽ مسابقات قهرمانی۷۴ کیلو باشگاه ها بود. ابراهیم همه حریفان را یکی پس از دیگری شکست داد و به نیمه نهائی رسید. آن سال ابراهیم خیلی خوب تمرین .کرده بود. اکثر حریف ها را با اقتدار شکست داد اگر این مســابقه را می زد حتماً در فینال قهرمان می شــد. اما در نیمه نهائی !خیلی بد کشتی گرفت. بالاخره با یک امتیاز بازی را واگذار کرد آن ســال ابراهیم مقام سوم را کســب کرد. اما سال ها بعد، همان پسری که .حریف نیمه نهائی ابراهیم بود را دیدم. آمده بود به ابراهیم سر بزند آن آقــا از خاطرات خودش با ابراهیم تعریف می کــرد. همه ما هم گوش .می کردیم تا اینکه رســید به ماجرای آشــنائی خودش با ابراهیم و گفت: آشنائی ما بر می گردد به نیمه نهائی کشتی باشگاه ها در وزن ۷۴ کیلو، قرار بود من با ابراهیم .کشتی بگیرم !اما هر چه خواست آن ماجرا را تعریف کند ابراهیم بحث را عوض می کرد :آخر هم نگذاشــت که ماجرا تعریف شود! روز بعد همان آقا را دیدم وگفتم .اگه می شه قضیه کشتی خودتان را تعریف کنید او هم نگاهی به من کرد. نَفَس عمیقی کشــید وگفت: آن سال من در نیمه .نهائی حریف ابراهیم شدم. اما یکی از پاهایم شدیداً آسیب دید به ابراهیم که تا آن موقع نمی شــناختمش گفتم: رفیق، این پای من آســیب .دیده. هوای ما رو داشته باش .ابراهیم هم گفت: باشه داداش، چَشم بازی های او را دیده بودم. توی کشــتی اســتاد بود. با اینکه شــگرد ابراهیم !فن هائی بود که روی پا می زد. اما اصاً به پای من نزدیک نشد ولی من، در کمال نامردی یه خاک ازش گرفتم و خوشحال از این پیروزی .به فینال رفتم ابراهیم با اینکه راحت می تونســت من رو شکست بده و قهرمان بشه، ولی .این کار رو نکرد بعد ادامه داد: البته فکر می کنم او از قصد کاری کرد که من برنده بشــم! از .شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرمانی برای او تعریف دیگه ای داشت ،ولی من خوشــحال بودم. خوشحالی من بیشتر از این بود که حریف فینال .بچه محل خودمون بود. فکر می کردم همه، مرام و معرفت داش ابرام رو دارن اما توی فینال با اینکه قبل از مســابقه به دوســتم گفته بودم که پایم آسیب دیده، اما دقیقاً با اولین حرکت همان پای آســیب دیــده من را گرفت. آه از .نهاد من بلند شد. بعد هم من را انداخت روی زمین و بالاخره من ضربه شدم .آن سال من دوم شدم و ابراهیم سوم. اما شک نداشتم حق ابراهیم قهرمانی بود از آن روز تــا حالا با او رفیقم. چیزهای عجیبی هم از او دیده ام. خدا را هم .شکر می کنم که چنین رفیقی نصیبم کرده صحبت هایش که تمام شد خداحافظی کرد و رفت. من هم برگشتم. در راه .فقط به صحبت هایش فکر می کردم یادم افتاد در مقر ســپاه گیان غرب روی یکی از دیوارها برای هر کدام از :رزمنده ها جمله ای نوشته شده بود. در مورد ابراهیم نوشته بودند »ابراهیم هادی رزمنده ای با خصائص پوریای ولی« ادامه دارد....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت‌یازدهم ﷽ مسابقات قهرمانی۷۴ کیلو باشگاه ها بود. ابراهیم همه حریفان را یکی پ
﷽ مسابقات قهرمانی باشگاه ها در سال ۱۳۵۵ بود. مقام اول مسابقات، هم جایزه .نقدی می گرفت هم به انتخابی کشــور می رفت. ابراهیم در اوج آمادگی بود :هرکس یک مسابقه از او می دید این مطلب را تأیید می کرد. مربیان می گفتند .امسال در ۷۴ کیلو کسی حریف ابراهیم نیست مسابقات شروع شــد. ابراهیم همه را یکی یکی از پیش رو برمی داشت. با چهار کشتی که برگزار کرد به نیمه نهائی رسید. کشتی ها را یا ضربه می کرد .یا با امتیاز بالا می بُرد به رفقایم گفتم: مطمئن باشــید، امسال یه کشتی گیر از باشگاه ما می ره تیم ملی. در دیدار نیمه نهائی با اینکه حریفش خیلی مطرح بود ولی ابراهیم برنده .شد. او با اقتدار به فینال رفت حریف پایانی او آقای »محمود.ک« بود. ایشان همان سال قهرمان مسابقات .ارتش های جهان شده بود قبل از شروع فینال رفتم پیش ابراهیم توی رختکن و گفتم: من مسابقه های حریفت رو دیدم. خیلی ضعیفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت کن. خوب .کشتی بگیر، من مطمئنم امسال برا تیم ملی انتخاب می شی مربی، آخرین توصیه ها را به ابراهیم گوشــزد می کرد. در حالی که ابراهیم .بندهای کفشش را می بست. بعد با هم به سمت تشک رفتند من ســریع رفتم و بین تماشاگرها نشستم. ابراهیم روی تشک رفت. حریف ابراهیــم هم وارد شــد. هنوز داور نیامده بود. ابراهیــم جلو رفت و با لبخند به .