eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
773 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
336 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻 کلاس اولی ترس و اضطراب داره 👨🏻‍🏫 رفتار والدین با کودکان بر وابستگی آنان اثر مستقیم دارد. گاهی تهدیدات و دعوای والدین بر سر کودکان مانند «دیگه دوست ندارم، میذارمت میرم یا آقا دزده بیاید ببرتت» باعث می‌شود که اضطراب و ترس در فرزندان ریشه بگیرد 📎 📎 📎 📎 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
تعادل روانی جامعه در پیوند نخبگان دینی و نخبگان آکادمیک.mp3
3.36M
🔻 تعادل روانی جامعه 🎶📢 آیت‌الله علم‌الهدی 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🤳🏻 پسرم درس نمی خونه 👨🏻‍🏫 ممکن است دروس پیش زمینه را در سال‌های گذشته به خوبی فرا نگرفته باشد. رفتار مسئولین، دبیران و هم‌کلاسی‌ها نیز می‌تواند بر انگیزه و علاقه فرزندتان برای تحصیل مناسب اثر منفی گذاشته باشید 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ نقش تکاملی زن و مرد نسبت به هم🧔‍♂🧕🏻 🎙 حجه الاسلام محمد 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
💠حکم بالا زدن آستین توسط زن برای دکتر نامحرم: ✅خانم‌ها نمی‌توانند آستین خود را برای آمپول زدن و یا فشار خون و یا نبض گرفتن و غیره در مقابل نامحرم بالا بزنند مگر در مقام اضطرار. 📚امام خامنه‌ای/احکام روابط/مسئله ۱۱۵ 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: اَعظمُ النِّساءِ بَركَةً أقلُّهُنَّ مَؤُنَةً. بزرگترین برکت و خوش‌قدمی را زنی دارا است که در زندگی زناشویی قانع و سبکبار و توقعات کمتری داشته باشد. 📚مستدرک، ج ١٤، ص ١٦٥ 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
داستانهایی از کرامات حضرت معصومه سلام الله علیها قسمت سیزدهم آیت الله اراکی قدس سره می فرمود: دستم باد می کرد و قاش می شد و لذا همیشه باید خاک تیمم همراهم می بود تا تیمم کنم، چون وضو نمی توانستم بگیرم و معالجات هم تاثیر نمی کرد . تا اینکه به حضرت معصومه علیها السلام متوسل شدم و ملهم شدم که دستکش دست کنم و چنین کردم، خوب شد .
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمت‌چهارم 🌿﷽🌿 ❤️ چند ماه بعد از این ماجرا عمو نقی بیست و دوم خرداد از مک‌ه برگشته ب
🌿﷽🌿 🌷پنجم شهریور سال نود و یک، روزهای گرم و شیرین تابستان، ساعت چهار بعدازظهر، کم کم خنکای عصر هوای دم کرده را پس می‌زد. از پنجره هم که به حیاط نگاه می‌کردی، می‌دیدی همه گل‌ها و بوته‌های داخل باغچه دنبال سایه‌ای برای استراحت هستند. ❤️در حالی که هنوز خستگی یک‌سال درس خواندن برای کنکور در وجودم مانده بود، گاهی وقت‌ها چشم‌هایم را می‌بستم و از شهریور به مهرماه می‌رفتم، به پاییز؛ به روزهایی که سر کلاس دانشگاه بنشینم و دوران دانشگاه را با همه بالا و بلندی‌هایش تجربه کنم. دوباره چشم‌هایم را باز می‌کردم و خودم را در باغچه بین گل‌ها و درخت‌های وسط حیاط کوچکمان پیدا می‌کردم. علاقه من به گل و گیاه برمی‌گشت به همان دوران کودکی که اکثرا بابا ماموریت می‌رفت و خانه نبود. برای اینکه تنهایی‌ها اذیتم نکند همیشه سر و کارم با گل و باغچه و درخت بود. 