حریفش سام کرد و دست داد حریف او چیزی گفت که متوجه نشدم. اما ابراهیم سرش را به عامت تائید !تکان داد. بعد هم حریف او جائی را در بالای سالن بین تماشاگرها به او نشان داد من هم برگشــتم و نگاه کردم. دیدم پیرزنی تنها، تســبیح به دســت، بالای .سکوها نشسته .نفهمیدم چه گفتند و چه شــد. اما ابراهیم خیلی بد کشــتی را شــروع کرد همه اش دفاع می کرد. بیچاره مربی ابراهیم، اینقدر داد زد و راهنمائی کرد که صِ دایــش گرفت. ابراهیم انگار چیزی از فریادهای مربی و حتی داد زدن های !من را نمی شنید. فقط وقت را تلف می کرد حریف ابراهیم با اینکه در ابتدا خیلی ترسیده بود اما جرأت پیدا کرد. مرتب .حمله می کرد. ابراهیم هم با خونسردی مشغول دفاع بود داور اولیــن اخطــار و بعد هم دومین اخطار را به ابراهیــم داد. در پایان هم !ابراهیمسه اخطاره شد و باخت و حریف ابراهیم قهرمان ۷۴ کیلو شد وقتی داور دســت حریف را بالا می برد ابراهیم خوشــحال بــود! انگار که .خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشتی گیر یکدیگر را بغل کردند حر ِ یف ابراهیم در حالی که از خوشــحالی گریه می کرد خم شــد و دست ابراهیم را بوســید! دو کشــتی گیر در حال خروج از سالن بودند. من از بالای .سکوها پریدم پائین. باعصبانیت سمت ابراهیم آمدم داد زدم و گفتــم: آدم عاقــل، این چه وضع کشــتی بود؟ بعــد هم از زور عصبانیت با مشــت زدم به بازوی ابراهیم و گفتم: آخه اگه نمی خوای کشتی .بگیری بگو، ما رو هم معطل نکن !ابراهیم خیلی آرام و با لبخند همیشگی گفت: اینقدر نمیخوردم ادامه دارد....
13.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻‌ جمعه و خیاطی 🧣🧤❄️ یه بافتنی زیبا 😍آموزش بافت یه مقنعه ی گرم و زیبا برای دخترای گلتون مناسب فصل پاییز و زمستون 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🥀 فاطمه سلام الله علیها، اولین شهیده مدافع حریم ولایت حضرت زهرا سلام الله علیها یعنی نور و فاطمه یعنی آنچه که از جهل و بدی جدا شده است، حال باید ببینیم که حضرت زهرا سلام الله علیها با این عظمت و بزرگی در مقابل ولایت چگونه رفتار کرد؟ این بانو اولین مدافع حریم ولایت امیرالمومنین علیه السلام و اولین شهیده‌ی مدافع حربم ولایت است که در دفاع از بیت و حریم امامت به شهادت رسید. شما اوج ولایتمداری ایشان را ببینید وقتی همان افرادی که درب خانه ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام را سوزانده بودند، برای عوام فریبی قصد عیادت از بانو را داشتند و زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام این موضوع را به حضرت زهرا سلام الله علیها گفتند، بانو به امام خود گفت (یا علی خانه، خانه شماست و کنیز، کنیز شماست. شما هر چه امر کنید ما اطاعت می‌کنیم.) این جمله بسیار عجیب است او اصل ولایتمداری است اصل ذوب در ولایت و بصیرت همین است و به همه ما درس ولایت‌مداری و بصیرت می‌دهد که در مقابل ولایت نباید هیچ چون‌وچرایی بیاوریم. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فرزندداری حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها چگونه بود؟ تربیت جسمی و روحی فرزندان نگاهی اجمالی به زندگی حسنین علیهم ‌السّلام و نیز حضرت زینب سلام الله علیها ، کارنامه درخشان تلاش و تکاپوی حضرت فاطمه سلام الله علیها را در عرصه تربیت فرزند، در پیش دید همگان قرار می‌دهد. حضرت فاطمه در هر دو بخش تربیت جسمی و روحی، از جان و دل مایه نهاد. ایشان با وجود همه سختی و تنگناها، فرزندانش را خود شیر می‌داد و آغوش گرم مادرانه خویش را در تمام مدت هشت سال زندگی مشترکش با امام علی علیه‌السلام ، مهد آسایش چهار فرزند ساخت. نگاه‌داری از فرزند، هنگام خانه‌داری و آرد کردن گندم، خواندن اشعار کودکانه و خطاب‌های مهربانانه و ملاطفت آمیز، نیز از دیگر شواهد اهتمام فاطمه به تربیت عاطفی فرزندان خویش است. اشعاری که با همه سادگی‌شان، روح پرستش خدای یگانه منّان را در جان کودک می‌دمند و از دوستی‌های ناروا پرهیز می‌دهند. 📑برگرفته از مقاله فرزندپروری حضرت فاطمه 📚محمدی ری‌شهری، محمد، حکمت‌نامه فاطمی 📚مجلسی،محمدباقر،بحارالانوار 🏴 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