💐با صدای برادرم علی که گفت: _ «آبجی! سبد رو بده» به خودم آمدم. با کمک هم از درخت حیاطمان یک سبد از انجیرهای رسیده و خوش‌رنگ را چیدیم. چندتایی از انجیرها را شستم، داخل بشقاب گذاشتم و برای پدرم بردم. بابا چند روزی مرخصی گرفته بود. وسط کاراته پایش در رفته بود، برای همین با عصا راه می‌رفت و نمی‌توانست سرکار برود. ننه هم چند روزی بود که پیش ما آمده بود. 🍀مشغول خوردن انجیرها بودیم که زنگ خانه به صدا در آمد. مادرم بعد از باز کردن در، چادرش را برداشت و گفت: _ آبجی آمنه با پسراش اومدن عیادت سریع داخل اتاق رفتم. تمام سالی که برای کنکور درس می‌خواندم هر مهمانی می‌آمد، می‌دانست که من درس دارم و از اتاق بیرون نمی‌روم؛ ولی حالا کنکورم را داده بودم و بهانه‌ای نداشتم! 🌺مانتوی بلند و گشاد قهوه‌ای رنگم را پوشیدم، روسری گل‌دار و قواره‌ای کرم‌ رنگم را لبنانی سر کردم و به آشپزخانه رفتم. از صدای احوال‌پرسی‌ها متوجه شدم که عمه، حمید، حسن‌آقا و خانمش آمده‌اند. شوهرعمه همراهشان نبود؛ برای سرکشی به باغشان به روستای «سنبل‌آبادالموت» رفته بود. 🍎روبرو شدن با عمه و حمید در این شرایط برایم سخت بود، چه برسد به اینکه بخواهم برایشان چایی هم ببرم. چایی را که ریختم، فاطمه را صدا کردم و گفتم: _ بی زحمت تو چای رو ببر تعارف کن. سینی چای را که برداشت، من هم دنبال آبجی بین مهمان‌ها رفتم و بعد از احوال‌پرسی کنار خانم حسن آقا نشستم. متوجه نگاه‌های خاص عمه و لبخندهای مادرم شده بودم. چند دقیقه‌ای بیشتر نتوانستم این فضا را تحمل کنم و خیلی زود به اتاقم رفتم. 🌸کم و بیش صدای صحبت‌ مهمان‌ها را ‌می‌شنیدم. چند دقیقه که گذشت، فاطمه داخل اتاق آمد. می‌دانستم این پاورچین پاورچین آمدنش بی علت نیست‌، مرا که دید، زد زیر خنده، جلوی دهانش را گرفته بود که صدای خنده‌اش بیرون نرود. با تعجب نگاهش کردم. وقتی نگاه جدی من را دید به زور جلوی خنده‌اش را گرفت و گفت: _ فکر کنم این‌ بار قضیه شوخی شوخی جدی شده. داری عروس میشی! ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🎦حتما ببینید☝️☝️ واکنش دختر غربی که تازه به اسلام گرایش پیدا کرده و با مفهوم شهادت آشنا میشه وقتی آیه {إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ} رو میخونه ....
💌خدا علامه طباطبائی را رحمت کند. یک کسی خدمت علامه رفته بود. گفت: آقا من وقت ندارم بنشینم و حرف گوش کنم و بخوانم. سرپایی به من بگو اسلام یعنی چی؟ مرحوم علامه لبخندی زدند و گفتند: اسلام یعنی رحمانیت و رحیمیت. با همه مهربان باش. با بندگان خوب خدا و مؤمنین رحیم باشد با همه رحمان. کل اسلام یعنی این.🪴 فرمول👇 🦋تقرب به خداوند بدون جذب این دو اسم ممکن نیست. در راس تمام اسم های خداوند، این دو اسم است، رحمان و رحیم نمی‌شود کسی مومن باشد اما مهربان نباشد عصبی باشد، زود به هم بریزد. 🪴
ترسناك نیست كه هر بارى كه با كسى حرف میزنى میتونه آخرین دفعه باشه ...؟ اینو همیشه به یاد داشته باش... یه روز میرسه که فقط برای مردم یه خاطره باشی . . . کاری کن که یکی از اون خوباش باشی . . . زندگى خیلى كوتاهه... مهربون باشیم...